منوی اصلی


نویسندگان


لینک دوستان

ردیاب ارزان ماشین

جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان همکلاسی و آدرس hamkelasi8992.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 18
بازدید کل : 1480
تعداد مطالب : 39
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

همکلاسی


لوگوی دوستان


بر چسب ها




جامعه پذیری

سه شنبه 7 مهر 1394


جامعه پذيری انسان

 برای شناخت چگونه گی جامعه پذيری انسان از لحظه يی که چون ديگر موجودات به صورت ساده زندگیميکرده تا انسان متمدن امروزی، ابتدا بايد به علت جدايی انسان از محيط طبيعی اشاره کرد و گفت انسان برای رفع نيازهای ديگر خود از آن محيط بيرون آمد و زندگیجمعی را در غارها، کوهها و سپس دشتها و مراتع شروع کرد. چون انسان قادر نبود مانند ديگر حيوانها به راحتی از محصولها به طور طبيعی تغذيه کند، به همين دليل چنان محيطی برای ادامهء حياتش محيط مساعد و مناسبی نبود. از طرف ديگر قدرت سازگاری انسان با محيط طبيعی در حد ديگر حيوانها نبود به همين دليل برای رهايی از اين ناسازگاریها و نارساييهای غذايی به زندگیجمعی در کوهها و دشتها راه يافت.

انسانهای اوليه ابزاری نداشتند چون توليد را نميشناختند هم چنين تکلم، شرم و حيا، اخلاق و علم هم نداشتند چون برای آن گونه زندگیبه اين پديده های اجتماعی نيازی نداشتند. در حقيقت شيوهء زندگیاو در آغاز بسيار ساده و ابتدايی بود و انديشه و تفکر او را از موجودات ديگر متمايز نمود و همين امر موجب شد با شيوهء زندگیاز حالت ابتدايی و ساده زيستن به تنوع و پيچيده گی بيشتری مبدل گردد.

تغيير محيط زندگیدر دگرگونی رفتار و کردار به انسان کمک زيادی کرده است چون يکی از خصوصيتهای ويژهء انسان داشتن قدرت سازگاری با محيط طبيعی و بعد محيط اجتماعی و پرورشی اوست. به همين دليل است که مردم جهان قادر اند در شرايط جغرافيايی کاملاً متفاوت زندگیکنند مثلاً انسان قطبزی بعد از مدتی قادر خواهد بود در منطقهء استوايی هم زندگینمايد. خصوصيت سازگاری با محيط طبيعی از يک طرف و امکان سازش با محيط اجتماعی از طرف ديگر به انسان کمک کرد که نی تنها خود را با شرايط محيط جديد يعنی غار سازگار نمايد بل که نياز وادارش کرد تا برای شکار به ابداع وسايل و ابزار سنگی بپردازد و بتواند از آن ها در کشتن حيوانها استفاده نمايد. مشکل شکار حيوانها او را به همکاری و کمک گرفتن از همنوع وادار کرد و برای اين همکاری وسيله يی برای ارتباط مورد نياز بود و به همين دليل انسان اوليه ابتدا زبان حرکتی را برای خود ابداع کرد و بعد به ابداع زبان تصويری و سپس به زبان تک صوتی و بعد به چندصوتی پرداخت. تحول و رشد زندگیاجتماعی انسان طی مليونها سال صورت پذيرفت و هنوز هم انسان در راه تحول و رشد بيشتر در حرکت است چون پيشرفت، ضرورت اجتماعی و قانون زنده گيست و برای دوام اجتماع امری اجتناب ناپذير و ضروريست. در مورد چگونه گی جامعه پذيری انسان از لحاظ خصوصيتهای ارثی و يا اجتماعی بين محققان اتفاق نظر نيست برخی آن را ناشی از عوامل طبيعی و عده يی ديگر آن را ناشی از عوامل اجتماعی ميدانند.

اگر به قوانين تحول و رشد جامعه و چگونه گی پرورش اجتماعی انسان خوب توجه کنيم خواهيم ديد که در انسان دو جنبهء کاملاً متفاوت قابل مطالعه است. يکی، خصوصيتهای جسمی و بدنی انسان؛ ديگر، خصوصيتهای اجتماعی او.

ترديدی نيست که تمام خصوصيتهای جسمی انسان از عوامل محيط طبيعی و خصوصيتهای ارثی او ناشی ميشود، چون ميبينيم که فرزندان از لحاظ شکل ظاهری مثلاً رنگ پوست و مو و مردمک چشم و يا اندازهء قد به والدين شان شباهت دارند در حالی که از لحاظ خصوصيتهای رفتاری و اجتماعی شباهت چندانی ندارند و به همين دليل است که ميگوييم چگونه گی رفتار کودک به شرايط پرورشی و چگونه گی محيط اجتماعی او بسته گی دارد و حتی بايد قبول کرد که مشابهت رفتار کودکان با دوستان، همسالان و همبازيهاشان خيلی بيشتر از مشابهت رفتار آنان با والدين شان است. يعنی بايد پذيرفت که انسان از لحاظ زيستی مخلق محيط طبيعی و از لحاظ اجتماعی پروردهء شرايط محيط اجتماعی خود ميباشد. بهترين دليلش هم اين است که هر قومی خصوصيتهای رفتاری خاص خود را دارد که وسيلهء شناخت آن قوم از ديگر اقوام است. مثلا رفتار انگليسی خونسرد و مقرراتی و يا ايتاليايی بذله گو و بی قيد و بند از يک ديگر متفاوت و قابل شناخت است. برای شناخت چگونه گی جامعه پذيری انسان بهتر است ابتدا به تأثير عوامل طبيعی و بعد اجتماعی در خصوصيتها، رفتار و کردار انسان اشاره نمود.

 تأثير عوامل طبيعی و ارثی در جامعه پذيری،

 قبلاً توضيح داديم که انسان طی مليونها سال تغييرهای بيولوژيکی، فرهنگی و اجتماعی يافته تا به صورت انسان امروزی درآمده است. در اين جا اين سوال مطرح است که آيا خصوصيتهای خلقی و رفتاری والدين هم به صورت خصوصيتهای ارثی قابل انتقال است يا تحت تأثير عوامل اجتماعی ديگری قرار ميگيرد؟ انتقال خصوصيتهای جسمی و ظاهری انسان از طريق توارث به صورت کامل صورت ميپذيرد البته اگر انتقال به صورت ژن بارز باشد نی مستور (1) در اين صورت شکل ظاهری بدن ما به والدين مان شباهت پيدا خواهد کرد، در حالی که رفتار اجتماعی ما به شرايط فرهنگی، پرورشی و اجتماعی بسته گی دارد و در انسان ابتدايی و ناآگاه تا حدودی به غرايز آن ها مربوط ميشده، هرقدر از گذشته به عصر حاضر نزديکتر شويم تفاوت در رفتار و معيارهای ارزش والدين و فرزندان بيشتر ميشود چون مسؤوليت آموزش و پرورش به مؤسسه هايی غير از خانواده سپرده ميشود، در حالی که در گذشته خصوصيتهای پرورشی انسان در خانواده شکل ميگرفت و انجام ميپذيرفت. شباهت رفتار والدين و فرزندان به نسبت و ميزان ارتباط و تماس مستقيم آن ها بسته گی دارد. چون در عصر حاضر تماس بين آن ها بعد از پنجساله گی کمتر است شباهت رفتاری آن ها نيز کمتر خواهد بود. بعضی غريزه را در نوع رفتار انسان مؤثر دانسته اند و گفته اند، غريزه عامل يا ميکانيزم ثابت و تغييرناپذيريست که در زندگیاجتماعی انسان و حيوانهايی چون زنبورعسل، مورچه گان و گوزنهای قطبی و اسبهای وحشی به آسانی ديده ميشود؛ مثلاً، شکل لانه سازی زنبورعسل هزاران سال است که ثابت بوده و تغييری نکرده است در حالی که در انسان غريزه يا انگيزش، طی مليونها سال ضعيف شده و تغيير کرده است.

نسبت اين تغيير با گسترش نظام تربيتی در جوامع بسته گی دارد. بدين معنی که هرقدر تربيت پيشرفت کرده از اهميت غريزه در انسان کاسته شده است و ما اين تغيير را در دگرگونی انديشه و تفکر انسان، نوع سازگاری او با محيط طبيعی و اجتماعی، وضع خانه سازی و سکونت او و حتی روابط زناشويی ملاحظه ميکنيم. بنابراين غريزه به عنوان عامل ثابت و قابل آموزش در تشکيل اجتماع انسانی و هم چنين عاملی برای بيان چگونه گی رفتار اجتماعی انسان نميباشد چون انسان از لحظهء تولد تا دم مرگ در رفتار و کردارش تغيير حاصل ميشود و نوع تغيير به نوع جامعه و تحول پذيری آن بسته دارد. هرقدر جامعه پوياتر باشد نسبت تغييرپذيری در انسان بيشتر است و هرقدر ايستاتر باشد نسبت تغييرپذيريش کمتر است.

انسان در لحظهء تولد فرد است، ولی بعد از تولد با گذشت زمان در اثر برخورد با اعضای خانواده و افراد خارج از خانواده برای خود در اجتماع موقعيتی کسب ميکند و امکانهايی به دست می آورد که نوع اين موقعيت و امکانها در خانواده و اجتماع يک سان نيست و اين تأثيرپذيری از خانواده و محيط اجتماعی در تشکيل شخصيت اجتماعی فرد تأثير مستقيم دارد. بنابراين ميتوان چنين نتيجه گرفت که تشکيل شخصيت اجتماعی انسان به خصوصيتهای فردی، غريزی و زيستی او بسته گی ندارد و تنها خصوصيتهای جسمی او چون (اندازهء قد، رنگ پوست و مو و چشمان، نوع صدا و امثال آن است) که از طريق ژنها از والدين به کودکان منتقل ميشود. در حالی که خصوصيتهای اجتماعی چون اکتسابيست مانند خصوصيتهای جسمی از طريق غرايز و يا ژن قابل انتقال نميباشد پس بايد گفت خصوصيتهای اجتماعی هر فرد نتيجهء محيط پرورشی و سازمانهای اجتماعيست که فرد به آن وابسته ميباشد.

کودکان و نوزادان سالم در آغاز تولد هيچ گونه تفاوت رفتاری باهم ندارند و اگر از نظر تغذيه در دوران جنينی مشابه هم باشند باز هم اگر در جامعه های متفاوت پرورش يابند تغيير رفتار خواهند داد. محيط پرورشی کودکان در ميزان به کاربُردن هوس آن ها يعنی قدرت و توانايی سازگاری شان با محيط مؤثر خواهند بود، پس عامل ژن و يا غرايز گويای دگرگونی رفتارها نيست و علت تفاوت رفتار افراد در اين است که بچه ها در شرايط اجتماعی متفاوت و پايگاههای اقتصادی مختلف به دنيا آمده اند و عوامل پرورشی نامساعد مثل مؤسسات آموزشی متفاوت و برخوردها و سيره های والدين با يک ديگر و با فرزندان و هم چنين شرايط اقتصادی و اجتماعی زندگیآن ها بسته گی دارد.

 تأثير خصوصيتهای نژادی و محيط طبيعی در چگونه گی رفتار انسان،

 عامل نژادی تأثير مستقيم در رفتار افراد ندارد و اختلاف نژادی نميتواند دليلی برای پيشرفتهای يک گروه، يا اختلاف و تفاوتهای اجتماعی و تجاوز به حقوق گروه ديگر باشد. البته محيط طبيعی در خصوصيتهای جسمی مؤثر است زيرا انسانها و جانوران برای ادامهء زندگیناچار اند با طبيعت سازگار باشند. تيره گی رنگ و تنگ بودن منافذ بدن در انسانهای استوايی و تفاوتی که خرسهای قطبی و استوايی دارند بر اثر سازگاری با محيط طبيعیست، هرقدر جامعه ابتدايی تر باشد تسلط طبيعت بر اين جوامع بيشتر است ولی در جوامع متمدن، جامعه با وجود همبسته گی با محيط طبيعی تقريباً از آن مستقل است زيرا افراد بشر قادر اند خود را دور از تأثير مستقيم شرايط محيط طبيعی نگهدارند. در عصر حاضر تسلط انسان مجهز به سلاح علم بر طبيعت روز به روز بيشتر ميگردد. تحقيقات علمی ثابت کرده است که ميتوان خصوصيتهای جسمی را بر اثر ترکيب نژادی تغيير داد. مثلاً، خصوصيتهای جسمی فرزند نسل چهارم که از ازدواج با افرادی غير از نژاد خودشان در طی چهار نسل به وجود می آيد با نسل اول کاملاً تفاوت دارد در حالی که ميتوان خصوصيتهای جسمی را تغيير داد. پس چگونه ميتوان گفت، نميتوان رفتارهای اجتماعی را عوض کرد؟ بديهيست که شرايط محيط اجتماعی، فرهنگی و از همه مهمتر اخلاقی در تغيير رفتار اثر دارد اگر برخی از جامعه شناسان بورژوا معتقد اند رفتار سرخپوستان و يا سياه پوستان خوب نيست اين گونه نابه هنجاری در رفتار آن ها به شرايط زيستی بسته گی ندارد. بل که به علل و شرايط اجتماعی زندگیآن ها بسته گی دارد زيرا افراد اين گروهها از حقوق اجتماعی و آموزش يک سان برخوردار نميشوند. امکانهای تربيتی و پرورشی آن ها در مقام مقايسه با ديگر طبقات اجتماعی مساعد و مطلوب نيست.

اختلاف نژادی نميتواند دليلی برای اختلافهای فکری، ذهنی، رفتاری و حتی پيشرفتهای اجتماعی مردم باشد تعصب نژادی در مورد برخی گروهها درست نبوده و هيچ گونه بنياد علمی ندارد زيرا چگونه گی سازمان بدنی افراد گويای چگونه گی رفتار آن ها نيست. پيشرفت و يا عدم پيشرفت مردم به شرايط اجتماعی، اقتصادی و آموزشی آن ها بسته گی دارد و خصوصيتهای جسمانی دليلی بر پيشرفت و يا عدم پيشرفت نيست. چون در عصر حاضر شاهد پيشرفت مردم سرزمينهای آسيايی و افريقايی بوده و خواهيم بود. مگر نه اين است که اين گونه مردمان در حال حاضر توانسته اند با آموزشهای صحيح، عاليترين مراحل علمی را طی نموده و حتی کُرسیهای دانشگاهی و مراکز تحقيقی را حتی در جوامع نژادگرا بر عهده گيرند و به نحوی عالی اداره نمايند. بنابراين عوامل اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و اقتصادی هستند که نوع زندگیمردم و رفتار آن ها را تعيين ميکنند نی خصوصيتهای جسمی و نژادی آنان.

 واژه نامه،

جامعه پذيری: يعنی پذيرشی که در انسان نسبت به زندگی جمعی و اجتماعی وجود دارد و او فطرتاً گرايش به تشکيل زندگیجمعی دارد.

مراتع: چراگاهها، جاهای سبز و خُرم.

مساعد: آماده.

تکلم: سخن گفتن.

متمايز: چيزی که از ديگری جدا و مشخص باشد، چيزی که دارای تمايز باشد.

زيستن: زندگیکردن.

قطب زی: يعنی انسانی که در قطب شمال يا جنوب زندگیميکند.

ابداع: نوآوری، چيز تازه آوردن، کار تازه کردن.

زبان حرکتی: يعنی به وسيلهء حرکتهای گوناگون با يک ديگر گفتگو ميکردند و مطالب خود را به ديگران تفهيم مينمودند.

زبان تصويری: يعنی مطالب خود را با تصويرها به يک ديگر تفهيم مينمودند.

والدين شان: پدر و مادرشان.

بيولوژيکی: علم الحيات، زيُت شناسی، علمی که دربارهء موجودات زنده بحث ميکند. آن قسمت که راجع به طرز زندگیجانوران و ساختمان بدن آن ها گفتگو ميکند، بيولوژی جانوری نام دارد و آن قسمت که دربارهء گياهان گفتگو ميکند بيولوژی گياهی.

توارث: از يک ديگر ارث بُردن، به هم ارث دادن.

ژن: آنچه بدن و خلقت يک انسان يا موجود زنده را تشکيل ميدهد.

بارز: آشکار، ظاهر، روشن، هويدا.

مستور: پنهان، نامعلوم.

ميکانيزم: طرز ساختمان چيزی، ترکيب چيزی.

دوران جنينی: يعنی دورانی که طفل در رحم و شکم مادر به سر ميبرد.

منافذ: جمع منفذ است، منفذ يعنی، محل گذشتن، سوراخ.

بورژوا: شخص ثروتمند، ارباب دارا و احتمالاً صاحب وسيلهء توليد و . . .

 

 اصول و مبانی

جامعه شناسی

 نوشتهء دُکتر محمدحسين فرجاد

 چگونه گی اجتماعی شدن

معمولاً از وقتی که نوزاد در درون خانواده به عنوان يک نهاد اجتماعی متولد ميشود و کم کم رشد مييابد در حدی که والدين و ديگر فرزندان با او در تماس هستند و به طور مستقيم و غيرمستقيم در يادگيری او را ياری ميدهند، بر اساس فرهنگ رايج بر خانواده، قوم و قبيله معمولاً کارهای معينی را از کودک انتظار دارند. مثلاً وقتی کودک کاری را انجام ميدهد که والدين و يا ديگرانی که با وی زندگیميکنند و در ارتباط با او هستند آن را ناپسند و نامطلوب ميپندارند، به وی خواهند گفت: «نکن» «نه» و اين کلمه ها را با اخم يا تکاندادن سرشان به اين طرف و آن طرف و حتی با زدن روی دستهای کودک همراه ميکنند تا کودک آنچه را که والدين در موقع به کاربُردن کلمه های «نه» «نکن» يا هرگونه اشارهء تنبيهی و تنبهی معمول در خانواده که هنگام ارتباط و سخن گفتن با کودک انجام ميدهند و از او انتظار دارند، فرا ميگيرد. در بعضی مراحل کودک ميتواند، با انتظارهايی که بشخصه با خودداری از انجام کارهايی که ميداند عکس العملهای منفی همراه دارند، پاسخ گويد. در اين صورت کودک خود را جای والدين قرار داده و برای خود وجود خارجی توأم با شناخت شرايط محيط زندگیاجتماعی تصور کرده است به همان گونه که برای والدينش تصور ميکند. يعنی سعی ميکند خود را با شرايط مطلوب پيرامون خود سازگار کند که معمولاً اين گونه سازگاريهای اجتماعی با پاداشهای گوناگونی توأم است. او وجود خود را همان گونه که ديگران ميبينند حس ميکند. رفتار و کردار خود را همان طور که فکر ميکند ديگران آن را ارزيابی ميکنند، ارزيابی مينمايد. 

او کم کم خود را توسط حالتهای ديگران درست مانند اين که در آيينه نگاه ميکند، ميشناسد و حالت اجتماعی شدنش شروع ميشود و پس از مدتی از سالهای اوليهء زندگیدر حد مورد انتظار و جامعه ميشود. معمولاً پوشش اجتماعی شدن از دو ساله گی شروع ميشود در اين هنگام انتظارهايی که بچه را به خود متوجه ميکند چيزهايی متناسب با سن اوست و اين انتظارها در خانواده های متفاوت با فرهنگهای متفاوت، نيز تفاوت دارد. البته در اين زمان قادر است تنها قسمت کوچکی از جامعه يی را که بدان تعلق دارد- يعنی «خانواده» را درک کند. 

در حالی که هنوز با همسايه گان يا همشاگردان مدرسه يی که مطمئناً بعدها به آن جا خواهد رفت، تماسی ندارد. همچنين وی انتظارهايی را که خانوده اش در سنين ديگر از او خواهند داشت درک مينمايد و کم کم نوع رفتاری را که همسالان، همسايه گان، معلمان و همکلاسانش از او دارند، تشخيص خواهد داد و رفتارش بيشتر رنگ اجتماعی شدن به خود ميگيرد. بدين سان اگر هرکس در طی دوران زندگیبه گروه جديدی وارد شود و انتظارهای ساير اعضای گروه و جامعه را در حد متعارف بپذيرد، گوييم حالت اجتماعی شدن رُخ داده است. زيرا اگر کسی نتواند خود را با شرايط پيرامون زندگیخود سازگار کند رفتار اجتماعی ندارد، به عبارت ديگر اجتماعی نبودن نشانی از نقص رفتاری و يا غيرعادی بودن رفتار است.

 کودکانی که در سالهای اوليهء زندگیتا دوران نوجوانی را در خارج از محيط خانواده پرورش مييابند، از لحاظ پرورش فکری، حالتهای عاطفی و رفتاری احتمالاً دچار اختلالهای رفتاری خواهند شد ولی قطعی نيست و کُليت هم ندارد. اگر به پرستاران گفته شود چنانچه کودکان را درست مانند مادران شان مراقبت و نوازش کنند و در حد والدين آن ها را ورد ملاطفت و توجه قرار دهند، رشد طبيعی خواهند داشت. اگر اين توقعها انجام پذيرد، اين گونه کودکان نيز تا حدی از لحاظ اجتماعی دارای خصوصيتهای کودکان ديگر خواهند شد. البته هيچ محبت و توجهی کاملاً در حد دقت و توجه والدين حقيقی نخواهد بود. نوع روابط اجتماعی ولو اين که هرقدر ساده باشند در رشد فکری و اجتماعی کودک تأثير خواهد گذاشت. والدين يا مربيان اطفال بر اساس نوع رفتاری که با کودکان دارند بايد از آن ها متوقع باشند. به عبارت ديگر هرچه را که از کودکان انتظار دارند بايد به آن ها ياد دهند، زيرا چگون گی برخوردهای اجتماعی کودک در خانواده و اجتماع به نوع تربيت و رفتاری بسته گی دارد که کودک از آن برخوردار بوده است. درست مانند اين که انسان تصوير خود را به همان گونه که هست در آيينه ميبيند و اگر آيينه شکسته باشد تصوير حقيقی خود را آن گونه که هست نخواهد ديد.

 نا به هنجاری رفتاری و بدسازگاری اجتماعی نشانه هايی از اجتماعی نبودن افراد است، زيرا هرانسان متعادل بايد خود را با شرايط طبيعی، معقول، منطقی و انسانی محيط پطرامون خويش، سازگار نمايد. يعنی رفتارش برای ديگران قابل قبول باشد. کسانی که مدتی از عسمر خود را در زندانهای جنايی و يا در شرايط محيطی دور از محيط اجتماعی متعادل گذرانده اند بايد مدتی بگذرد تا بتوانند خود را با محيط جديد سازگار نمايند.

جامعه از هرکس برای اجتماعی شدن انتظارهايی دارد؛ اين توقعها بايد منطقی و مطلوب باشد نی اتفاقی و نامنظم، نامطلوب و غيرمعقول. زيرا هر اجتماعی برای خود معيارهای ارزشی خاصی را به هنجار تلقی ميکند که افراد آن اجتماع بايد به آن معيارهای ارزشی توجه داشته و رفتار خود را با آن سازگار نمايند و بدان عمل کنند. البته اين گونه سازگاريهای اجتماعی بايد با عقل و ادراک توأم باشد نه به او تحميل گردد، يعنی فرد بايد از لحاظ عقلی بپذيرد که اين گونه رفتار منطقی و به هنجار، ضرورت اجتماعيست که در آن زندگیميکند و اگر آن را درست دريابد همواره بدان عمل خواهد کرد.

 هر اجتماع به مرور به افراد خود نقشهايی را محول ميکند که برای زندگیاجتماعی وی ضروريست، مثلاً به وی می آموزد که هرکس در برابر، خانواده و جامعه مسؤوليت دارد و بايد به حال خود و اعضای خانواده و جامعه اش مفيد باشد تا زندگیروزانهء طبيعی و اجتماعی خود را طی کند.

 اگر والدين در خانواده يی از فرزند خود بخواهند در زندگیخانواده گی نقشهايی را بر عهده بگيرد، هنگامی که نقشی در کودک جاگزين شود او ميتواند رفتار خود را با آن وفق دهد برای نمونه عبارتهای «دستهايت را بشوی» يا «راست بنشين» «خواهرت را نزن» يا «در کار ديگران دخالت نکن» يا « به بزرگترها احترام بگذار» نمونه هايی از انتظارهای بيشماريست که از يک کودک نيک کردار دارند و هريک از آن ها ارزشهای معينی دارند که برای رسيده گی خانواده گی و اجتماعی ضروريست.

هر فرد بهروز درمييابد که نقشهای او کدام اند. نقشهای افراد در جوامع متفاوت و با فرهنگهای متفاوت تغيير ميکند و هرکس بر اساس مسؤوليتی که در جامعه دارد نقش خاصی را ايفا مينمايد. مثلاً نقش مادر در فرهنگ جامعهء شهری با نقش مادر در فرهنگ جامعهء روستايی متفاوت است، نقش مادری که علاوه بر مسؤوليت خانواده گی مسؤوليتهای شغلی و اجتماعی نيز در خارج از خانه دارد با مادری که صرفاً خانه داری ميکند متفاوت است.

 در مرحلهء اجتماعی شدن مردم با يک ديگر ارتباط دارند، يعنی هرکس «ناگزير از زندگیاجتماعيست» زيرا اين گونه زندگینتيجهء روابط و کنشهای متقابل است، در هر جامعه مردم ناگزير اند با يک ديگر مناسبتهای اجتماعی متقابلی داشته باشند، هيچ کس پس از خوگرفتن به زندگیاجتماعی قادر نيست به تنهايی زندگیکند با وجودی که بعضی وقتها بين افراد برخوردهايی به وجود می آيد، باز علاقه مند اند که پس از مدتی با يک ديگر روابط صميمانه يی داشته باشند زيرا انسان ياد گرفته و سپس خو کرده است به اين که در زندگیاجتماعی دارای روابط متقابل اجتماعی بوده و در برابر هر عمل، عکس العمل متناسبی از خود نشان دهد. چون از کودکی در خانواده ياد گرفته است که انتظار والدين وی را وادار ميکند تا عکس العملی متناسب با خواست آنان از خود نشان دهد. اين بسته گی و ارتباط به صورت عمل و عکس العمل از ديدگاه جامعه شناسی مرحله يی از پويشهای اجتماعيست که در اجتماعی شدن نقش دارد.

 همين طور است شاگردان در مدرسه در مقابل هم و در برابر معلمان و ساير اوليای دبستان و يا و يا کارگاهها و کارخانه ها اين گونه روابط متقابل اجتماعی ادامه مييابد که از اجتماعی شدن او ناشی ميگردد و پس از مدتی به صورت رفتارهای اجتماعی در می آيد.

 اکثر مردم از رفتار و اعمال جامعهء که خود يکی از اعضا و عوامل تشکيلدهندهء آن هستند، واقف اند.

 هر حرکت اجتماعی خواه به صورت عادی و به هنجار و يا اعمال غيرعادی و نا به هنجار يا به صورت رفتارهای ستيزه جويانه و پرخاشگرانه و يا در حالت پريشانی و اضطراب و يا در حالت عادی چون زندگیروزمره و يا شادی و تفريح همهء اين گونه اعمال بازتابهای واکنشی متناسب به شمار می آيند. به همين دليل است که جامعه شناسان مي گويند، هرقدر زندگیاجتماعی آرامتر و طبيعی تر برگزار گردد و مردم از آرامش و امنيت اجتماعی بيشتری برخوردار گردند، رفتارهای اجتماعی آن ها سالم تر و از سلامت جسمی و روحی بيشتری برخوردار خواهند شد.

 از طرف ديگر چون رفتار افراد جامعه همراه با تحول جامعه پيوسته در حال دگرگونی و پيشرفت است، لذا از لحاظ حالتها، تصورها و نوع حرکتهای مقتضی، وجه مشترکی وجود دارد و آن پيشرفت عمومی رفتار است.

 با توجه به اين که ميدانيم اين گونه موارد همه گی به تجارب و حالتهای گذشتهء افراد جامعه مربوط ميگردد، معذلک در مواقع به خصوصی ممکن است واکنشهای تازه يی هم ايجاد گردد که زياد مربوط به تجارب گذشته نباشد.

 حالتها، تصورها و چگونه گی رفتار در خصوص حرکتهای مناسب و يا نامناسب، نی تنها با زندگیاجتماعی مردم در ارتباط بوده و جزيی از زندگیآن ها محسوب ميگردد. زيرا هرگون رفتاری در هر گروهی خاص عادی و قابل پذيرش است، که ممکن است همان رفتار در گروه ديگر قابل پذيرش نباشد. در جامعه يی که از قشرها و طبقه های اجتماعی متفاوتی تشکيل گرديده علاوه بر اين که رفتارهای اجتماعی متفاوتی قابل پذيرش است، عوامل و پديده های فرهنگی که ابراز بعضی از حالتها را در مقابل گروهی ديگر نهی و يا محدود ساخته است با گذشت زمان ممکن است به صورت واقعيتهای فرهنگی به برخی از آن ها تحميل گردد و يا مورد قبول شان واقع شود، زيرا انسان ناگزير از زندگیاجتماعی و رفتار با ديگر مردم جامعهء خويش است. اين حالت مجدداً با گذشت زمان و همراه با تغييرهای اجتماعی ديگر نيز تغيير ميکند و نسلهای بعد از اين گونه رفتارها پيروی خواهند کرد. بدين جهت است که ميگوييم، اجتماعی شدن که امری ضروريست ثابت نيست و در جوامع متفاوت، نيز متفاوت است و حتی در جامعه يی واحد با گذشت زمان و در نسلهای ديگر نيز تغيير ميکند و اين حالت يکی از ويژه گيهای فرهنگ پذيريست که در زندگیاجتماعی و اجتماعی شدن نقش عمده يی دارد.

 

 

روشهای تحقيق

در جامعه شناسی و مشکلهای آن

 

برای شناخت جامعه شناسی کسی که خود در اين علم صاحب نظر باشد و بينشهای متفاوت را در مورد جامعه شناسی خوب بداند بايد در هر گروه و يا جامعه يی که ميخواهد تحقيق کند شرکت فعال داشته و با آن ها زندگیکند يا تماس مستقيم و متوالی داشته باشد در غير اين صورت تحقيق و پژوهش او ارزش علمی نخواهد داشت چون مشاهده و بررسی و به دنبالش آزمايش و تجربه صحيحترين راه نزديک شدن به حقيقت علميست. بنابراين روش تحقيق در علوم اجتماعی و علوم طبيعی تقريباً مشابه است با اين تفاوت که موضوع مطالعهء آن ها فرق ميکند.

 چگونه گی عوامل مورد مطالعهء دانشمندان علوم اجتماعی مسايلی ايجاد ميکند که دانشمندان علوم طبيعی نيز با آن ها مواجه هستند اگر چه دانشمندان علوم اجتماعی تفکر و دقت خود را در مشاهدهء تمام جنبه های رفتار انسانی محدود ميکنند ولی نميتوانند ادعا کنند هميشه موفق ميشوند چون انسان موجود متفکر و متغيريست، مثلاً، زندگیزناشويی يک امر خصوصيست و بسياری از مردم به آشکارکردن و بيان مسايل آن و يا ساير مسايلی که آن ها را شرمگين و پريشان ميکند، تمايلی ندارند. حتی اگر محققی فکر کند به پرسشنامهء او صادقانه جواب ميدهند، اشتباه ميکند. انسان استعداد شگرفی در گولزدن خود و ديگران دارد. به همين دليل تحقيق در مورد انسان کارِ آسانی نيست. در اجتماع، جامعه شناس تنها ميتواند آزمايشهای خود را روی انسان به طور محدود و با اجازهء خود او انجام دهد. استفاده از دوربينها و لوازم ضبط صوت بدون اطلاع يا رضايت مردمی که مورد مطالعه قرار ميگيرند ممکن است به تهاجم آن ها منجر شود. به همين دليل اخيراً جامعه شناسان سعی ميکنند با رعايت قوانين اخلاقی مردم را بدون اطلاع و اجازهء قبلی مورد مطالعه قرار ندهند. در هر حال با در نظر گرفتن موازين اخلاقی وقتی مردم بدانند مورد مطالعه اند احتمالاً مانند مواقع عادی رفتار نميکنند. برای نمونه وقتی جامعه شناسی ميخواست در اتاق هيئت منصفه ضبط صوت را نصب کند تا از چگونه گی تصاميم مطلع گردد دادگاه اين کار را منع کرد. دانشمند اجتماعی مخلوقهای مانند خود را مطالعه ميکند بنابراين ممکن است طرز تلقی خود را در تحقيقش اثر داده و تا حدودی پيشداوری کند. به همين دليل در عصر حاضر دانشمندان علوم اجتماعی اغلب تحقيقهای خود را به صورت گروهی انجام ميدهند تا پيشداوری فرد در تحقيق کمتر اثر کند و چون تحقيق گروهيست پس نتيجهء صحيحتر و قطعيتر خواهد بود.

 چگونه يک جامعه شناس کارِ خود را شروع ميکند،

 اين عقيده که يک دانشمند کار خود را با مشاهدهء حقايق شروع ميکند با قدری تأمل نشان خواهد داد که اين امر امکان ناپذير است. کدام حقايق؟

 مليونها حقايق در جهان وجود دارد که هرگز کسی نميتواند تمام آن هارا مورد مطالعه قرار دهد.

 اولين کاری که يک دانشمند بايد انجام دهد اين است که در مورد آنچه ميخواهد مطالعه کند تصميم بگيرد و خود را به موضوع تحقيق محدود کند. يک جامعه شناس معمولاً نبايد تمايلی در پی بردن به علت از بين رفتن ستاره گان داشته باشد. او علاقه مند است به مطالعهء نوعی از رفتارهای اجتماعی انسان بپردازد. به احتمال زياد مايل خواهد بود که تنها در زمينهء محدودی از رفتار انسانی به پژوهش بپردازد. زيرا کمتر افرادی هستند که ميتوانند تمام جنبه های رفتار انسانی را مطالعه کنند. جامعه شناسان مانند ساير دانشمندان از اين امر مطلع اند. عده يی از جامعه شناسان شايسته گی آن را دارند که در بيش از يک رشته از علوم انسانی و اجتماعی به مطالعه بپردازند.

 يک جامعه شناس ممکن است خود را يک روانشناس اجتماعی يا يک متخصص در روابط گروههای اجتماعی و يا يک جامعه شناس روستايی فرض کند و يا ممکن است هرگز در زمينهء جامعه شناسی صنعتی يا روستايی کار نکند بل که در زمينهء ديگری از شاخه های جامعه شناسی به تحقيق بپردازد. تخصص، ميزان کارآيی يک جامعه شناس را افزايش ميدهد ولی باعث محدودشدنِ ديد او هم خواهد شد.

 

 

فنون پژوهش در زمينهء جامعه شناسی،

 فنون پژوهشی که جامعه شناسان به کار ميبرند معمولاً متفاوت و تا حدی پيچيده است. با اين حال در مواقع ضروری اغلب فنون رياضی و آماری مشکل و پيچيده به کار برده ميشوند. پژوهنده ممکن است اطلاعات خود را به وسيلهء پرسشنامه يا مصاحبه جمع آوری کند. پرسشنامه ها ميتوانند برای پی بردن به طرز تلقی و محرکهای ناخودآگاه افراد از طريق آزمونهای (برون افکن) برای شناخت عکس العملها به کار برده شوند.

 مصاحبه ها ممکن است کوتاه باشد و جزيِی و يا امکان دارد بلند باشد و عمقی. گاهی جامعه شناسان تنها به تجزيه و تحليل محتوای پرسشنامه و مصاحبه ميپردازند. يعنی آن ها فقط به شمارش تعداد کلمه ها و بررسی نظريه ها يا رفتارهای قالبی يا طرز تلقيهايی که در يک زمينهء معين ظاهر ميشوند، ميپردازند. اين روش بيشتر برای تجزيه و تحليل اثرهای ناشی از وسايل ارتباطهای جمعی (روزنامه ها، تلويزيون، برنامه های راديو و مجله ها) به کار ميرود. هم چنين ممکن است برای تجزيه و تحليل افسانه ها، شعرها يا کتابهای درسی مدارس به کار برده ميشوند ولی اين روش به تنهايی ارزش علمی ندارد. بهترين روش تحقيق عينی از طريق ارتباط مستقيم با افراد است.

 يک روش تحقيق عمدهء ديگر در جامعه شناسی (تجزيه و تحليل تاريخی) است. جامعه شناسی برای تأييد درستی تيوريش به مؤرخ مراجعه ميکند. مطالعه های تطبيقی گروههای بزرگ مانند اتحاديه ها يا ملتها بر اساس روشهای جدد تحقيق به خوبی صورت ميگيرد. گاهی وقتها جامعه شناسان گروههايی را به آزمايشگاهی برده و آزمايشهايی تحت کنترول خود روی آن ها انجام ميدهند ولی هيچ کس مطمين نيست که گروههای آزمايشگاهی نمايندهء تمام گروههای اجتماعی خارج از آزمايشگاه باشند. که روش تحقيق راه حل اين مشکل را هم ارايه داده است. تا آن جا که ممکن باشد جامعه شناسان ترجيح ميدهند به مطالعه پيرامون گروههای اجتماعی خارج از آزمايشگاه مانند دسته هايی از پسران ورزشکار و يا ستيزه جو يا افراد يک اتحاديهء محلی، کارگران يک کارخانه يا کلاس مدرسهء دولتی بپردازند و رفتار آن ها را آن طور که هست مورد مطالعه قرار دهند. گاهی وقتها يک جامعه شناس يادداشتهای دقيقی را از آنچه که در گروه خود اتفاق می اُفتد و امکان دارد که بعداً آن ها را مطالعه کند تهيه ميکند. چون جامعه شناسی بايد هدفها و ارزشهای گروهی را که به آن تعلق دارد تفکيک کند امکان دارد که در تجزيه و تحليل به نتايجی برسد که اصلاً دارای وجود خارجی نباشد به عبارت ديگر چون او فقط دسترسی به احساسهای اعضای گروه دارد ممکن است ليگانه گان در پی بردن به آن ها دچار اشکلهايی گردند. مطالعهء پاره يی از گروهها مانند دسته هايی از تبهکاران اغلب مشکل است زيرا فعاليتهای آن ها به طور محرمانه صورت مطگطرد. بعضی موقع پژوهنده گان برای آنچه که در گروه اتفاق می افتد به عضويت يک گروه درآمده اند. برای نمونه جامعه شناسان به درون زندانها رفته و به تبهکار بودن تظاهر ميکرده اند. اين فنِ مطالعهء گروهها را مشاهده مشترک و عينی مينامند.

 روشهای مستند تحقيق در جامعه شناسی،

 اگر آينده نگری هدف علم باشد، جای تعجب نيست که مطالعات مبنی بر آينده نگری يکی از علايق بزرگ جامعه شناسان باشد.وقتی که "شورای پژوهش علوم اجتماعی" ارزيابی جامعی از مطالعات مبنی بر آينده نگری را انجام داد؛ مطالعه يی توسط "بورگس" تحت عنوان «پيشبينی موفقيت يا شکست در ازدواج» که بالاترين ميزان قدرت پيشگويی درست را دارا بود، صورت پذيرفت. "بورگس" برای پی بردن به ميزان خوشبختی افرادی که تحت مطالعه بودند پرسشنامه يی را به کاربُرد و سپس به راههای متعددی پاسخهای داده شده را برای تعيين درستی وضعيت آن ها آزمايش کرد. سپس توانست قسمتهايی از پرسشنامه را که پيشگويی شکست يا موفقيت در زندگیزناشويی را نشان ميداد جدا کند. قسمتهايی که خوب پيشگويی شده بود اساس يک تست طبقه بندی شده را تشکيل ميداد. مثلاً تمايل شديد به همسری- حدود سن در هنگام ازدواج- رضايت والدين و ساير فعاليتهای گروهی و طرز تلقی نسبت به جنس مخالف و عواملی که به طور غيرمستقيم در خوشبختی زندگیزناشويی مؤثر ميباشند.

 تکوين سريع آزمون غيرمستقيم دارای ارزش علمی زياديست، آزمونهايی که در زناشويی توسط مشاوران ازدواج، مددکاران اجتماعی و سايران به عنوان زمينه يی برای راهنمايی مراجعان و کمکی در تشخيص علت مشکلهای زناشويی به کار ميروند. روش غيرمستقيمی که "بورگس" ابداع کرد به مرور گسترش يافته و ساير رشته ها هم به کار برده ميشوند در جنگ جهانی دوم برای ارتش آزمونی جهت روشن شدن علل بيماريهای روانی و عصبی تهيه شد. آزمونهايی نيز وجود دارند که موفقيت يا شکست انجام تعهدها را پيشگويی ميکنند. هم چنين خلافکاری يا حالتهای عصبی بين مردم نيز ميتوانند پيشبينی شوند.

فصل اول

 تبيين جامعه شناسی

 جامعه شناسی علميست که واکُنشهای زندگیاجتماعی و پديده های محيط اجتماعی را با روشهای علمی مشاهده، آزمايش و تجربه مورد پژوهش قرار داده و سعی ميکند آن ها را ابتدا توصيف و سپس طبقه بندی کند تا بتواند با روشی علمی به رابطه بين آن پديده ها پی ببرد و عواملی که باعث پيدايی آن پديده هاست شناخته و اثرهای آن ها را در پديده های اجتماعی ديگر بشناسد. 

و يا جامعه شناسی علميست که رفتارهای اجتماعی انسان را در جامعه يی که زندگیميکند با توجه به فرهنگ يعنی «مجموعه يی از ميراثهای اجتماعی چون آداب و رسوم و سنن، اخلاق و رسوم اخلاقی، ميثاقها و قراردادهای اجتماعی مورد بررسی و مطالعه قرار ميدهد». جامعه شناسی به مطالعهء پديده های اجتماعی در رابطه با پديده های اقتصادی و سياسی نيز توجه مينمايد و اثرها و عوارضی که اين پديده ها در يک ديگر دارند به منظور خير و صلاح عمومی و رفاه اجتماعی مورد توجه قرار ميدهد. 

جامعه شناسی از مقايسهء جوامع مختلف، عوامل مؤثر در پيشرفتهای اجتماعی برخی از جوامع را مورد مطالعهء تطبيقی قرار ميدهد و عواملی را که باعث عقبنگهداشته شده گی برخی جوامع ديگر است، تبيين مينمايد و شيوه هايی را هم که برای دگرگونی و از بين بردن اين گونه عوامل است بيان ميکند و در اين راه از علوم اجتماعی ديگر چون علوم تاريخی، اقتصادی، سياسی، حقوقی و مردمشناسی کمک ميگيرد. شناخت، تجزيه و تحليل پديده ها و واقعيتهای اجتماعی و عوامل به وجود آورندهء آن ها و اثرها و تأثير و تأثرهای اين پديده ها در يک ديگر، بدان گونه که هستند و به گونه يی که بايد باشد، کار ديگرِ جامعه شناسيست.

 با توجه به عبارتهایِ که در بيان جامعه شناسی مطرح شد بد نيست که نظريه های برخی جامعه شناسان را در اين مورد نيز بيان کنيم.

 يکی از جامعه شناسان، علم جامعه شناسی را، «شناخت پديده های اجتماعی ميداند» و ديگری آن را «علم نهادهای اجتماعی تعريف ميکند» و نهادها را نيز پايه های اساس زندگیاجتماعی ميداند.

 جامعه شناسی ميگويد، تنها «جامعه شناسی قادر است واقعيتهای اجتماعی را بهتر شناخته و آن ها را تبيين کند»؛ جامعه شناس ديگری آن را «علم سازمانهای اجتماعی دانسته»، ميگويد: کار اصلی اين علم «مطالعه در تغييرهای اجتماعيست که در جوامع روی ميدهد و تأثيرهايی که واقعيتهای اجتماعی در تحولهای محيط اجتماعی دارند» به کمک جامعه شناسی قابل شناخت است.

 يکی از جامعه شناسان، جامعه شناسی را علمی که «به مطالعهء رفتارهای اجتماعی ميپردازد، تعريف ميکند» و جامعه شناس ديگری آن را علمی که «به مطالعهء عوارض اجتماعی ميپردازد، تعريف ميکند» و يا جامعه شناس ديگری آن را علمی که «به مطالعهء واکنشهای اجتماعی در جامعه ميپردازد، تعريف ميکند».

 با توجه به تعاريف جامعه شناسی که تا اين جا مطرح شد و يا نظريه های گروهی از جامعه شناسان که تاکنون بيان گرديد، ميتوان چنين نتيجه گرفت: «جامعه شناسی علميست که زندگیاجتماعی مردمان جوامع مختلف را عموماً و با توجه به نهادهای اجتماعی موجود در آن گونه جوامع و روابط اجتماعی حاکم بر آن ها را مورد مطالعه و تحقيق قرار داده و برای آينده نگری در آن جوامع به مقايسه، تجزيه و تحليل دگرگونی و تحول پذيری آن ها پرداخته، از نتايج ديگر علوم اجتماعی چگونه گی روابط افراد را با هم و با محيط اجتماعی آن ها برای کشف قوانين عمومی حاکم بر جامعه و زندگیاجتماعی مشخص و معين ميکند». زيرا دانش جامعه شناسی همواره در پی کشف و شناخت مطالعهء زندگیاجتماعيست. پس موضوع اصلی جامعه شناسی مطالعهء زندگیاجتماعی يعنی واکنشهای اجتماعی متقابليست که افراد انسانی را به هم ديگر پيوند ميدهد. برخی از اين واکنشها بر اثر تکرار تثبيت شده و دارای سازمان ميگردند و بيشترين افراد هر جامعه رفتارهای اجتماعی خود را با اين گونه سازمانهای اجتماعی هماهنگ ميسازند. زيرا همهء جنبه های زندگیاجتماعی، اقتصادی، سياسی، آموزشی، هنری و فرهنگی هر يک از نوعی سازمان اجتماعی بهره ور گرديده اند.

 بنابراين هرکس از زمانی که متولد ميشود تا وقتی که ميميرد در درون اين گونه سازمانهای اجتماعی به سر ميبرد و همين سازمانهای اجتماعيست که شخصيت اجتماعی او را تشکيل داده و رفتارهايش را شکل ميدهند، از طرف ديگر به واسطهء اين سازمانهاست که راه و رسم زندگیاجتماعی از نسلی به نسل ديگر با مختصر تغييری منتقل ميشود.

 هدف اصلی و نهايی عُلمای جامعه شناسی از طريق روش تحليلی، نشاندادن شيوه های زندگیاجتماعی در جوامع مختلف و مقايسهء آن ها با يک ديگر، به منظور بهترکردن اوضاع اجتماعی جوامع و خير و صلاح عموميست.

 چون علوم اجتماعی عام يعنی مردمشناسی، تاريخ و جامعه شناسی در بيان قوانين اجتماعی مربوط به هرجامعه از قوانين و پديده های علوم اجتماعی خاص يعنی علم روانشناسی، علم اقتصاد، علم سياست و علم حقوق کمک ميگيرند، بنابراين نميتوان علم جامعه شناسی را نيز در بيان قوانين علمی مربوط به خود از علوم اجتماعی ديگر کاملاً بی نياز دانست. از طرف ديگر چون هر دگرگونی، تغيير و تحول در زندگیاجتماعی مردم از طريق قوانين علوم اجتماعی قابل بررسی و تحقيق است، توجه جهانيان به علم نوپای جامعه شناسی روز به روز بيشتر ميشود.

  تقسيم بندی جامعه شناسی

جامعه شناسی را ميتوان از لحاظ موضوع کُلی تحقيقی، بر دوگونه تقسيم نمود.

جامعه شناسی انسانی،

 که در مقالهء گذشته شرح آن از ديدگاههای متفاوت گذشت. چون موضوع اصلی آن انسان و خصوصيتهای رفتاری او و تأثير و تأثريست که در روابط متقابل اجتماعی ميپذيرد، بنابراين ويژه گی انسانی نيز در اين مقاله از جنبه های متفاوت مورد بررسی و تبيين واقع ميگردد.

 جامعه شناسی حيوانی،

 چنانچه در طول تاريخ گروهی از جامعه شناسان علاقه مند به مطالعات عميقی در زندگیاجتماعی انسان بوده اند، گروهِ ديگری نيز از جامعه شناسان به مطالعه در زندگیگروههای اجتماعی حيوانهايی چون: زنبورعسل، مورچه ها، گوزنها، اسبان وحشی و حشره ها پرداخته اند و در اين راه سعی داشته اند چگونه گی روابط اجتماعی را در زندگیاين گونه حيوانها بررسی و تبيين کنند تا دريابند که چرا در زندگیاجتماعی زنبورعسل مقررات خاصی از جهت تابعيت وجود دارد و يا چه دلايلی وجود دارد که زنبورعسل لانهء خود را درست مثل زنبورهای عسل در مليونها سال پيش ميسازد در حالی که در حيوانهای ديگر نی تابعيت مانند آن هاست و نی لانه سازی و يا بررسی اين که چرا زندگیگروهی در گوزنها مانند زندگیگروهی اسبان وحشی نيست. چون جامعه شناسانی که علاقه مند به مطالعه در زندگیاجتماعی حيوانها باشند بسيار اندک بوده اند و مطالعه در زندگیگروهی آن ها در زندگیانسان اهميت و کاربُرد آن چنانی نداشته است، بنابراين مطالعه در جامعه شناسی حيوانی پيشرفت چندانی نکرده است.

 درست برعکس آنچه که مطالعه در جامعه شناسی انسانی اهميت داشته و در مدت کوتاه عمرش پيشرفت چشمگيری نموده است.

 چون جامعه شناسی انسانی را در مقالهء گذشته بيان نموديم، اينک زمينه های متفاوت مطالعهء آن را بيان ميکنيم.

 جامعه شناسی نظری،

 وقتی بدون ارتباط و تماس مستقيم و بودن در محيط زندگیمردم و ندانستن روابط متقابل اجتماعی با آن ها، به مطالعهء رفتارهای اجتماعی مردم جامعه يی صِرفاً از طريق کتابها و مقاله ها، بپردازيم روش مطالعهء ما جنبهء نظری دارد و علمی را که از اين طريق در زمينه های اجتماعی کسب نموده ايم جامعه شناسی نظری گوييم.

 اين روش مطالعه مقدمه و آغازی برای مطالعهء عينی و عمليست، ولی کافی نيست، زيرا اگر راجع به جامعه يی، در زمينهء رفتارهای اجتماعی مردم آن، کتابهای گوناگونی را مورد مطالعه قرار دهيم و بعد از آن با روشهای علمی تحقيق و مشاهدهء مستقيم و عينی در آن زمينه ها، پژوهشی انجام دهيم، ملاحظه خواهيم کرد که اغلب موارد با مواردی که به طور ذهنی دريافته ايم تفاوت دارد. زيرا شناخت عينی- بررسی وضع رفتاری مردم است بدان گونه که هست، نی بدان گونه که بايد باشد و يا در گذشته بوده است. علت عمده اش نيز در اين است که اولاً، در طول تاريخ و در هر نسل با توجه به تغييرپذيری فرهنگی و اجتماعی رفتارهای اجتماعی انسان نيز ثابت و يکسان باقی نميماند و در هر نسل در تغيير است، البته شدت و ضعف اين تغيير به شدت و ضعف تغييرپذيری فرهنگی و اجتماعی بسته گی دارد.

 ثانياً، برداشت افراد از جوامع در شرايط مختلف متفاوت است، بدين جهت که در شرايط موجود از لحاظ علمی برای جامعه شناسی نظری اعتباری در حد جامعه شناسی عملی نميتوان قايل شد.

 جامعه شناسی عملی،

 اگر جامعه شناسان بعد از مطالعه های نظری در مورد جامعه يی، به عضويت فعال به حالت ديناميک گروه درآيند و در آن اجتماع به عنوان عضو فعالی پذيرفته شوند و با ايجاد رابطهء مستقيم با گروه تن به کُنش و واکُنش متقابل دهند و قادر شوند تا واقعيتهای زندگیاجتماعی مردم آن جامعه را درک نموده و توجيه و تحليل نمايند، گوييم به مطالعهء عملی جامعه شناسی پرداخته اند. البته اين واقعيتها ممکن است برای هرکس از لحاظ نوع استدلال و استنتاج تفاوت کند ولی تفاوت آن چندان بارز و چشمگير نيست. اين نکته را نبايد فراموش کرد که جامعه شناسی نظری و عملی مکمل و لازم و ملزوم يک ديگر اند، زيرا هر شناخت ذهنی ميتواند مقدمه و آغازی برای هر تحقيق عينی باشد.

 جامعه شناسی عملی در طول قرن «19 تا 20» بيشتر مورد توجه واقع شد و پيشرفت نمود و تاکنون در شاخه های متعددی مورد تحقيق، توجيه و تحليل واقع گرديده است.

 جامعه شناسی خانواده،

 کارِ عمده اش بررسی منشأ خانواده، تحول و تغيير نظام خانواده از ابتدای زندگیاجتماعی انسان تاکنون، اقسام خانواده، چون خانواده های پدرسالاری و يا مادرسالاری- خانواده های پدرتباری و يا مادرتباری. خانواده های پدربومی و يا مادربومی- خانواده های پدرنامی و يا مادرنامی، که شرح هر يک از انواع خانواده های فوق الذکر در بخش جامعه شناسی خانواده به تفصيل خواهد آمد.

 

 

 جامعه شناسی روستايی،

 روش اصلی مطالعه در اين زمينه عبارت است از پژوهشهايی در چگونه گی پيدايش روستاها، رشد روستا و سيستم اقتصادی حاکم بر روستا و نظام اجتماعی آن و مطالعه در زمينهء وجود روابط انسانی بين مردم روستا و معيارهای ارزش اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر روستاها و قشربنديهای اجتماعی روستاهاست.

 جامعه شناسی شهری،

 که به چگونه گی پيدايش شهرها، رشد شهرها، از لحاظ افقی و عمودی و اثرهای اين رشد بر روابط اجتماعی، انسانی مردم و عوامل جذب و يا دفع جميعت را نيز مورد مطالعه قرار ميدهد. هم چنين مطالعهء اينکه، آيا وجود کارخانه ها و مؤسسه های اجتماعی و سازمانهای فرهنگی و علمی چون دانشگاهها و مراکز تحقيقاتی و يا وزارتخانه ها و وجود خدمتهای رفاهی که از عوامل جذب جميعت هستند، اگر هر يک در شهرهای مختلف و کم توسعه يافته تأسيس گردند، بيشترين جميعت يک کشور در يک شهر بزرگ متمرکز نخواهد شد. در جامعه شناسی شهری نيز علل و عوامل پيدايش شهرها در کنار رودخانه و دره های حاصلخيز در گذشته و در زمان حال در کنار مراکز صنعتی و تجارتی مورد بحث و تحقيق قرار ميگيرد. هم چنين به مطالعهء شهرها و نوع مناسبات اجتماعی مردم قبل و بعد از صنعتی شدن ميپردازد.

 جامعه شناسی اقتصادی،

 به مطالعهء عوامل اجتماعی مؤثر در رشد اقتصادی و يا عقبنگهداشته شده گی اقتصادی ميپردازد و اثرهای اين رشد و يا عقبنگهداشته شده گی را در توليد، توزيع و از اين دو مهمتر در روابط انسانی و اجتماعی مردم مورد پژوهش قرار ميدهد. هم چنين به چگونه گی و ميزان تأثير عوامل اجتماعی مؤثر در رشد اقتصادی که عبارت اند از: آموزش و پرورش، فرهنگ، دين و خانواده که نهادهای اجتماعی سازنده يی هستند، ميپردازد. همچنين به عوامل اجتماعی، اقتصادی، سياسی و حقوقی مؤثر در توليدات اقتصادی و چگونه گی توزيع و نوع مصرف و توزيع عادلانه يا غيرعادلانه سود ناشی از توليدات اقتصادی، کارِ ديگر جامعه شناسی اقتصاديست.

 جامعه شناسی سياسی،

 کارِ جامعه شناسی سياسی بررسی عوامل اجتماعی مؤثر در انديشه های سياسی و تحولهای آن است. هم چنين به بررسی اثرهای آزادی و يا ديکتاتوری در تحول انديشه های سياسی و حرکتهای اجتماعی ميپردازد، بررسی پيدايش احزاب و نقش آن ها در تربيت سياسی مردم، حکومت و دولت رابطهء دولت و ملت نقش و مسؤوليت دولت در برابر ملت و وظيفهء ملت در برابر دولت، منشأ قدرت و حاکميت نيز کار جامعه شناسی سياسيست.

 جامعه شناسی صنعتی،

 به مطالعهء عوامل اجتماعی مؤثر در رشد يا عدم رشد صنعت و انواع جوامع صنعتی و غيرصنعتی پرداخته، روابط کارگر و کارفرما و کارکنان خدمتها در رابطه با توليد و کار روزانه، آموزش و صنعت، صنعت و خانواده، مديريت صنعتی، نوع و روش عرضهء توليدات صنعتی به بازارهای داخلی و خارجی، هم چنين بررسی عوارض جوامع صنعتی مانند، {اعتياد، الکهوليزم، ازدياد جرم و خيانت، بيکاری و کار} و بررسی رابطه بين صنعت و ضعف اخلاق و افزايش انحرافهای اجتماعی و پيةدايش مسايل اجتماعی ناشی از آن را مورد مطالعه قرار ميدهد. هم چنين بررسی اينکه هرکشوری با توجه به امکانهای اقتصادی، سياسی و اجتماعی ميتواند در صنايع به خصوصی چون {صنايع سنگين يا سُبُک} سرمايه گذاری کند و اينکه آيا سرمايه گذاری در صنايع سنگين و سُبُک ميتواند هم زمان در کشوری داير و رشد يابد، کار جامعه شناسی صنعتيست. کدام يک از لحاظ اقتصادی يا اجتماعی به صرفه تر است؛ از کدام يک، جامعه يی ميتواند بيشتر استفاده کند، يا از آن آسيب پذير گردد؛ که همهء اين موارد نيز کار جامعه شناسی صنعتيست.

 جامعه شناسی حقوقی،

 هدف عمدهء جامعه شناسی حقوقی بررسی وضع قوانين و چگونه گی اجرای آن است، مقايسهء قوانين در جوامع مختلف و احتياج به تغيير قوانين و نوع تغيير آن ها در زمانها و مکانهای متفاوت هدف ديگر جامعه شناسی حقوقيست. بررسی ضرورت تغيير قوانين به علت تغيير معيارهای ارزش اجتماعی، زيرا برخی از قوانين که هم اکنون مورد قبول مردم است، چندسال ديگر ممکن است با توجه به تغيير شرايط فرهنگی اجتماعی مورد قبول آن ها نباشد، بنابراين جامعه شناسی حقوقی نيز در جوامع در حال تحول بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد.

 جامعه شناسی آموزش و پرورش،

 به مطالعهء عوامل اجتماعی مؤثر در پيشرفت و عقبمانده گی آموزشی ميپردازد. چون آموزش و پرورشِ ايجاد دگرگونيهای مطلوب با توجه به تحولهای همان جامعه است و هدف عمده اش برآوردن احتياجهای اجتماعی آن جامعه بايد باشد. در جامعه شناسی آموزش و پرورش تأثير آموزش در خصوصيتهای اخلاقی، اجتماعی و رفتاری انسان بررسی ميگردد، هم چنين به رابطهء محيط طبيعی و اجتماعی و فرهنگی با آموزش توجه ميگردد و اين نکته را که روش آموزش شهری و روستايی بايد با يک ديگر تفاوت داشته باشد، مورد بررسی قرار ميدهد. هم چنين مسألهء سياست را که در هدفهای آموزشی تأثير بسيار دارد و اين مطلب را که کشورهايی که برنامهء آموزشی آن ها را کشورهای بيگانه تعيين ميکنند، در فقر آموزشی به سر خواهند بُرد، مورد مطالعه قرار ميدهد.

 زيرا خوب ميدانيم که اگر مسايل آموزش و پرورش جامعه يی از جنبه های اجتماعی مورد بررسی و تحقيق قرار گيرد و با جنبه های اجتماعی جوامع ديگر مقايسه گردد تا تعيين گردد که در چه درجه يی از پيشرفت قرار دارد اين گونه بررسی را مطالعهء تطبيقی در جامعه شناسی آموزش و پرورش ميگويند و يا اگر بخواهيم بدانيم که از چه راه و به چه طريق بايد اجتماع موجود را اصلاح کرد تا به پيشرفت و رفاه اجتماعی رسيد و در نهايت عدالت اجتماعی را تأمين کرد، برای اين منظور جامعه شناسی مجبور است به نهاد آموزش و پرورش از جنبه های مختلف توجه داشته باشد. بديهيست که برنامه ريزی در هر يک از زمينه ها موقعی صحيح تحقق خواهد پذيرفت که بر پايهء آموزش و پرورش صحيح متکی باشد. بديهيست که مطالعه در اين مورد و اخذ تصاميمِ مناسب در هر جامعه بر عُهدهء جامعه شناسی آموزش و پرورش است.

 جامعه شناسی اديان،

 جامعه شناسی اديان به مطالعه و بررسی مبدأ و منشای اديان در جهان، از آغاز تاکنون ميپردازد. مطالعهء تطبيقی در اديان مختلف در طول تاريخ بر عُهدهء جامعه شناسی اديان است. هم چنين به بررسی و مطالعه در زمينهء نياز انسان و جامعه به دين، تأثير دين در جامعه و تحولهای اجتماعی، تأثير دين در اخلاق و خصوصيتهای اخلاقی و معنويت در جوامع انسانی ميپردازد. هم چنين مطالعه در انواع اديان و شناخت اديان رسمی از غيررسمی در طول تاريخ، کار عمدهء تاريخ اديان و جامعه شناسی اديان است.

 جامعه شناسی معرفتی،

 جامعه شناسی معرفتی در زمينهء آگاهی و شناخت انسان در طول تاريخ و مقايسهء پيشرفتهای فکری و ايديالوژيکی مردم جامعه و سير تحول انديشه های اجتماعی و متفکران اجتماعی و به مطالعه و بررسی ميپردازد. هم چنين نقش متفکران اجتماعی را در تحول و ساخت جامعه و آگاهی مردم نسبت به تحولهای اجتماعی را مورد مطالعه قرار ميدهد.

 جامعه شناسی هنر،

 تأثير عوامل اجتماعی در پيشرفت هنر، سير تحول هنر از ديدگاههای مختلف و در زمينه های متفاوت، کار جامعه شناسی هنر است. هم چنين تأثير هنر در اجتماع و تحقيق در زمينهء ارايهء هنرهای خاص در جوامع خاص و نياز جامعه به هنرهای مطلوب انسان، کارهای هنری و انواع هنر نيز بر عُهدهء جامعه شناسی هنر است.

 جامعه شناسی انحرافهای اجتماعی (جُرم شناسی)،

 به مطالعه و بررسی علل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تربيتی در کجرويهای اجتماعی و ارتکاب جرايم و بی بند و باريهای اجتماعی ميپردازد. هم چنين در اين شاخه از جامعه شناسی سعی ميشود که دريابند ريشه ها و منشای جرايم در کدام يک از جنبه های زندگیاجتماعی انسان وجود دارد و يا دريابد که جرم چيست و مجرم کيست. ضمن شناخت علل و عوامل انحرافهای اجتماعی به اثرها و عوارض روانی و اجتماعی ناشی از انحرافها توجه ميکند و در نهايت سعی دارد ضمن شناخت علل، عوارض و اثرهای کجروی راه حلهای مناسب جهت کاهش و از بين بُردن کجرويهای اجتماعی را به منظور بهبود اوضاع اجتماعی بيان کند. هم چنين رابطهء فقر و بيسوادی و تأثير هر يک در انحرافهای اجتماعی و سرايت بيماريهای اجتماعی را مورد مطالعه و تحقيق قرار ميدهد.



:: برچسب‌ها: جامعه پذیری ,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:57



آشنایی با ساختارهای فرهنکی

سه شنبه 7 مهر 1394

ﺑﻨﺎﻡ ﺧﺪﺍ

ﭘﻮﺩﻣﺎﻥ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﻱ ﻭ ﺗﻨﻈﻴﻢ : ﻓﻼﺣﻲ

ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻛﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺍﺭﺷﺎﺩ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﮔﻴﻼﻥ

ﺁﺑﺎﻥ 1391۲

ﺗﻌﺎﺭﻳﻒ:

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ:

ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﻭ ﻋﻠﻞ، ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ.

ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻋﻠﻤﻲ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ .

ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ .

ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﺗﺎﻳﻠﺮ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺍﺑﺘﺪﺍﻳﻲ (1871ﻡ) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﻛﻨﺪ:

«ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ: ﻣﻌﺎﺭﻑ، ﻣﻌﺘﻘﺪﺍﺕ، ﻫﻨﺮﻫﺎ، ﺻﻨﺎﻳﻊ، ﺗﻜﻨﻴﻚﻫﺎ، ﺍﺧﻼﻕ، ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ، ﺳﻨﻦ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺗﻤﺎﻡ

ﻋﺎﺩﺕﻫﺎ، ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺿﻮﺍﺑﻄﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧـﻮﺩ ﻓـﺮﺍ ﻣـﻲ   ﮔﻴـﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒـﺎﻝ ﺁﻥ  

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﻌﻬﺪﺍﺗﻲ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ.

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ: ﻋﻠﻤﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫ ـ ﺎ  ﻭ 

ﻋﻠﻞ، ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﺭﻓﺘﺎﺭﺧﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺑﺎ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ «ﻓﺮﻫﻨﮓ» ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻭ ﻣﺸﺨﺼﺔ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺳﺎﻳﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ

ﻣﻲﭘﺮﺩﺍﺯﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﻢ ﺑﺎ ﻧﮕﺮﺷﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ، ﺷﻴﻮﺓ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﻧﻴﺎﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺑﻪ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣـﻲ ﮔﻴﺮﻧـﺪ، ﭘﺮﺩﺍﺧﺘـﻪ ﻣـﻲ   ﺷ ـ ﻮ ﺩ .

ﺳﭙﺲ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ ﻣﺤﻮﺭﻳﺖ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎ ﻭ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺯﺍﻭﻳـﻪ   «ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺷﻨﺎﺳـﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ   » ﻣ ـ ﻮ ﺭ ﺩ 

ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺮﻓﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﺭﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻮﺟﻮﺩ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﺭﻣﺎﻧﻲ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﺭﺳﻤﺎً ﺗﺄﻳﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺟﺎﻣﻌـﻪ، 

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺍﻗﻌﻲ، ﺁﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﻤﻼً ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﺎﻛﻢ ﺍﺳﺖ.

ﺧﺮﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﺷﺒﻜﻪﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺭﻏﻢ ﺑﺮﺧﻲ ﻭﺟﻮﻩ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭﻳﮋﮔـﻲ ﻫـﺎﻱ ﺧـﺎﺹ ﮔـﺮﻭﻩ ﺳـﻨﻲ،    

ﺟﻨﺴﻲ، ﻃﺒﻘﻪﺍﻱ، ﺷﻐﻠﻲ ﻭ ... ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ، ﺩﺭ ﻛﻠﻴﺖ ﺧﻮﺩ، ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ.

ﺿﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎﻳﻲ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎ، ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﺍﺯﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﻀﺎﺩ ﻭ ﺟﺪﺍﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ

ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻃﺮﺩ ﻣﻲﻛﻨﺪ.

ﻗﻮﻡ ﻣﺪﺍﺭﻱ: ﻗﻮﻡ ﻣﺪﺍﺭﻱ ﻳﺎ ﻗﻮﻡ ﻣﺮﻛﺰﻱ، ﮔﺮﺍﻳﺸﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺁﻥ، ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﺟﺎﻣﻌـﻪ، ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺗـﺮ ﺍﺯ ﺳـﺎﻳﺮ      

ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺭﻭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﺮﺍﺯﻭ ﻭ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺳﻨﺠﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ.

ﻣﺰﺍﻳﺎ ﻭ ﻣﻌﺎﻳﺐ ﻗﻮﻡ ﻣﺪﺍﺭﻱ:

ﻣﺰﺍﻳﺎ: ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺖ ﮔﺮﻭﻩ، ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﻱ، ﻣﻴﻬﻦ ﺩﻭﺳﺘﻲ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻠﻴﺖ، ﺣﻔﻆ ﻭﺿﻊ۳

ﻣﻌﺎﻳﺐ:  ﻣﺎﻧﻊ ﻧﻮﺁﻭﺭﻱﻫﺎﻱ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ، ﺑﺪﮔﻤﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫ ـ ﺎ ﻭ ﻋـﺪﻡ ﺍﺳـﺘﻘﺒﺎﻝ ﺍﺯ ﺩﺍﻧـﺶ ﻭﺗﺠﺮﺑﻴـﺎﺕ ﺳـﺎﻳﺮ     

ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎ ﻭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻭ ﻃﺮﺩ ﻏﻴﺮ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﻭ ﺑﻴﻬﻮﺩﺓ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﻮﺍﻣﻊ.

ﻧﺴﺒﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ: ﻧﺴﺒﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺳﺎﻳﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﻮﺩ

ﺭﺍ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﻢ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺭﺳﻢ، ﺁﻳﻴﻦ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ، ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﻬﻢ ﻭ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩﻱ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺧـﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ    .

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ، ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺍﻭﺭﻱ ﺩﺭﺑﺎﺭﺓ ﻣﻌﻨﻲ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺁﻥ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ ﺑـﺎ  

ﺳﺎﻳﺮ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ.

ﺿﺮﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ : ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ ﻭ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﺍﻭ ﻭﺟﻪ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﭼﻨﺪﺍﻧﻲ ﺑﺎ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﻥ ﻣﺤﻴﻂ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﺩﭼﺎﺭ ﺿﺮﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻲﺷﻮﺩ.

ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ: ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﮔﺮﭼﻪ ﺗﺤـﻮﻝ ﻭ ﺩﮔﺮﮔـﻮﻧﻲ  

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ، ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺛﺎﺑﺖ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲﺭﺳـﺪ، ﻭﻟـﻲ ﺩﺭﺗﻤـﺎﻡ   

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﺎﻫﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﻫﺴﺘﻴﻢ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻛﻨﻮﻥ، ﺗﻜﻨﻮﻟـﻮژﻱ، ﻓﺮﺍﻳﻨـﺪ ﺗﺤـﻮﻝ ﻭ ﺩﮔﺮﮔـﻮﻧﻲ ﺭﺍ ﺳـﺮﻋﺖ     

ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺗﺤﻮﻝ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ ﻫﻢ ﺷﺎﻫﺪ ﺑﻮﺩ. ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺭﺥ ﻣـﻲ ﺩﻫـﺪ ﻛـﻪ  

ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪﻫﺎﻳﻲ ﻧﻮ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ، ﻣﺤﺘﻮ ﻭ ﺳـﺎﺧﺖ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺭﺍ ﻋـﻮﺽ ﻣـﻲ    ﻛ ﻨ ـ ﺪ .

ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲﻫﺎ ﺑﺎ ﺍﻧﺤـﺮﺍﻑ ﺷـﺪﻳﺪ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ  ﻫ ـ ﺎ ﻱ 

ﺳﻨﺘﻲ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺗﺄﺧﺮ ﻳﺎ ﻭﺍﭘﺴﻤﺎﻧﺪﮔﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ: ﻫﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻭ ﺍﺧﺘﺮﺍﻋﺎﺕ ﻭ ﺍﺑﺪﺍﻋﺎﺕ، ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻣـﺎﺩﻱ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺳـﺮﻳﻊ   ﺗـﺮ ﻭ ﺁﺳـﺎﻥ ﺗـﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣـﺮﺗﺒﻂ ﺑـﺎ ﺁﻥ      

ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﻣﺎﺩﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ. ﺗﺄﺧﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺭﺥ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻋﻨﺼﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺍﺭ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪﺍﻱ ﻣﻲﺷ ـ ﻮ ﺩ 

ﻭﻟﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﺍﺭﺩ ﻧﻤﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﺄﺧﻴﺮ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﺷـﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﻭﺿـﻌﻴﺖ،   

ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﻌﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲﻫﺎﻱ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﻨﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ، ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻃﻲ ﺁﻥ ﻳﻚ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫـﺎ ﮔﺮﻓﺘـﻪ  

ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺗﻌﺎﻣﻞ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ، ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻭ ﻳﺎ ﺗﻬﺎﺟﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﻴـﺮﺩ . ﺍﻟﺒﺘـﻪ ﺑـﺎﺩ  

ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺎ ﺗﻮﺟـﻪ ﺑـﻪ ﻭﻳﮋﮔـﻲ   ﻫـﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻭ ﻣﻴـﺰﺍﻥ ﻗـﻮﻡ ﻣـﺪﺍﺭﻱ ﺁﻥ     ، ﺩﺭ

ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ، ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻦ"ﻫﺎ، ﻋﻤﻴﻖ ﺗﺮ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺗﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫ ـ ﺎ 

ﺑﺎﺷﺪ.

                                   ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ:

ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﻭ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖﻫﺎﻱ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ، ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺳﺮﻳﻊ ﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻛﻨﺘﺮﻝ، ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ ﻭ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎﻱ

ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻭ ﺧﻄﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﻳﻚ ﺳﻮ، ﺟﻮﺍﻣﻊ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺴﻠﻂ ﺑـﺮ ﻣﻨـﺎﺑﻊ ﺟﻮﺍﻣـﻊ ﺩﺭ ﺣـﺎﻝ    

ﺗﻮﺳﻌﻪ، ﺑﺎ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻭ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻱ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻣﻊ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑـﺎ ﻣﻨـﺎﻓﻊ ﺧـﻮﺩ، ﺩﭼـﺎﺭ ﺗﺤـﻮﻝ ﻭ      ٤

ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﺳﺎﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺩﻳﮕﺮ، ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻳﺎ ﻛﻤﺘـﺮ ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﻳﺎﻓﺘـﻪ، ﻧﻴﺎﺯﻣﻨـﺪ ﺁﻥ ﻫﺴـﺘﻨﺪ ﺗـﺎ ﻧﻘـﺎﻁ ﻗـﻮﺕ ﻭ        

ﻣﺤﻞﻫﺎﻱ ﺁﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﻢ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﻱ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻻﺕ

ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻫﻮﻳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﻧﻴﻨﺪﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺭﻳﺰﻱﻫﺎﻱ ﻛﻮﺗـﺎﻩ ﻣـﺪﺕ ﻭ ﺩﺭﺍﺯ  

ﻣﺪﺕ ﺧﻮﺩ، ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺟﺎﻧﺒﺪﺍﺭﺍﻧﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ.

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺩﺭ ﺻﺪﺩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﻗﻴﻘﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎ ﺑـﺎ ﻳﻜـﺪﮔﻴﺮ، ﺳـﺎﺧﺖ ﻛﻠـﻲ ﻓﺮﻫﻨـﮓ،     

ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﻭ ﻳﺎ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ، ﺳﺎﺧﺖ ﻛﻠﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ

ﻭ ﻳﺎ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮﻫﺎﻱ ﺳﺮﻳﻊ، ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻋﻠﻞ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎ ﻭ ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﺎﺋﻞ ﺷﻮﺩ.

                                            ﺣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ:

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻣـﺬﻫﺒﻲ، ﺍﻗﺘﺼـﺎﺩﻱ، ﻫﻨـﺮﻱ ﻭ    ... ﺟﺎﻣﻌـﻪ 

ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ ﻭ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭ ﺟﻨﺒـﻪ ﻫ ـ ﺎ  ﺷ ـ ﻮ ﺩ  . ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦ، 

ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﻫﻨﺮﻱ ﻭ ... ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﻭ ﻣﺘﻮﺍﺯﻥ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ

ﺍﺑﻌﺎﺩ، ﺗﻐﻴﻴﺮ ﭘﻴﺪﺍ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺳﺎﻳﺮ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﻧﺪﻫﻨﺪ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬـﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻌـﺪ ﺧـﺎﺹ ﻛـﻪ ﺩﺭ    

ﻛﻠﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﻜﻞ ﻭ ﺍﺧﺘﻼﻝ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻭ ... ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜـﺎﻝ، ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺍﺯ  

ﻧﻈﺮ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺷﻮﺩ ﻭﻟﻴﻜﻦ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻳﺎ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺳﻨﺘﻲ ﺑﺎﻗﻲ

ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﻧﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺗﻄﺒﻴﻖ ﺩﻫﻨﺪ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻫﻤﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲﻫﺎ ﻭ ﺗﺤﻮﻻﺕ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺮ ﭼﻪ ﻋﺪﻡ ﺍﻧﻄﺒﺎﻕ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻳـﺎ ﺁﻣـﻮﺯﺵ ﻭ  

ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﺍﻳﻦ ﻧﻬﺎﺩﻫـﺎ ﺩﺭ ﺗﻄﺒﻴـﻖ ﺑـﺎ   

ﺳﺎﻳﺮ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻘﻴﻪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲﻫﺎﻳﻲ ﻣـﻲ ﺷـﻮﻧﺪ ﻛـﻪ ﻧـﻪ ﺗﻨﻬـﺎ ﻣﻮﺟـﺐ     

ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﺪﺕ ﻣﻮﺟﺐ ﻓﺮﻭﭘﺎﺷﻲ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﻮﺩ.

ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺗﻮﺳﻌﻪ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﻗﻮﺍﻡ ﻭ ﻣﻠﻞ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﺑﻪ ﻛﻼﻥ ﺷﻬﺮﻫﺎ

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻱ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﺭﻳﺰﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ...

ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺤﻮﻝ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻭ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ

ﮔﺮﻭﻩﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻗﺸﺮ ﺑﻨﺪﻱ٥

ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺩﺭ ﺳﻜﻮﻧﺖ ﻭ ﺟﻤﻌﻴﺖ

ﺗﻨﻮﻉ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻲ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺟﻮﺍﻣﻊ

ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ، ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻭ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ

ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻛﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ

ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺷﺪﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﻲ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺟﻮﺍﻣﻊ

ﺍﻧﻘﻼﺏﻫﺎ ﻭ ﺟﻨﺒﺶﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﺳﻴﺎﺳﺖ، ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺟﻨﺴﻴﺖ ﻭ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮﻱ ﺟﻨﺴﻲ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﺗﺤﻮﻝ ﻧﺎﻡ

ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪﻫﺎ ﻭ ...

            ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺽﻫﺎﻱ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ:

1 - ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ: ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺑﻪ ﺭﺍﺑﻄﺔ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ

(ﺗﻮﻟﻴﺪﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ) ﻭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ:

ﺍﻟﻒ- ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺟﺒﺮﮔﺮﺍﻳﺎﻧﺔ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻱ: ﻣﺜﻞ ﺗﻌﺒﻴﺮﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺎﺭﻛﺴﻴﺴﻢ ﺍﻗﺘﺼـﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺷـﻜﻞ ﮔﻴـﺮﻱ ﻭ ﺗﻐﻴﻴـﺮ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻭ     

ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ، ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺻﻠﻲ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﻱ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ.

ﺏ- ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺟﺒﺮﮔﺮﺍﻳﺎﻧﺔ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﻱ: ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ، ﻋﺎﻝ ﺍﺻﻠﻲ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺩﺭ ﺳﻄﺢ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ

ﺳﺎﻳﺮ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺳﺎﺯﺩ.

ﺩﺭ ﺗﻘﺎﺑﻞ، ﺩﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍﺩﻳﻜﺎﻝ، ﻓﺮﺽ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻳﺪﻩﻫﺎ ﺿﻤﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺩﺭ ﻳﻚ ﺭﺍﺑﻄـﺔ ﺗﻌـﺎﻣﻠﻲ ﺑـﺎ   

ﺭﺍﺑﻄﺔ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪﺍﻧﺪ.

2 - ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ، ﻓﺮﺽ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﻮﺭﻳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﻛﻨﺸﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨـﮓ، ﺟﻨﺒـﺔ  

ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ- ﺩﻳﺎﻟﻜﺘﻴﻜﻲ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻟﻲ ﻧﻮﻉ ﺗﺒﻠﻮﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻋﻤﻼً ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ، ﻳﻚ ﻗﺎﻋﺪﺓ

ﻛﻠﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻭ ﺗﺤﻘﻖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭ ﺍﺛﺮ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﺍﻳﺪﻩﻫﺎ ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﮔﻮﻧـﺎﮔﻮﻧﻲ  

ﺑﻮﺩﻩ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺻﻮﺭﺕﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻋﻤﻞ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﺓ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫـﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺳـ  ﺒﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺗﻮﻟﻴـﺪ  

ﻣﻲﻛﻨﺪ.

ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺗﻮﻟﻴﺪﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭﺿﻌﻴﺘﻲ ﺷـﻜﻨﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻳﻌﻨـﻲ ﺑـﻪ   

ﺩﻟﻴﻞ ﺿﻌﻒ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻮﻟﻴﺪﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ (ﻫﻨﺮ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ، ﻋﻠﻢ، ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ، ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ ﻭ ﻧﮕـﺮﺵ ﻫـﺎﻱ ﺟﺪﻳـﺪ  ) ﺩﺍﺭﺍﻱ

ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻱ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﺪﻩﻫﺎ ﻭ ﻋﺎﻣﻼﻥ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺿﻌﻴﻒ ﻭ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺑﻪ ﻫﻤـﻴﻦ ﺩﻟﻴـﻞ ﺷـﺎﻫﺪ   

ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺳﺮﻳﻌﻲ ﺩﺭ ﻧﺤﻮﻩ ﻭ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺗﻮﻟﻴﺪﺍﺕ ﻛﺎﻻﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻧﻮﻉ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ.٦

ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﻏﺮﺑﻲ، ﺗﻮﻟﻴﺪﺍﺕ ﻓﺮﻫﮕﻲ ﭼﻮﻥ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺳﻴﻨﻤﺎﻱ ﻫﺎﻟﻴﻮﻭﺩﻱ، ﻧﺎﻡﻫـﺎ ﻭ ﻧﺎﻣﮕـﺬﺍﺭﻱ  ﻫ ـ ﺎ ،  ﻣ ﻮ ﺳ ـ ﻴ ﻘ ﻲ  ﻭ ... ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣـﺔ 

ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺵﻫﺎﻱ ﺩﻫﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ. ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺗـﺎ ﻛﻤﺘـﺮ ﻛﺴـﻲ   

ﻣﻮﺗﻮﺟﻪ ﺟﻬﺖ ﺩﺍﺭﻱ ﺁﻥ ﺑﺸﻮﺩ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ، ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺳﺮﻳﻊ ﻭ ﺑﻌﻀﺎً ﻣﺘﻨﺎﻗﺾ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺭ

ﺗﺼﻤﻴﻢﮔﻴﺮﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﮔﺬﺍﺭﻱ، ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺗﺰﺍﺣﻤﻲ ﻭ ﺍﻟﻘﺎﻳﻲ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﻲﻛﻨـﺪ ﻭ ﺑﻴﺸـﺘﺮ ﺍﻓـﺮﺍﺩ    (ﻧ ـ ﺎ ﻇ ﺮ ،  ﻣ ﺼ ـ ﺮ ﻑ  

ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﻨﻨﺪﻩ) ﺑﻪ ﺍﻟﻘﺎﻳﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﺘﺮﺽ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺩ، ﻧﻮﻋﻲ ﺿﻌﻒ ﺩﺭ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ

ﺩﺭ ﭘﻲﺩﺍﺭﺩ.

3 - ﺟﻬﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺶ ﻓﺮﺽ، «ﻣﺪﺭﻥ» ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻫﻤﺔ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻭ ﺯﻣﻴﻨﻪﻫﺎﻱ ﻻﺯﻡ ﻣﺪﺭﻥ

ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻧﮕﺮﺵ، ﺑﻴﻨﺸﻲ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ، ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺣﻀﻮﺭ ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ

ﺍﻳﻦ ﻋﻮﺍﻣﻞ، ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻋﻠﻤﻲ ﻭ ﻣﺪﺭﻥ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺣﺎﺻﻞ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﺑﻴﺎﺑﺪ.

ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻛﺸﻮﺭﻱ ﺳﻨﺘﻲ ﻭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﮔﺮﺍ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺳـﺎﺯ ﻭ ﻛﺎﺭﻛﻬـﺎﻱ ﺳـﻨﺘﻲ     

ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﻨﺘﻲ ﺑﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺑﻲﺣﺮﻛﺖ ﺍﺳـﺖ ﻭ 

ﺩﺭ ﺁﻥ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﻛﻤﺘﺮﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺿﺮﻭﺭﺗﻲ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﺭﺕ، ﻛﻨﺘﺮﻝ، ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻭ ﺳـﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻭ ﺳﻴ ﺎﺳـﺖ 

ﮔﺬﺍﺭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﺁﺳﻴﺐﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ، ﺍﺻﻠﻲﺗﺮﻳﻦ ﺗﻼﺵ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻳﻲ

ﭼﻮﻥ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﺍﺳﻼﻣﻲ، ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻋﻠﻮﻡ، ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﻭ ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﻴﻤﺎ ﻭ ... ﺳـﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳـﺖ  

ﮔﺬﺍﺭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺍﺳﺖ.

4 - ﻣﺪﺭﻧﻴﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﻌﺎﺭﺽ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﺪﺭﻧﻴﺖﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﭘﻴﻮﻧﺪﻱ ﻭ ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ﺗﻌﺎﻣﻠﻲ ﻭ ﭘﻴﻮﻧﺪﻱ ﺑﻮﺩﻥ

ﺁﻥ، ﺿﻤﻦ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻳﺸﻪ ﺩﺭ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻣﺘﺄﺧﺮ ﺁﻥ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﺛﺮ ﮔﺬﺍﺭ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻣﻨﺎﻗﺸﻪﻫﺎﻱ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨـﮓ، 

ﺯﻣﻴﻨﺔ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﻀﺎﻳﻲ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻭ ﻧﻈﺮﻱ ﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﺭﺍ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﺛﺮﮔﺬﺍﺭﻱ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﻭ

ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺩﻳﺪ.

5 - ﺁﻧﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭﻗﻮﻉ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻭ ﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﻲﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﮔﺮ ﻭﺿﻮﻉ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﺔ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺭﺍ ﺑﺘـﻮﺍﻥ  «ﻣﺪﺭﻧﻴﺘـﻪ » ﻧﺎﻣﻴـﺪ، ﻣﺪﺭﻧﻴﺘـﻪ  

ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ، ﻣﺎﻫﻴﺘﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﺗﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ. ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ، ﻋﻤﺪﺗﺎ" ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮﻥ ﻓﺮﻫﻨـﮓ، ﺍﺧـﻼﻕ،  

ﺩﻳﻦ، ﻣﻨﺎﺳﺒﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺗﻮﻟﻴﺪﻱ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠـﻪ، ﻛـﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺍﺻـﻠﻲ   

ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ، ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻥ، ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﻮﻥ، ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ، ﻭﺭﺯﺷﻜﺎﺭﺍﻥ، ﻣﻨﺘﻘﺪﺍﻥ، ﻋﻠﻤﺎﻱ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

6 -ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺳﻌﻲ ﺑﺮ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻋﻮﺍﻣـﻞ ﻣﻬـﻢ ﺩﺭ  

ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺎﻥ، ﻫﺪﻑ ﺍﺻﻠﻲ، ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ. ﺑﺪﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ

ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺍﺯ ﻗﺪﻳﻢ ﻭ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺪﻳﺪ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟـﻪ ﻗـﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘـﻪ   

ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﺍﺻﻠﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻛﻪ: ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺗﺎ ﭼﻪ ﺣﺪﻱ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﻗﺘﺼـﺎﺩﻱ 

ﺭﺍ ﺷﻜﻞ ﻣﻴﺪﻫﻨﺪ؟ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻴﺘﻮﺍﻥ ﻣﻮﺍﻧﻊ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺭﺍ ﺭﻓﻊ ﻛﺮﺩ ﻳﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﮔﻮﻧـﻪ ﺍﻱ  

ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺍﺩﻛﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ.۷

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻝ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﻧﻈﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﺮ ﺳﺎﺯ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳـﻲ 

ﻣﻴﺪﺍﻧﻨﺪ، ﻭﻟﻲ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﻣﺘﻔﻜﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ، ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﺣﻮﺯﻩ "ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ " ﻣﻌﻄﻮﻑ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺍﺻﻞ ﻋﻤﺪﻩ ﺍﺳﺖ:

ﺍﻟﻒ- ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﺖ.

ﺏ- ﻧﻘﺶ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﮔﺬﺷﺘﻪ ( ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﻲ ) ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺝ- ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻫﻢ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺍﺳﺖ.

7 -       ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻣﺘﻌﺎﻣﻞ ( ﺩﺭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ) ﺑﺎ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ، ﻣـﺎ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺳـﻮﻱ ﻣﻄﺎﻟﻌـﻪ    

ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺪﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﻣﻲ ﻛﺸﺎﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﻄﺢ ﺍﺯ ﺑﺤﺚ، ﺳﻮﺍﻝ ﺍﺻﻠﻲ ﺯﻳـﺮ ﻣﻄـﺮﺡ ﺍﺳـﺖ   : ﭼـﻪ ﻧﺘﻴﺠـﻪ ﺍﻱ ﺑـﺮﺍﻱ   

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺪﺭﻥ (ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘـﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨـﮓ  ) ﻣﺘﺼـﻮﺭ ﺍﺳـﺖ؛ ﺗﻐﻴﻴـﺮ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻳـﺎ ﺗﺠﺰﻳـﻪ      

ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ؟ ﻛﺪﺍﻡ ﻳﻚ ﻭ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﻳﻄﻲ ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ؟ ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻛﻪ  ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﺩﺭ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻭ

ﺍﻧﺤﻄﺎﻁ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﻮﻝ ﻭ ﻛﺎﺭﺁﻳﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻴﺮﺳﺪ؟ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ، ﻭﻗﺘـﻲ  ﭘﺪﻳـﺪﻩ ﻫـﺎﻳﻲ ﭼـﻮﻥ ﻓﻮﺗﺒـﺎﻝ، ﺗﻠﻮﻳﺰﻳـﻮﻥ،     

ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ، ﻣﺪ، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﻳﻨﻲ، ﻫﻮﻳﺖ ﺟﺪﻳﺪ، ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ، ﻧﺴﻞ ﻫﺎ، ﺷﻬﺮ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ... ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻴﺸـﻮﻧﺪ، 

ﭼﻪ ﻧﻘﺸﻲ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ؟ ﺁﻳﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻳﺎ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺆﺛﺮﻧﺪ؟

8 -        ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻬﺮﻱ، ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "" ﺷﻬﺮ " ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭﻱ ﭼﻮﻥ

ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﻲ، ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮﻥ ﭘﺎﺭﻙ ﻫﺎ، ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ ﻫﺎ ﻭ ... ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳـﺖ ﺑـﻪ ﺻـﻮﺭﺕ ﺍﻓﻜـﺎﺭ     

ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ، ﻣﺼﺮﻑ ﻭ ﻣﺪ ﻭ ... ﺑﺮﻭﺯ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺳﻴﻤﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺪﻳﺪ ﺍﻳﺮﺍﻧـﻲ ﺩﺭ 

ﻗﺎﻟﺐ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻧﮕﺮﺵ ﻫﺎ، ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ، ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﻚ ﺩﻳﻨﻲ، ﻣﺼﺮﻑ، ﻣﺪ، ﻭﺭﺯﺵ، ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻓﻀـﺎﻫﺎﻱ 

ﺟﺪﻳﺪ ﺷﻬﺮﻱ ﭼﻮﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﭘﺎﺭﻙ، ﻓﺮﻭﺷﮕﺎﻩ، ﺳﻴﻨﻤﺎ، ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ، ﻛﺘﺎﺑﻔﺮﻭﺷﻲ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻫـﺎﻱ ﻣﺘﻌـﺪﺩﻱ ﺍﺯ ﭘـﺎﺗﻮﻍ ﺭﻭﺑـﻪ ﺭﻭ    

ﻫﺴﺘﻴﻢ. ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺟﻬﺎﻧﻲ، ﺗﺤﻘﻖ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺁﻓﺮﻳﻨﻲ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﻲ ﺟﺪﻳﺪ، ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻭ ﺑﺴﺘﺮ ﺗﻌﺎﻣـﻞ 

ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎﻱ ﻋﻤﺪﻩ ﺩﺭ ﺷﻨﺎﺳﺎﻳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ:

-ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ، ﻣﻠﻲ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺧﻮﺍﻫﻲ، ﻏﺮﺏ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﻭ ﻏﺮﺏ ﺳﺘﻴﺰﻱ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﺮﺻﻪ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﻓﺮﺍﺩ،

ﺭﻗﻴﺐ ﻳﺎ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻼﻙ ﻭ ﻣﻌﻴﺎﺭ، " ﺑﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ " ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﺎﻣـﺪ ﺁﻥ ﺑـﻪ ﻛـﺎﺭﺑﺮﺩﻥ ﻣﻔـﺎﻫﻴﻤﻲ    

ﭼﻮﻥ " ﻏﺮﺏ ﺯﺩﻩ " ، " ﻓﺮﻧﮕﻲ " ، " ﺳﻨﺘﻲ " ، " ﻣﺪﺭﻥ " ، " ﻣﺘﺤﺠﺮ " ﻭ ﻣﺘﺮﻗﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.

-ﻳﻜﺴﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ، ﺑﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺳﻄﻮﺡ ﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﻫﻨـﮓ 

ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ، ﺧﺮﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ... ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻛﻠﻴـﺖ ﺁﻥ  . ﺑـﺪﻳﻦ 

ﻟﺤﺎﻅ ﺑﺎ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺗﻌﺮﻳﻔﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ،ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﻣﺪﻋﻲ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﻠﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻋـﺪﻩ ﺍﻱ ﺑـﻪ ﺩﺍﻡ ﺍﻳـﻦ   

ﻣﺸﻜﻞ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻱ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻭ ﻋﺎﻡ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ، ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺧﺎﺹ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺘﻌﻠﻖ

ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻭ ﺩﻭﺭﻩ ﺧﺎﺻﻲ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.۸

- ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺍﻧﮕﺎﺭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ، ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺎﺭﻛﺲ،ﻣﺮﻛﺰﻳﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺯﻳﺮﺍ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ ﻭ ﻫﻨﺮ ﺑﻪ

ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻣﻮﺭ ﺭﻭﺑﻨﺎﻳﻲ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻃﺒﻘﻪ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮﺍﻱ ﺳـﻠﻄﻪ ﺑـﺮ ﻃﺒﻘـﻪ ﻛـﺎﺭﮔﺮ ﺗﻌﺮﻳـﻒ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ       . ﺑـﻪ ﻋﺒـﺎﺭﺕ  

ﺩﻳﮕﺮ،ﻧﻴﺮﻭﻫﺎﻱ ﻣﺴﻠﻂ، ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻭﻟﺖ ﻫﺎ ﺑﺮﻳﺎ ﺳﻠﻄﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺮ ﻃﺒﻘﻪ ﻛﺎﺭﮔﺮ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺭﻭﺳﻨﻔﻜﺮﺍﻥ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﺑﺪﺍﻉ ﻭ

ﺧﻠﻖ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﻭ ﺛﺒﺎﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻴﺴﺎﺯﻧﺪ.

- ﻳﻜﺴﺎﻥ ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺩﻳﻦ، ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧـﻪ ﺍﺳـﺖ، ﺗﻜﻠﻴـﻒ ﺳـﻨﺖ ﻫـﺎ ﻭ     

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻱ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﺸﺮﻱ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ؟ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨـﮓ 

ﻭ ﺩﻳﻦ ﺭﺍ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﻣﺘﺪﺍﺧﻞ ﺩﺭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

- ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ، ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺎ ﺍﺗﻜﺎء ﺑﻪ ﻛﺪﺍﻡ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ( ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ،

ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻳﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻣﺤﻮﺭﻱ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ؟ ﻓﺮﻫﻨـﮓ، ﺯﺍ ﺩﻩ ﻛـﺪﺍﻡ ﻋﺮﺻـﻪ ﻋﻠﻤـﻲ ﺍﺳـﺖ؟ ﺁﻳـﺎ     

ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺠﺮﺑﻲ، ﺩﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﺑﺤﺚ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻧﻘﺶ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟ ﻛـﺪﺍﻡ ﺣـﻮﺯﻩ  

ﻫﺎﻱ ﻋﻠﻤﻲ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﻐﺮﺍﻓﻴﺎﻳﻲ ﻧﻘﺶ ﺁﻓﺮﻳﻦ ﺗﺮﻧﺪ؟

-ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ، ﺩﺷﻮﺍﺭﻱ ﻛﺎﺭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﺗﻤـﺪﻥ ﺍﺯ ﻳـﻚ  

ﻃﺮﻑ، ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻭ ﻧﻮﻉ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻧﻮﻉ ﻃﺮﺡ ﻭ ﭘﻴﮕﻴﺮﻱ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﻳـﺮﺍﻥ 

ﺭﺍ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﺳﺎﺧﺖ. ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭼﺎﺵ ﻫﺎ، ﻫﻢ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﺑﻬﺎﻡ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺳﺒﺐ ﺗﻮﺳـﻌﻪ ﻣﻌﻨـﺎﻱ  

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﻨﺎﻗﺸﻪ ﻫﺎ ﻭ ﭼﺎﺵ ﻫﺎ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ.

                                    ﺗﺤﻮﻝ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ:

ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ،ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺤﻮﻝ ﺁﻥ ﻃﻲ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﺪﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﻻﺯﻡ ﺍﺳـﺖ ﺗـﺎ ﺗـﺎﺭﻳﺦ ﻣﻔﻬـﻮﻡ    

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺑﻴﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﻭﺷﻦ ﮔﺮﺩﺩ. ﻣﻔﻬـﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨـﮓ  

ﺩﺭ ﮔﺬﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﺍﺩﺑﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺩﻳﮕـﺮ ﻣﻔـﺎﻫﻴﻢ  

ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﻄﺮﺡ ﻭ ﻣﻬﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﺭ ﺭﺷـﺘﻪ ﻫـﺎ ﻭ ﺣـﻮﺯﻩ ﻫـﺎﻱ ﻋﻠـﻮﻡ     

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺩﺍﻧﺶ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻪ ﻧﺎﻥ « ﻋﻠﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﻣﻄﺮﺡ ﻭ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻧﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺣﺮﻛﺖ ﺍﺯ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺩﺑﻲ ﺗﺎ ﻋﻠﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻃﻲ ﺯﻣﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺍﺣﻞ،

ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﭘﻨﺞ ﮔﺎﻧﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:

- ﺩﻭﺭﻩ ﺍﻭﻝ ( ﺩﻭﺭﻩ ﻛﻼﺳﻴﻚ ) : ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻱ ﻋﻠﻮﻡ، ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﺍﻟﻬﻴﺎﺕ ﻣﻄﺮﺡ ﺍﺳـﺖ .

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ، ﺑﺤﺚ ﺭﻭﺷﻨﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻓﺮﺩ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺷﺎﻳﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑـﻪ 

ﺯﺑﺎﻥ ﻛﻼﺳﻴﻚ ﺑﺎﺷﺪ. ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻛﻼﺳﻴﻚ ﺑﺎ ﻣﺤﻮﺭﻳﺖ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﺑﺸﺮﻱ، ﻣﺤﻮﺭﻳـﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓـﺮﺩ ﺑـﺎ ﺍﺧـﻼﻕ    

ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺷﺪﻩ ﺷﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ،ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﻱ ﻭ ﺩﺍﻣﭙﺮﻭﺭﻱ ﺑـﻪ ﻓﺮﺍﻳﻨـﺪ ﺗﻜـﻮﻳﻦ ﺍﻧﺴـﺎﻥ، ﻭ ﺍﺯ    

ﻛﺸﺖ ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﮕﻲ ﺫﻫﻦ،ﺗﺴﺮﻱ ﻳﺎﻓﺖ. ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ، ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﺍﺳﻢ ﻣﺴﺘﻘﻞ «ﻓﺮﻫﻨﮓ» ﻛـﻪ ﺍﺷـﺎﺭﻩ ﺑـﺮ    ۹

ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻱ ﻛﻠﻲ ﻳﺎ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﭼﻨﻴﻦ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻱ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﺎ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺳﺪﻩ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﻭ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺳﺪﻩ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ ﻣﺘـﺪﺍﻭﻝ ﻧﺒـﻮﺩ  . ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﺩﻭﺭﻩ 

ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺣﺸﻲ ﻭ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺘﻔﻜﺮﺍﻥ ﺍﺭﻭﭘﺎﻳﻲ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ.

ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﻭﻝ:

ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ.

ﺯﻣﺎﻥ: ﺍﺯ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺳﺪﻩ ﺷﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ﺗﺎ ﻋﺼﺮ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﻱ.

ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ: ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ.

ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﺤﻮﺭﻱ: ﻫﺮﺩﺭ

2- ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﻡ: ﺩﻭﺭﻩ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﻱ: ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺳﺎﺱ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﺭ ﺍﻧﺪﻳﺸـﻪ 

ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺍﺻﻠﻲ ﻭ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﺳﺎﺯ، ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻭ ﺗﻌﺒﻴﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﺭﻭﺷـﻨﮕﺮﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﻣـﻮﺭﺩ ﻓﺮﻫﻨـﮓ   

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻏﺮﺑﻲ(ﺍﺭﻭﭘﺎﻳﻲ) ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺳﻪ ﺟﻨﺒﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ:

- ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻋﺎﻡ ﻭ ﻋﻤﻴﻖ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺭﺯﺵ ﻭ ﺷﺎﻳﺴﺘﮕﻲ ﻫﻤﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ

- ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻭ ﻣﺤﻴﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ

- ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﺠﺰﺍ ﻭ ﻣﺨﺼﻮﺹ، ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻋﻠﻮﻡ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻗﺮﺍﺭ

ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺣﻴﺚ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﻮﺩ.

• ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﻡ:

- ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻣﺮﻱ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ

- ﺯﻣﺎﻥ: ﺩﻭﺭﻩ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﻱ

- ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ: ﺗﻌﺎﻟﻲ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

- ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﺤﻮﺭﻱ: ژﺍﻥ ژﺍﻙ ﺭﻭﺳﻮ

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﺮﻓﺖ، ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑـﻪ ﺣـﺪ ﻋـﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﭘـﺮﻭﺭﺵ    

ﺭﻭﺍﻧﻲ.

3- ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻮﻡ : ﺩﻭﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ: ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﺤﻘﻖ ﻣﻠﻴﺖ ﻫﺎﺳـﺖ 

ﻛﻪ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﻣﻌﻨﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻳﺎ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤـﺪﻥ ﻣﻬـﻢ ﻣﻴﺸـﻮﺩ   . ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﻣﺮﺣﻠـﻪ،  

ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﮔﺬﺍﺭﻱ ﻣﻠﻞ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺍﺭﻭﭘﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺍﻭﺍﺋﻞ ﺳﺪﻩ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ، ﻓﺮﺍﻧﺴـﻮﻱ ﻭ 

ﺁﻟﻤﺎﻧﻲ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ.

ﺍﺯ ﺍﻭﺍﻳﻞ ﺳﺪﻩ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ ﻣﻴﻼﺩﻱ، ﻭﺍژﻩ « ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﺘﺮﺍﺩﻑ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ، ﺩﺭ ﺗﻀﺎﺩ ﺑﺎ ﻭﺍژﻩ « ﺗﻤـﺪﻥ  » ﺑـﻪ ﻛـﺎﺭ  

ﻣﻴﺒﺮﺩﻧﺪ. ﻭﺍژﻩ « ﺗﻤﺪﻥ » ﻛﻪ ﺍﺯ ﻭﺍژﻩ ﻻﺗﻴﻦ ﺳﻴﻮﻳﻠﻴﺲ، ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ ﻳﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻥ، ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ،  ۱۰

ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ ﻭ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ ﺩﺭ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺳﺪﻩ ﻫﺠﺪﻫﻢ ﻣﻴﻼﺩﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻧﺪﻩ ﺗﻜـﻮﻳﻦ ﺍﻧﺴـﺎﻥ،  

ﺣﺮﻛﺖ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺗﺮﺑﻴﺖ، ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﮕﻲ ﻭ ﻧﻈﻢ ﻭ ﺩﻭﺭﻱ ﺍﺯ ﺑﺮﺑﺮﻳﺖ ﻭ ﻭﺣﺸﻴﮕﺮﻱ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.

ﺩﺭ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻣﺎﻥ ( ﻗﺮﻥ ﻧﻮﺯﺩﻫﻢ ) ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ، ﻛﻠﻤﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣـﻲ ﻛﺮﺩﻧـﺪ  . ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ 

ﺩﻭﺭﻩ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﻣﻨﺎﻗﺸﻪ ﺑﺮﺍﻧﮕﻴﺰ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺘﻔﻜﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻋﻤﺪﻩ، ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﺍﻳـﻦ ﻣﻔﻬـﻮﻡ  

ﺩﺍﺷﺖ.

ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻛﺪﺍﻡ ﻳﻚ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ، ﻣﺮﻛﺰﻱ ﻭ ﻓﺮﻋﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﻳﺎ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮﻧﺪ، ﻋﻠﻞ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻣﻠﻞ ﺗﻠﻘﻲ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ  .

ﺩﺭ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ ﻛﻪ ﻟﻮﻱ ﺍﺷﺘﺮﺍﻭﺱ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻃﺮﺍﺣﻲ

ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ( ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺪﺭﻥ ) ﺩﺭ ﻣﺘﻦ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺪﺭﻥ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻪ ﺑـﻪ   

ﻣﻌﻨﺎﻱ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻓﻜﺮﻱ ﻭ ﺟﺴﻤﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺷﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

ﺩﺭ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺩﺭ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺁﻥ، ﻧﻪ « ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯﻱ » ﻳﺎ « ﺗﻤﺪﻥ ﺳﺎﺯﻱ » ﺑﻠﻜﻪ « ﺟﺎﻣﻌﻪ

ﺳﺎﺯﻱ » ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭﻣﻴﺎﻥ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻥ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ ﻭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﺻﻔﺎﺕ ﻭ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺗﻤﺪﻥ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

• ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻮﻡ:

- ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ

- ﺯﻣﺎﻥ: ﺩﻭﺭﻩ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ

- ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ: ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ

- ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﺤﻮﺭﻱ: ﻣﻮﺭﺧﺎﻥ

4- ﺩﻭﺭﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ: ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ(ﺩﻭﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻭ ﺟﺎﻣﻌـﻪ  ): ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺯ 

ﺗﺤﻘﻖ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﻣﺘﺒﺎﺩﺭ ﻣﻴﺸﻮﺩ،ﺍﺯ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﻔﻜﻴﻚ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ

ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺪﻭﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑـﻪ 

ﻓﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻣﻞ ﺗﺮﻛﻴﺒﻲ ﺍﺯ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻳﺎﻓﺖ ﻧﻤﻴﺸﻮﺩ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﻛﻠﻴﻪ ﺍﺟﺰﺍء ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺸﺎﺑﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﺗﺠﺰﻳـﻪ 

ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺟﺰﺍﻳﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺟﺰﺍء ﺳﺒﺐ ﺗﺠﺰﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫﻢ ﺑﺸﻮﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ،

ﺍﮔﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﺍﻃﻼﻕ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻌﻴﻨﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻭ ﻧﻮﻋﻲ ﻭﺣﺪﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ

ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﺳﺮﻣﻴﺒﺮﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﻣﺸﺘﺮﻛﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺁﻧﮕﺎﻩ ﻫﺮ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺪﻳـﺪ ﻛـﻪ ﻳﻜـﻲ ﻳـﺎ    

ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﻭﺟﻮﻩ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﺳﺆﺍﻝ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ، ﺳﺒﺐ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺩﺭ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻭ ﺛﺒﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ، ﺗﻌﺎﺑﻴﺮ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:

- ﻓﺮﻫﻨﮓ « ﻣﺘﻦ ﺍﺻﻠﻲ ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺭﺍﻫﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﻬﻢ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺪﺭﻥ » ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ ﺑﺎ ﻳﻜـﺪﻳﮕﺮ 

ﻣﺘﻼﺯﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﻓﻬﻢ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ.

- ﻣﻌﻨﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ، « ﺗﻌﻴﻴﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ » ﺳﺖ. ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻭﺣﺪﺕ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻛﺮﺩﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ

ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻘﺶ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﺩ(ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺗﺎﻳﻠﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ).۱۱

- ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﻣﻌﻨﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ، « ﺷﻴﻮﻩ ﺯﻧﺪﮔﻲ » ﺍﺳﺖ . ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﺘﻮﻧﻲ ﮔﻴﺪﻧﺰ، ﺍﻳﻦ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺭﺍ

ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﻭﻱ، ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺭﺍ ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺭﺯﺵ ﻫـﺎﻳﻲ ﻛـﻪ ﺍﻋﻀـﺎﻱ ﻳـﻚ ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﻣﻌـﻴﻦ ﺩﺍﺭﻧـﺪ ﻭ         

ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ، ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻴﻨﻤﺎﻳﺪ.

- ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮ، « ﺍﻧﻄﺒﺎﻕ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺎ ﺷﺮﺍﻳﻂ » ﺍﺳﺖ. ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﭼﻮﻥ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺩ ﻭﻛﺮﻭﺑﺮ ﺑﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﺤﻴﻂ ﻣﻴﭙﺮﺩﺍﺯﻧﺪ.

ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻧﻄﺒﺎﻕ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺍﺳﺖ.

• ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﭼﻬﺎﺭﻡ:

- ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ

- ﺯﻣﺎﻥ: ﺩﻭﺭﻩ ﺗﺄﺳﻴﺲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﻲ

- ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ: ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﺪﻳﺪ

- ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﺤﻮﺭﻱ: ﺍﻣﻴﻞ ﺩﻭﺭﻛﻴﻢ ﻭ ﻣﺎﻛﺲ ﻭﺑﺮ

5- ﺩﻭﺭﻩ ﭘﻨﺠﻢ: ﺩﻭﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ: ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﻛﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺭﺅﻳـﺖ ﺍﺳـﺖ، ﭘﺪﻳـﺪﻩ   

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺪﺭﻥ،ﻣﺤﻘﻖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺠﻠﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺍﻣـﺮﻱ ﻓـﺮﺍ   

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﻭ ﻓﺮﺍ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ ﻭ ﻓﺮﺍ ﺗﻤﺪﻧﻲ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺟﻬﺖ ﮔﻴﺮﻱ ﺑﺸﺮﻱ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺟﻬـﺎﻧﻲ ﺷـﺪﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ ﺑـﻪ ﺟـﺎﻱ     

ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺷﺪﻥ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺻﺮﻓﺎ ﻏﺮﺑـﻲ ﻧﻴﺴـﺖ، ﻛـﺎﻧﻮﻥ ﻓﺮﻫﻨـﮓ    

ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ. ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ، ﺑﻪ ﻧﺎﻡ « ﭘﺴﺖ ﻣﺪﺭﻥ » ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺗﻌﺒﻴﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ

ﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺷﺪﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺷﺪﻥ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻏـﺮﺏ ﻣﺘﻔـﺎﻭﺕ ﺍﺳـﺖ    .

ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻋﻨﺼﺮﻱ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ، ﺿﻤﻦ ﻗﺒﻮﻝ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺍﻣﺮﻱ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ، ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﺑﺮﻭﺯ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺒﻊ ﺁﻥ ﺗﻌـﺎﺑﻴﺮ 

ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:

- ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩﻥ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺟﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

- ﺗﻨﻮﻉ ﻭ ﺗﻜﺜﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

ﺑﺪﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻃﺮﺡ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ ﻳﺎﺩ  ﻣﻴﺸﻮﺩ.

• ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﭘﻨﺠﻢ:

- ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ: ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ

- ﺯﻣﺎﻥ: ﺩﻭﺭﻩ ﺟﺪﻳﺪ

- ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ: ﺗﻜﺜﻴﺮﮔﺮﺍﻳﻲ

- ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻣﺤﻮﺭﻱ: ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺑﻮﺭﺩﻳﻮ

                         ۱۲

   ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺳﺮﭼﺸﻤﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ :

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻱ : ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻫﺎﻱ ﺳﺮﻳﻊ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﻛﺸﻮﺭﻫﺎﻱ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﭘﻴﺸﺮﻓﺘﻪ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻫﺮﭼﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻫﺎﻱ

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻳﻜﻲ ﺳﺮﻋﺖ ﻭﺷﺘﺎﺏ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﭘﻴﺪﺍﻛﻨﺪﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻴﻬﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻮﺩ

ﻣﺤﻴﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ : ﺩﺭﮔﺮﮔﻮﻧﻴﻬﺎﻱ ﻧﺎﮔﻬﺎﻧﻲ ﻭ ﺷﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻛﻤﺘﺮ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﺭﺥ ﺩﻫﻨﺪ ﺗﺄﺛﻴﺮ

ﻋﻤﻴﻘﻲ ﺑﺮﺟﺎ ﻱ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺭﻧﺪ

ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺩﺭ ﺟﻤﻌﻴﺖ : ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻋﻤﺪﻩ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﺭ ﻭ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻳﻚ ﻛﺸﻮﺭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻴﻬﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻳﺎ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﻭﺿﻊ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﮔﺮﺩﺩﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ

ﺧﻮﺩﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻴﻨﺠﺎﻣﺪ

ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ : ﺷﺮﻁ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩﺭﺍﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎ ﺟﻨﺒﻪ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﻭ

ﺫﻫﻨﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫﻤﻴﻨﻜﻪ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻋﻮﺽ ﺷﻮﺩ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺗﺎﺯﻩ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻱ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ

ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻱ ﻳﺎ ﻓﻨﺂﻭﺭﻱ ﻳﻌﻨﻲ ﺷﻴﻮﻩ ﺍﺳﺘﻔﺘﺪﻩ ﺍﺯ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﻊ ﻧﻴﺎﺯ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻓﻨﺂﻭﺭﻱ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺯﻳﺎﺩﻱ

ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻭﺟﻪ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ :

1 – ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺩﺳﺘﻲ ﻳﺎ ﻳﺪﻱ : ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻓﺰﺍﺭ ﻓﻜﺮﻱ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ 2 – ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺸﺮ ﺭﻭﺯ

ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﺎﻥ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻧﻘﺸﻲ ﺩﺍﺭﺩ

ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻭ ﻣﺪﺭﻥ ﻳﻚ ﻧﻘﺶ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺗﺤﻜﻴﻢ ﭘﺎﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺁﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ 2 ﻧﻘﺶ ﺩﺍﺭﺩ :

1 – ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺑﻨﻴﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺧﺪﻣﺎﺕ ﺭﻓﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ

2 – ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻳﺎ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺑﻨﻴﺎﻥ ﻫﺎ ﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ .

ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ ﭼﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻜﻨﻴﻢ

ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ ﺑﻪ ﺩﻭﺷﻜﻞ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ :

1 – ﺩﺭﻭﻥ ﺯﺍ : ﻳﻌﻨﻲ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﻴﺎﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ ﻭﺍﺭﺩ ﻳﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ .

2 – ﺑﺮﻭﻥ ﺯﺍ ، ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻧﻴﺎﺯ ﻫﺎﻱ ﺑﻮﻣﻲ ﻭﺍﺭﺩ ﻳﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ .۱۳

ﺩﺭ ﻫﺮﺩﻭ ﺑﺨﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺯﺍ ﻭ ﺑﺮﻭﻥ ﺯﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺭ ﺍ ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﺭﻭﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﺩﻫﻴﻢ ﻭ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ

ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎ ﺿﺮﺑﻪ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻠﺶ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻛﻨﻴﻢ . ﺍﻣﺮﻱ ﻛﻪ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﺁﻥ ﺩﺭ ﻫﺎﻟﻪ

ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﺑﻬﺎﻡ ﺍﺳﺖ .

                                         ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ( Cultural Discourse )

ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﻱ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﻴﻔﺘﺪ. ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻲ. ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨـﮓ  « ﮔﻔـﺖ ﻭ ﮔـﻮ   »

ﺍﺳﺖ. « ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ »ﻧﻮﻋﻲ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻏﻴﺮ ﺭﺳﻤﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺪﻓﺶ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﺍﻳﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺗﻔﺴﻴﺮﻫﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﺭ

ﺧﻮﺩﺵ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﻣﻴﺒﺎﺑﺪ. ﻧﻮﻋﻲ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯﻱ ﺑﻪ ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪﻱ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﻋﻤﻠﻲ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

ﺍﺯ ﻧﻈﺮ « ﻫﻠﺮ » ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺗﻌﺮﻳﻔﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ، ﻓﺮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺷﻌﺮ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ ﻳـﺎ 

ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻣﻴﻜﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭﻙ ﺷﻌﺮ ﻭ ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺷﻌﺮ، ﺷﺎﻋﺮﻱ، ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻭ

ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻧﻪ ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻥ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ،ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎﻱ ﺗﻮﻟﻴﺪﺍﺕ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺳـﺖ، 

ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ، ﻓﺮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻟﺰﻭﻣﺎ ﻛﺴﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺤﺼﺮﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌـﺎﻟﻲ ﺳـﺨﻦ ﻣﻴﮕﻮﻳـﺪ   . ﺩﺭ

ﻭﺍﻗﻌﻢ، ﻛﺎﺭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻧﻘﺪ ﺍﺩﺑﻲ ﻣﺮﺽ ﻧﻴﺴﺖ، ﻓﺮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻫﺮ ﭼﻴـﺰﻱ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧـﺪ ﺑـﺎ ﺭﻭﺵ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ    

ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﻳﺪ.

ﻓﺮﻕ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ:

ﻓﺮﻕ ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﺿﺮﻭﺭﺗﺎ ﻧﻤﻴﺒﺎﻳﺴﺖ « ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮﺗـﺮ  » ﺑﺎﺷـﺪ .

ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ، ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺧﻮﺑﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﺑﺎﺷﺪ، ﻛﻔﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﻭ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ،ﺩﻭﺭ ﺷـﺪﻥ ﺍﺯ ﺗـﻚ ﺳـﺨﻨﻲ ﻭ   

ﺍﻧﺤﺼﺎﺭ ﻃﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﻭﺭ ﻣﻴﺰ ﺑﻨﺸﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻫﺎﻱ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﮔـﻮﺵ ﺑﺪﻫﻨـﺪ، ﮔﻔﺘﻤـﺎﻥ ﻭ   

ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻳﻚ « ﺩﻳﺎﻟﻮگ » ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ « ﺩﻳﺎﻟﻮگ » ﻫﻤﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎ ﺍﻳﺪﻩ ﻫـﺎ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪﺷـﺎﻥ ﺣﺎﺿـﺮ   

ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻣﺮﻱ ﺑﻪ ﺑﺤﺚ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻭ ﮔﻮ ﻣﻴﭙﺮﺩﺍﺯﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻟﺰﻭﻣﺎ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻣﺪﺭﻙ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻲ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻓـﺮﺍﺩ ﻣﻌﻤـﻮﻟﻲ ﺩﺭ  

ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻋﺎﺩﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻫﻢ ﻣﻴﺘﻮﺍﻧﻨﺪ « ﮔﻔﺘﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ » ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ﺑﻨﺎﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﻣﺒﺎﺩﻟﻪ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺩﻳﻨﺎﻣﻴﻚ ﻫﺎﻱ ﻣﺪﺭﻧﻴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤﻴﻘﻲ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺯﻧـﺪﮔﻲ ﺭﻭﺯﻣـﺮﻩ ﻣﺠﻤﻮﻋـﻪ   

ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻴﺮﻭﺩ.

                                                ﺗﻨﻮﻉ ﻭ ﺗﻜﺜﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ:

ﻣﻌﻨﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ « ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ » ﻣﻌﻄﻮﻑ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻔﺮﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺩﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭼـﻮﻥ ﻓﺮﻫﻨـﮓ  

ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﻋﻠﻤﻲ ﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮﺗﺮ ﻭ ﭘﺴﺖ ﺗﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ ﺑـﻪ ﺻـﻮﺭﺕ ﺟﻤـﻊ ﻭ ﻭﺟـﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ    . ﺍﺳـﺎﺱ ﺗﻤـﺎﻳﺰ  

ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻭﺟﻮﺩ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻣﺘﻌﺪﺩ ﺍﺳﺖ. ﻧﺤﻮﻩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻫـﺎﻱ ﻣﺘﻌـﺪﺩ، ﺳـﺒﺐ ﭘﻴـﺪﺍﻳﻲ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫـﺎﻱ ﺧـﺎﺹ       

ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻣﻴﮕﺮﺩﺩ. ﻫﺮ ﺷﻴﻮﻩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻳﻚ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻫﻤـﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛـﻪ ﻫـﺮ ﻗﺒﻴﻠـﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ    

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ. ﺍﻓﺰﻭﻥ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ ﺑﻪ « ﺧﺮﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ » ، ﺧﺮﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫـﺎﻱ ﺷـﻬﺮﻱ، ﺧـﺮﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻫـﺎﻱ      

ﻣﺬﻫﺒﻲ، ﺧﺮﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ ﺟﻨﺴﻲ، ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ.۱٤

                                               ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ:

ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺗﻮﺍﻓﻖ ﻧﻈﺮ ﻭﺟﻮﺩ ﻧـﺪﺍﺭﺩ، ﻋـﺪﻩ ﺍﻱ ﺻـﺮﻓﺎ ﺑـﻪ ﺷـﻤﺎﺭﺵ ﻋﻨﺎﺻـﺮ      

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮﺻﻴﻔﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﻭ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﺑﻨﺪﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﻗﺎﺋﻞ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻣﺸـﺨﺺ 

ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪ. ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺍﺯ ﻧﻈﺎﻡ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺧﺎﺻﻲ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺭﺕ

ﺩﻳﮕﺮ، ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﻳﻚ ﻋﻨﺼﺮ ﺧﺎﺹ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﺧﺎﺻﻲ ﺍﺳﺖ.

ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:

1- ﺩﻳﻦ   2- ﺯﺑﺎﻥ   3- ﺗﻤﺪﻥ  

4- ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺫﻫﻨﻲ ﻭ ﻋﻴﻨﻲ    5- ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﻢ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ

1 -ﺩﻳﻦ: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻭﺑﺮ، ﺍﻟﻴﻮﺕ ﻭ ﻫﺎﻧﺘﻴﮕﺘﻮﻥ، « ﻣﺬﻫﺐ »ﻋﻨﺼﺮ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻟﻴﻮﺕ ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺩﻭ ﺍﺻﻞ ﻋﻤﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺮﺡ ﺯﻳﺮ، ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻫﺎﻳﺶ ﻣﻄﺮﺡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ:

ﺍﺻﻞ ﺍﻭﻝ: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻠﻞ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺎ ﻣﻠﺘﻲ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﻫﺴﺘﻴﻢ ﻭ ﻣﻠﺖ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﻣـﺬﻫﺐ ﻫﺴـﺘﻨﺪ، ﻧﻈـﺮﻱ   

ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺍﺳﺖ.

ﺍﺻﻞ ﺩﻭﻡ: ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ، « ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺩﻳﮕﺮ، « ﻣﺬﻫﺐ » ﺍﺳﺖ ﻧﻴﺰ ﻏﻠﻂ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻟﻴﻮﺕ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ:

« ﻫﻴﭻ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﻣﺬﻫﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﻳﺎ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﻳﺎﺑﺪ. »

ﺍﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﺆﺍﻻﺕ ﺭﺍ ﻣﻄﺮﺡ ﻣﻴﻜﻨﺪ:

- ﺁﻳﺎ ﻫﻴﭻ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻳﻚ ﺯﻳﺮﺑﻨﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻳﺪ، ﻳﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺑﻘﺎء ﻛﻨﺪ؟

- ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻣﺬﻫﺐ ﻳﻚ ﻣﻠﺖ ﻣﻴﻨﺎﻣﻴﻢ، ﺁﻳﺎ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ ﻭﺍﺣﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ؟

- ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺩﺭ ﺍﺻﻞ « ﺗﺠﺴﺪ » ﻣﺬﻫﺐ ﻳﻚ ﻣﻠﺖ ﻧﻴﺴﺖ؟

ﻭ ﻫﺎﻧﺘﻴﻨﮕﺘﻮﻥ، ﺍﺻﻠﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻋﻨﺼﺮ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﺍ ﺩﻳﻦ  ﻣﻴﺪﺍﻧﺪ.

ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮔﺮﺍﻳﺎﻥ ﻭ ﺍﺳﻼﻡ ﮔﺮﺍﻳﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ.

2- ﺯﺑﺎﻥ: ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻧﻮﺳﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﺳﺪﻩ ﻱ ﺍﺧﻴﺮ، ﺑـﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻳـﻦ، ﺑـﺮ ﺯﺑـﺎﻥ ﺗﺄﻛﻴـﺪ ﻛـﺮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ       . ﺭﺿـﺎ ﺷـﺎﻩ ﻭ  

ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻥ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺎﺯﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ، ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺿـﻤﻦ 

ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻭﺟﻪ ﺍﻓﺘﺮﺍﻕ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ ﺑﺎ ﺗﺮﻙ ﻫﺎﻱ ﻋﺜﻤﺎﻧﻲ ﻭ ﺍﻋﺮﺍﺏ ﺧﺎﻭﺭ ﻣﻴﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺣﻠﻘﻪ ﻱ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﺑﺎﺳـﺘﺎﻧﻲ  

ﻧﻴﺰ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻭ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ. ﺩﺭ ﻣﻴـﺎﻥ ﻣﺘﻔﻜـﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺣـﻮﺯﻩ ﻱ   

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ، ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﺪﻋﻲ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﺑﺎﻥ،ﻋﻨﺼﺮ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﺫﺑﻴﺢ ﺍﷲ ﺻﻔﺎ ﺍﺳﺖ

ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ:

« ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ ﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺭﺍ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳـﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻃـﻮﻝ ﺯﻣـﺎﻥ، ﺍﺳـﺎﻃﻴﺮ ﺍﻳﺮﺍﻧـﻲ ﻭ     

ﺣﻤﺎﺳﻪ ﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺣﻤﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.»۱٥

ﻭﻱ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺗﺒﻌﺎﺕ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ:

ﺍﮔﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺣﻤﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺳﺎﻃﻴﺮ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺑﺮﻭﻳﻢ، ﺍﻭﻻ؛ ﭼﻴﺰ ﺯﻳـﺎﺩﻱ ﺑـﻪ  

ﺩﺳﺖ ﻣﺎ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﻴﺪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻟﻬﺠﻪ ﻫﺎ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﺭﺑﻄﻲ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ.

ﺛﺎﻧﻴﺎ؛ ﺍﮔﺮ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻴﻢ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺪﺍﻧﻴﻢ،ﻣﻲ ﺑﺎﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻟﻬﺠﻪ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﺗـﺎ ﻣﻄﻠﺒـﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬـﺎ ﺭﺍ ﺑﻴـﺎﻭﺭﻳﻢ، ﺩﺭ    

ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺟﻤﻌﺎ ﻭ ﻳﻜﺠﺎ ﺩﺭ ﺍﺩﺏ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺛﺎﺭ ﻓﺮﺩﻭﺳﻲ ﻭ ﺩﻗﻴﻘﻲ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭ ﻣﺤﻮﺭﻳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ، ﺷﻌﺮ ﻭ ﺍﺩﺏ ﭘﺎﺭﺳﻲ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﻠﻲ ﮔﺮﺍﻳﺎﻥ ﺳﻜﻮﻻﺭ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ،  

ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻱ ﻗﺎﺟﺎﺭﻳﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻱ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﻴﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺩﻭﺭﻩ ﺯﺑﺎﻥ، ﻋﻨﺼﺮ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﻣﻠﺖ ﺳﺎﺯﻱ ﻭ

ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺭﻗﻴﺐ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪ.

3- ﺗﻤﺪﻥ: ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺭﻭﻳﻜﺮﺩ « ﺁﻟﻤﺎﻧﻲ »، ﺗﻤﺪﻥ، ﻛﺎﻧﻮﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻱ ﻣﻠﻲ ﮔﺮﺍﻳﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ.

ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ، « ﺗﻤﺪﻥ » ﻭ « ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺩﻭ ﻛﻞ ﻣﺘﺒﺎﻳﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ ﻭ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ، ﻫﺮ ﺩﻭ ﻳﻜﺴﺎﻥ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻈﺮ، ﻫﺎﻧﺘﻴﻨﮕﺘﻮﻥ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻱ ﺗﻤﺪﻧﻲ ﺍﺵ، ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﺑﺸﺮﻱ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺗﻤﺪﻥ ﻫﺎ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ

ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﺑﻌﺎﺩﻱ ﺑﺰﺭگ ﺗﺮ.

ﻭﻱ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ:

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻳﻚ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺩﺭ ﺟﻨﻮﺏ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻳﻚ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻛﺸﻮﺭ ﻓﺮﻕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮ

ﺩﻭ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺭﻭﺳﺘﺎﻱ ﺁﻟﻤﺎﻧﻲ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.

4- ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻱ ﻣﺸﺘﺮﻙ( ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻱ ﻭﺍﺣﺪ ): ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻱ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﻳﻚ ﺣﻮﺯﻩ ﻱ ﺗﻤﺪﻧﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ 

ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ. ﺷﻜﺴﺖ ﻫﺎ، ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﻫﺎ، ﻭﻗﻮﻉ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻣﻬﻢ، ﺟﻨﮓ ﻫﺎ، ﺍﻧﻘـﻼﺏ ﻫـﺎ،  

ﺣﻮﺍﺩﺙ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﭼﻮﻥ ﺳﻴﻞ ﻭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻭ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﻱ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺆﺛﺮ ﺍﺳﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻭﺟﻮﻩ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺩﻳﻨﻲ، ﺗﻤﺪﻧﻲ، ﺯﺑﺎﻧﻲ، ﻭ ... ﺍﺳﺖ.

5- ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﻢ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ: ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻣﺪﻋﻲ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺮﻫﻨـﮓ،  «

ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﻢ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ » ﺍﺳﺖ. ﺗﺄﻛﻴﺪ ﺑﺮ ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﻢ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻛﺎﻧﻮﻧﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻋﻨﺼﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ، ﺗﻤـﺎﻳﺰ 

ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺍﺭﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﺎﻥ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﻤﻌﻨﺎﻱ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﺪﻩ ﺁﻝ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻳﺪﻩ ﻫﺎ،

ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻈﻢ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻳﻚ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻠﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻈﻢ ﻧﻤﺎﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، « ﻧﻈﻢ

ﻋﻘﻼﻧﻲ » ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻃﺮﺣﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻱ ﺭﺍﻩ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺳـﺖ، ﺩﺭ ﺣـﺎﻟﻲ ﻛـﻪ ﺳـﺎﺯﻣﺎﻥ    

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺍﻟﮕﻮﻱ ﻭﺍﻗﻌﻲ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻓﺮﺩﻱ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺳﺖ.

                                        ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺁﻥ:

ﺩﺭ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﻗﻊ ﺗﻌﺮﻳﻔﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻛﻪ ﺑﺎ ﭘﻴﺸﻮﻧﺪ ﻳﺎ ﭘﺴﻮﻧﺪ « ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ

ﺍﺳﺖ، ﺍﺧﺘﻼﻁ ﻣﻌﻨﺎﻳﻲ ﻭ ﻋﻴﻨﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺗﻤﺎﻳﺰﮔﺰﺍﺭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ

ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻴﻢ.۱٦

ﺍﻳﻦ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ:

« ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ،ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ، ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ »

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ:

ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺯ ﺑﺪﻭ ﻃﺮﺡ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ، ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺗﻘﺎء ﻓﻜﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ، ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ

ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺍﺯ ﻓﻀﺎﻱ ﻛﻠﻲ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻭ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺎﺭﻛﺴﻲ، ﮔﺮﺍﻣﺸﻲ، ﺑﺎ ﻣﺤﻮﺭﻳـﺖ ﺭﻭﺷـﻨﻔﻜﺮﺍﻥ، ﻣﻔﻬـﻮﻡ ﻓﺮﻫﻨـﮓ    

ﻧﺨﺒﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻣﻜﺘﺐ ﻓﺮﺍﻧﻜﻔـﻮﺭﺕ، ﺍﺯ ﻗﺒﻴـﻞ ﺁﺩﻭﺭﻧـﻮ، ﻫﻮﺭﻛﻬـﺎﻳﻤﺮ،  

ﻫﺮﺑﺮﺕ ﻣﺎﺭﻛﻮﺯﻩ ﻭ ﻫﺎﺑﺮﻣﺎﺱ، ﺩﻭﮔﺎﻧﮕﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﺤﻮﺭﻳﺖ ﻳﺎﻓﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ:

« ﺑﻬﻠﺮ » ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﻧﻴﺰ ﻳﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﻳـﺎ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺘﻌـﺎﻟﻲ،   

ﻣﺪﻋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺍﻣﺮﻱ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﻛﻤﺘﺮ ﺳﺨﻨﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﻣﺘﻌـﺎﻟﻲ ﻭﺟـﻮﺩ   

ﺩﺍﺷﺖ.

ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻭ ﮔﺎﻡ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ:

1 : ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻧﻈﺎﻡ ﺩﻭﮔﺎﻧﻪ ﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ.

ﺳﺆﺍﻻﺕ ﻣﻄﺮﻭﺣﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﮔﺎﻡ:

ﺍﻟﻒ- ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟

ﺏ- ﺁﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺑﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ؟

پ- ﺁﻳﺎ ﻣﻨﻈﻮﺭ ، ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮﺑﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻮﻥ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒـﻮﻝ ﻧﺒـﻮﺩﻩ، ﭘﺴـﺖ ﻧﺎﻣﻴـﺪﻩ    

ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ؟

2 : ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺑﺎ ﻧﻈﺎﻡ « ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ » ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺑﺎﻻ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ.

3 : ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺟﻤﻌﻲ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻫﻨﺮﻱ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲ ﺩﻫﻨـﺪ، ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ   «

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ » ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ، ﻣﺼﺪﺍﻕ « ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ » ﺍﺳﺖ.

ﺷﺮﻭﻁ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ:

ﻭﺟﻮﺩ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻧﺨﺒﻪ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﺩﺭﻙ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ.

ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻱ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﻨﺪ.

ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﺑﻪ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻓﻨﺎﻭﺭﻱ ﻧﻴﺰ ﻣﻲ ﺍﻧﺠﺎﻣﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﻲ:

ﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺘﻮﻥ ﺯﺑﺎﻥ ﭘﻬﻠﻮﻱ (ﭘﻨﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺁﺗﻮﺭﭘﺎﺕ ﻣﻬﺮﺍﺳﻨﺘﺎﻥ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻱ ﺟﺎﻣﺎﺳﺐ ﺁﺳﺎ) ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺎ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﻛﻠﻤﻪ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ « ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ » ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ:۱۷

« ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻛﻮﺷﺎ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﭼﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺨﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺧﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺮﺩ، ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﺳـﺖ  ﻭ

ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺁﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ: ﺍﻧﺪﺭ ﻓﺮﺍﺧﻲ، ﭘﻴﺮﺍﻳﺪ، ﻭ ﺍﻧﺪﺭ ﺷـﮕﻔﺘﻨﻲ  ( ﺳـﺨﺘﻲ  )، ﭘﺎﻧـﻪ  ( ﻧﮕﻬﺒـﺎﻥ  ) ﻭ ﺍﻧـﺪﺭ ﺁﺳـﺘﺎﻧﻪ   (ﻣﺼـﻴﺒﺖ )،

ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﺭ ﺗﻨﮕﻲ، ﭘﻴﺸﻪ ﺍﺳﺖ.

ﺩﺭ ﺷﺎﻫﻨﺎﻣﻪ ﻓﺮﺩﻭﺳﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺁﻳﻴﻦ، ﺩﺍﻧﺶ، ﻋﻠﻢ، ﻧﻴﻜﻤﺮﺩﻱ ﻭ ﻣﺘﺮﺍﺩﻑ ﺑﺎ ﺧﺼﺎﻳﻞ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﺑـﻪ 

ﻛﺎﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.

ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺍﺯ « ﺍﻧﺪﺭﺯ ﻧﺎﻣﻪ ﻧﻮﺷﻴﺮﻭﺍﻥ » :

ﺯ ﺩﺍﻧﺎ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﮔﺮ    ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻳﺎ ﮔﻬﺮ

ﭼﻨﻴﻦ ﺩﺍﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﻭ ﺭﻫﻨﻤﻮﻥ   ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ﺯ ﮔﻮﻫﺮ ﻓﺰﻭﻥ

ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺟﺎﻥ ﺑﻮﺩ    ﺯ ﮔﻮﻫﺮ، ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﻮﺩ

ﮔﻬﺮ ﺑﻲ ﻫﻨﺮ ﺯﺍﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺴﺖ  ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﻭﺍﻥ ﺗﻨﺪﺭﺳﺖ

ﺩﺭ ﺑﺮﻫﺎﻥ ﻗﺎﻃﻊ ﻧﻴﺰ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﻋﻘﻞ ﻭ ﺍﺩﺏ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻭ ﺳﻨﺠﻴﺪﮔﻲ ﻭ ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﻓﺮﻫﻨﺞ ﺍﺳﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﻪ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﻡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻭﺯﺍﺭﺕ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﻌﻠﻖ

ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﺎ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻱ ﻭ ﻃﺒﻘﺎﺗﻲ، ﻣﺘﺮﺍﺩﻑ ﻛﻠﻤﻪ « ﻣﺒﺎﺩﻱ ﺁﺩﺍﺏ، ﺑﺎﺭﻳﻚ ﺍﻧﺪﻳﺶ، ﺑﺎ ﺳـﻮﺍﺩ، ﺍﻫـﻞ ﻣﻄﺎﻟﻌـﻪ، ﺧـﻮﺵ    

ﻣﺸﺮﺏ، ﺁﺷﻨﺎ ﺑﺎ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﺧﺎﺹ ﻭ ﻣﺆﺩﺏ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺧﺼﺎﻳﻞ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛـﻪ ﺑـﺎ  

ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺆﺩﺑﺎﻧﻪ ﻭ ﻫﻮﺷﻴﺎﺭﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ ﺍﺣﺮﺍﺯ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﻛـﺲ ﻣﻴﺴـﺮ ﻧﻴﺴـﺖ ﻭ ﻣﺴـﺘﻠﺰﻡ    

ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﻣﺴﺎﻋﺪ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﻣﻌﻴﻦ ﻭ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ ﺍﺷﺮﺍﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﻳﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ.

                                                   ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ:

ﺁﺩﻭﺭﻧﻮ ﻭ ﻣﺎﻛﺲ ﻫﻮﺭﻛﻬﺎﻳﻤﺮ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ « ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻛـﻪ ﺑـﺎ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺑﺮﺗـﺮ ﻳـﺎ     

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﻠﻄﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺤﺖ ﺳﻠﻄﻪ ﺳﺮﻭﻛﺎﺭ ﺩﺍﺭﻳـﻢ . ﺩﺭ ﺗﻌﺒﻴـﺮ ﺁﺩﻭﺭﻧـﻮ ﻭ ﻫﻮﺭﻛﻬـﺎﻳﻤﺮ، ﺩﺍﻋﻴـﻪ ﺍﻱ    

ﺍﺻﻠﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ « ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﺑﺎ ﺳﻠﻄﻪ ﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺍﻣﻜﺎﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻌﺎﻟﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ ﻛـﻪ ﻣﺒﺘﻨـﻲ ﺑـﺮ ﺗﻌﺎﻣـﻞ     

ﻛﻨﺸﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺧﻼﻗﻴﺖ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ، ﺳﻠﻄﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺳﺮﻛﻮﺏ ﺧﻼﻗﻴﺖ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺩ، ﺗﻮﻫﻤﻲ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴـﺖ . ﺩﺭ

ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻓﺮﺩ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﮕﺎﻧﮕﻲ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻛﻠﻴﺖ ﺗﺮﺩﻳﺪﻱ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷـﺪ . ﺩﺭ ﺍﻳـﻦ ﺩﻳـﺪﮔﺎﻩ،  

ﺁﻧﭽﻪ ﻓﺮﺩﻱ ﺍﺳﺖ، ﺻﺮﻓﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﻛﻞ ﺩﺭ ﺗﺄﻳﻴﺪ ﻗﻄﻌﻲ ﺟﺰﻳﻴﺎﺕ ﺗﺼﺎﺩﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺧﺎﺹ

ﻓﺮﺩ، ﻛﺎﻻﻳﻲ ﺍﻧﺤﺼﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﻃﺒﻴﻌـﻲ ﻣﻌﺮﻓـﻲ ﻣﻴﺸـﻮﺩ     . ﺩﺭ «ﺻـﻨﻌﺖ 

ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ» ﺭﺍﺯ ﺍﺻﻠﻲ ﻓﺮﻭﭘﺎﺷﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﺭﻥ،ﺩﺭ « ﻓﺮﺩﻳﺖ ﺿﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ » ﺍﺳﺖ.

ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺩﺭ « ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ » :

ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﻮژﻭﺍﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ، ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻧﺎﺑﻬﻨﺠﺎﺭ ﺯﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺗﻠﺦ ﺗﻨﻬـﺎﻳﻲ 

ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻛﺲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﻋﻤﻼ ﻳﻚ ﻧﺎﺯﻱ ﺍﺳﺖ ﺳﺮﺷـﺎﺭ ﺍﺯ  ۱۸

ﺗﻌﺼﺐ ﻭ ﺑﻴﺮﻫﻤﻲ. ﺑﺎ ﻳﻚ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻦ ﻣﺪﺭﻥ ﻛﻪ « ﺩﻭﺳﺘﻲ » ﺭﺍ ﺻﺮﻓﺎ « ﺗﻤـﺎﺱ ﺍﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ   » ﺗﻠﻘـﻲ ﻣﻴﻜﻨـﺪ  : ﻳﻌﻨـﻲ ﺗﻤـﺎﺱ  

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻧﻮﻉ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻱ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ.

ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ"

ﺗﻨﻬﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻓﺮﺩﻳﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺩﻳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺷﻜﻨﻨﺪﮔﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻛﺮﺩﻩ

ﺍﺳﺖ.

ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻄﻴﻊ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻴﻜﻨﺪ. ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺩﺭ ﻛﻞ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﮔﻮﻧـﻪ   ﺍﻱ

ﻗﺎﻟﺐ ﺑﻨﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﻱ ﻣﺤﺼﻮﻻﺕ ﺑﺎﺯﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ. ﻫﻤﻪ ﻛـﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺍﻳـﻦ ﻓﺮﺍﻳﻨـﺪ، ﺍﺯ ﺗﻮﻟﻴـﺪ ﻛﻨﻨـﺪﻩ     

ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﺎﺷﮕﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺯﻧﺎﻥ، ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺯﺗﻮﻟﻴﺪ ﺳﺎﺩﻩ ﻱ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﺫﻫﻨﻲ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻭﺟﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻂ ﻧﻴﺎﺑﺪ.

ﺭﺍﻩ ﺭﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻱ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ:

ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻓﻀﺎﻱ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ

ﻭﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ، ﺍﻣﻜﺎﻥ ﺭﻫﺎﻳﻲ ﻣﻴﻴﺎﺑﺪ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻ، ﺧﺼﻮﺻﺎ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﻭ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ، ﺍﺑﺰﺍﺭﻱ ﻗﻮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺘﻘـﺎﻝ 

ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺎﻱ ﻣﺪﻧﻲ ﺍﺳﺖ.

                                          ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ( ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭ):

ﻭﻳﻠﻴﺎﻡ ﺟﻲ ﺗﺎﻣﺲ، ﺑﺎﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﺎﺱ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ، ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﻭﺿﻊ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﺩﺭ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺍﻳـﻦ ﺍﺻـﻄﻼﺡ ﺑـﺮ   

ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺗﻲ ﭼﻨﺪ ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: « ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﻣﺸﺎﻫﺪﺍﺕ ﻭ ﺧﺮﺍﻓﺎﺕ ﻭ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺣﺎﺕ ﻏﻴـﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻬـﺎ ﺑﺎﻳـﺪ ﺍﺯ   

ﺍﺩﻭﺍﺭ ﻗﺪﻳﻢ ﺗﺪﻭﻳﻦ ﺷﻮﺩ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﻳﺎ ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ:

ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻋﺎﻣﻪ ﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺑـﺪﻭﻥ ﻭﺟـﻮﺩ  

ﻓﻮﺍﻳﺪ ﻋﻠﻤﻲ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺁﻥ، ﺳﻴﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﻴﻨﻪ ﻭ ﻧﺴﻞ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻭﺍﺭﺍﻧﻴﺎﻙ ﺳﻪ ﺧﺼﻴﺼﻪ ﺯﻳﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ( ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭ) ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ:

ﺑﻨﺎ ﺷﺪﻥ ﺑﺮ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻭ ﺍﺻﻮﻝ ﺗﻤﺪﻧﻲ ﻗﺪﻳﻢ ﻭ ﻛﻬﻦ

ﻓﺎﻗﺪ ﺭﻭﺵ ﻋﻠﻤﻲ ﻭ ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻣﻨﻄﻘﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻋﺎﺭﻱ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺁﺭﺍﻳﺶ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻱ ﻭ ﭘﻴﺮﺍﻳﺶ ﻧﻈﺮﻱ

ﺍﻳﻦ ﺑﺮﻛﻨﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺗﺤﻮﻝ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻱ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺍﺷـﺎﻋﻪ ﻱ ﺍﺻـﻮﻝ ﺗﻤـﺪﻥ ﺟﺪﻳـﺪ     «ﻛـﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﺵ ﻭ ﺗـ  ﺄﺛﻴﺮ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺷﺮﺍﻓﻲ» ﺍﻟﻬﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺷﻮﺩ،ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭﺷﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻋﻨﺎﺻـﺮﻱ 

ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺭﺍ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺣﻔﻆ ﻛﻨﺪ.

ﻭﺍﻥ ژﻧﭗ، ﭘﻨﭻ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭ ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﻣﻴﻜﻨﺪ:

- ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺟﻤﻌﻲ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍﻳﺞ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﻋﺎﻣﻪ ﻣﺮﺩﻡ

- ﺗﻜﺮﺍﺭ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻭ ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻣﻘﺘﻀﻴﺎﺕ۱۹

- ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻧﻘﺶ ﺩﺭ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻱ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ

- ﻣﺸﺨﺺ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺍﺑﺪﺍﻉ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭﻱ

- ﺑﺎ ﺍﺩﺑﺎﻧﻪ ﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﻧﺰﺍﻛﺖ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭﻱ ﻭ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﺑﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﻓـﻞ ﺭﺳـﻤﻲ  ﻭ ﺍﺷـﺮﺍﻓﻲ ﻭ 

ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻱ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺧﺎﺻﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺷﺨﺼﻲ ﻭ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻋﺮﻑ ﻭ ﻧﻈـﺎﻡ ﺧﻮﻳﺸـﺎﻭﻧﺪﻱ  

ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﻨﺘﻲ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﻘﺪﺳﺎﺕ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﺷﻔﺎﻫﻲ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ

ﻫﺎﻱ ﺑﻮﻣﻲ ﻭ ﻣﺤﻠﻲ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ، ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﺳﻨﺘﻲ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗـﻮﺩﻩ 

ﺍﻱ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﺧﺎﺹ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺎﻩ « ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻴﺸﻮﺩ.

                                                  ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ:

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻣﺘﻌﺪﺩﻱ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺗﻌﺪﺩ ﺗﻌـﺎﺑﻴﺮ ﻣﻮﺟـﺐ ﺷـﺪﻩ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ     

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﻭ ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ ﻫﻤﺴﺎﻥ ﺗﻠﻘﻲ ﺷﻮﺩ.

ﻭﺟﻮﻩ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ:

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﻣﻼﺯﻡ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﺍﺳﺖ

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻣﺘﻤﺪﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﻭ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﺍﺗﻤﻲ ﺷﺪﻩ، ﺷﻜﻞ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺗﻮﺩﻩ ﻫﺎ ﻣﺼﺮﻑ ﻛﻨﻨﺪﻩ

ﻱ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﺑﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻱ ﻧﺨﺒﻪ ﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ

- ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﻭ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻭ ﺍﺟﺰﺍء ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﺭﺍﺩﻳـﻮ، ﺗﻠﻮﻳﺰﻳـﻮﻥ، ﺳـﻴﻨﻤﺎ ﻭ    ... ﺑ ـ ﻪ  ﺷ ـ ﻜ ﻞ  

ﻭﺳﻴﻌﻲ ( ﺑﺎﺯﺍﺭﻱ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﻛﺎﻻ ) ﺍﻳﺠﺎﺩ، ﺍﺷﺎﻋﻪ ﻭ ﺳﺎﻣﺎﻧﺪﻫﻲ ﻣﻴﺸﻮﺩ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺎﺭﻛﻴﺴﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻧﺌﻮﻣﺎﺭﻛﻴﺴﺖ ﻫﺎ:

ﺍﻳﻦ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴﺎﺕ ﻣﺎﺭﻛﺴﻴﺴﺘﻲ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺧﺎﺹ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻜﺘﺐ ﻓﺮﺍﻧﻜﻔﻮﺭﺕ، ﺩﺭ ﻧﻘﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﻧﻈﺎﻡ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻭﺳﻴﻌﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺑﺎ ﻃﺮﺡ ﻣﻔﻬﻮﻡ « ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ

» ﺗﻮﺳﻂ ﻫﻮﺭﻛﻬﺎﻳﻤﺮ ﻭ ﺁﺩﻭﺭﻧﻮ، ﻓﻬﻢ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﻣﻄﺮﺡ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﺍﺻﻠﻲ ﺩﺭ ﺍﺩﺑﻴـﺎﺕ ﺍﻧﺘﻘـﺎﺩﻱ ﻣﻬـﻢ   

ﺗﻠﻘﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪ. ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﺍﺻﻠﻲ ﻫﻮﺭﻛﻬﺎﻳﻤﺮ ﻭ ﺁﺩﻭﺭﻧﻮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ: ﻧﻈﺎﻡ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ « ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ » ﺑﻪ ﺗﻮﻟﻴﺪ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﻣﻴﭙﺮﺩﺍﺯﺩ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﻭ ﺷﻬﺮﻱ ﻛــﻪ ﺯﻣﻴﻨــﻪ ﻱ ﻣﻨﺎﺳــﺐ ﺑــﺮﺍﻱ ﭘﻴــﺪﺍﻳﺶ ﺗــﻮﺩﻩ ﻱ 

ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﻭ ﺑﻲ ﻧﺎﻡ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺳﻠﻄﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ. ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕـﺮ، ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺗـﻮﺩﻩ، ﺍﻳـﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ ﻧﻈـﺎﻡ     

ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺍﺳﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺘﺮﻳﻴﺎﻧﻲ:۲۰

ﺍﺯ ﻧﻈﺮ « ﺍﺳﺘﺮﻳﻴﺎﻧﻲ »، ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﻫـﻴﭻ ﻧـﻮﻉ ﺭﺍﺑﻄـﻪ ﻱ ﻣﻨﺴـﺠﻢ    

ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭ ﻳﺎ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺻﺮﻓﺎ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻱ، ﺳﺮﺩ ﻭ ﻓﺎﻗﺪ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫـﻴﭻ ﻭﺟـﻪ، ﺍﻋﻀـﺎﻱ   

ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﻳﻜﭙﺎﺭﭼﻪ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻧﻤﻴﺸﻮﻧﺪ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﻳﻨﻲ ﻭ ﺣﻘﺎﻳﻖ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻛﻮﭼﻚ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺟـﺎﻱ ﺧـﻮﺩ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﺣﻀـﻮﺭ ﻏﻴـﺮ ﺍﺧﻼﻗـﻲ ﻭ      

ﻓﺮﺩﮔﺮﺍﻳﻲ ﻋﻘﻼﻧﻲ ﻭ ﻧﺎﻫﻨﺠﺎﺭﻱ ﺳﻜﻮﻻﺭ ﻛﻪ ﻣﻼﺯﻡ ﺑﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﻧﺒﻮﻩ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ، ﻳﻌﻨﻲ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻫﺎﻱ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﺩﺭ

ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻱ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ، ﻣﻴﺪﻫﺪ.

ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺘﺮﻳﻴﺎﻧﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ، ﻛﻢ ﺍﻫﻤﻴﺖ، ﺳﻄﺤﻲ، ﺗﺼﻨﻌﻲ ﻭ ﻣﺘﺤﺪﺍﻟﺸـﻜﻞ ﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻧﻘـﺎﻁ ﻗـﻮﺕ     

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ ﻋﺎﻟﻲ ﻭ ﺑﻮﻣﻲ ﺭﺍ ﺳﺴﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺜﺒﻴﺖ ﺳﻠﻴﻘﻪ ﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﭼﺎﺵ ﻣﻲ ﻃﻠﺒﺪ.

ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺪﻳﻤﻲ:

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ « ﻗﺒﻮﻝ » ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺪﻳﻤﻲ، ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ « ﺧﺮﺩﻩ ﮔﻴﺮ » ﺍﺳﺖ.

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ « ﺧﻮﺩ ﻧﻤﺎ » ﻭ ﻣﺼﺮﻓﻲ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺪﻳﻤﻲ، ﻓﺮﻭﺗﻦ  ﻭ ﻧﺎ ﻣﺰﺍﺣﻢ ﺍﺳﺖ.

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﺑﻲ ﻃﺒﻘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﻃﺒﻘﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ.

ﺧﻼﺻﻪ ﺁﻧﻜﻪ، ﻭﺍژﻩ ﻱ ﺗﻮﺩﻩ، ﺻﺮﻓﺎ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﻧﮕﺮﺵ ﺧﺎﺹ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ:

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﻱ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺴﺖ ﻣﻄﺮﺡ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻦ ﻟﺤﺎﻅ ﻫـﻢ 

ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﻲ ﻣﻤﻜﻦ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ، ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ، ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﻋﺎﻣﻴﺎﻧﻪ ﻳﺎ ﻓﻮﻟﻜﻠـﻮﺭ 

ﺭﺍ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻨﺪ. ﻳﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ﻣﻲ ﺍﻓﺘﻨﺪ.

« ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ، ﻫﻤﺎﻥ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﺯ ﺑﺪﺍﻳﻊ ﺳﺎﺧﺖ ﺑﺸﺮ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤـﻮﻣﻲ ﺩﺭ ﺩﺳـﺘﺮﺱ ﻫﺴـﺘﻨﺪ،   

ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ:ﻓﻴﻠﻢ، ﻛﺎﺳﺖ ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ، ﭘﻮﺷﺎﻙ، ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻧﻲ، ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺣﻤﻞ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻭ ... »

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻜﺘﺐ ﻓﺮﺍﻧﻜﻔﻮﺭﺕ:

ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻜﺘﺐ ﻓﺮﺍﻧﻜﻔﻮﺭﺕ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﻱ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺻﻨﻌﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛـﻪ ﺛﺒـﺎﺕ ﻭ  

ﺩﻭﺍﻡ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﺭﺍ ﺗﺄﻣﻴﻦ ﻣﻴﻜﻨﺪ.

ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ ﻧﺨﺒﻪ، ﺗﻮﺩﻩ ﻭ ﻋﺎﻣﻪ:

- ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﻣﺮﻱ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﻗﺪﺭﺕ ﺳﺎﺧﺘﻪ  ﻭ ﺑـﻪ ﻭﺍﺳـﻄﻪ ﻱ ﺗـﻮﺩﻩ ﺑـﻲ    

ﺷﻜﻞ ﻣﺼﺮﻑ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻪ، ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺑﺪﺍﻳﻊ ﺳﺎﺧﺖ ﺑﺸﺮ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ.

- ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻛﻨﺸﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ، « ﺧﻼﻕ ﻭ ﺻﺎﺣﺐ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ، ﺑـﻲ ﻧـﺎﻡ ﻭ ﻧﺸـﺎﻥ،   

ﻣﻨﻔﻌﻞ، ﺳﻠﻄﻪ ﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﻴﻦ ﺗﻮﺩﻩ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻓﺎﻗﺪ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﻭ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﻭ ﺍﺯ ﺑـﺎﻻ  ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟـﻲ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨـﮓ  

ﻋﺎﻣﻪ، ﻛﻨﺸﮕﺮﺍﻥ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﮔﺮﺍ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﻲ ﺷﻜﻞ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﻭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﻨﻲ ﺩﺍﺭ ﻭ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺍﺳﺖ.

-ﻛﻨﺸﮕﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ، ﻧﺨﺒﮕﺎﻥ ﻭ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮﺩﻩ، ﺗﻮﺩﻩ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﻭ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣـﻪ، ﺍﻓـﺮﺍﺩ  

ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ.۲۱

- ﻧﻈﺮﻳﻪ ﭘﺮﺩﺍﺯﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺨﺒﻪ، ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﺎﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﻱ ( ﺭﻭﺳﻮ، ﻭﻟﺘﺮ، ﻟـﻮﺋﻴﺲ، ﺍﻟﻴـﻮﺕ   ) ﻭ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨـﮓ ﺗـﻮﺩﻩ،  

ﻣﻜﺘﺐ ﻓﺮﺍﻧﻜﻔﻮﺭﺕ، ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﮔﺮﺍﻳﻲ ﻭ ﻓﻤﻴﻨﻴﺴﻢ ﺭﺍﺩﻳﻜﺎﻝ ( ﻫﻮﺭﻛﻬﺎﻳﻤﺮ، ﺁﺩﻭﺭﻧﻮ ﻭ ﺑﺎﺭﺕ ) ﻭ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣـﻪ، 

ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻴﺒﺎﺷﻨﺪ.

ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻳﻦ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻄﻬﺮﻱ

ﺟﺎﻣﻌﻴﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﻣﻌﺘﺮﻑ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷـﺪ ﻛـﻪ ﺍﺯ ﺣـﺪ ﻭ  

ﻣﺮﺯ ﻓﻜﺮ ﺑﺸﺮ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺳﺖ. ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺁﺩﺍﺏ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺍﺑﻌـﺎﺩ ﺯﻧـﺪﮔﻲ ﺍﻧﺴـﺎﻥ ﻧﻈـﺮ    

ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳــــﺖ ﻭ ﺍﻃﻤﻴﻨــــﺎﻥ ﺩﺍﺭﻳــــﻢ ﻛــــﻪ ﺍﺳــــﻼﻡ ﺩﺭ ﺑــــﺮ ﺩﺍﺭﻧــــﺪﻩ ﭘﺎﺳــــﺦ ﺑــــﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫــــﺎﻱ ﻣــــﺮﺩﻡ ﺍﺳــــﺖ   .

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﻄﻬﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺗﻔﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﻧﺎ ﺻﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺩﻳﻦ ﻣﻘﺪﺱ ﺍﺳﻼﻡ، ﻳﻚ ﺩﻳﻦ ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.ﺣﻘـﺎﻳﻖ 

ﺍﻳﻦ ﺩﻳﻦ،ﺗﺪﺭﻳﺠﺎً ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻭﺍژﮔﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﮔﺮﻳﺰ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ، ﺗﻌﻠﻴﻤﺎﺕ ﻏﻠﻄﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﻧـﺎﻡ  

ﺩﻳﻦ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻫﺠﻮﻡ ﺍﺳﺘﻌﻤﺎﺭ ﻏﺮﺑﻲ، ﺑﺎ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺮﺋﺊ ﻭ ﻧﺎ ﻣﺮﺋـﺊ ﺍﺵ، ﺍﺯ ﻳـﻚ ﻃـﺮﻑ ﻭ ﻗﺼـﻮﺭ ﻳـﺎ ﺗﻘﺼـﻴﺮ ﺑﺴـﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ       

ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺍﺳﻼﻡ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻋﺼﺮ،ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ، ﺳﺒﺐ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﺳـﻼﻣﻲ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨـﻪ ﻫـﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠـﻒ، ﺍﺯ    

ﺍﺻﻮﻝ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﻭﻉ،ﻣﻮﺭﺩ ﻫﺠﻮﻡ ﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﻴﺮﺩ. ﺑﺪﻳﻦ ﺳﺒﺐ، ﺍﻳﻦ ﺑﻨﺪﻩ،ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ ﺗﻮﺍﻧـﺎﻳﻲ 

ﺩﺭﻣﻴـــــــــــــــــــــــﺪﺍﻥ ﺍﻧﺠـــــــــــــــــــــــﺎﻡ ﻭﻇﻴﻔـــــــــــــــــــــــﻪ ﻧﻤﺎﻳـــــــــــــــــــــــﺪ .

ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﻋﻠﻞ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﻳﮕﺮﻱ، ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﻻﻳـﻞ ﮔـﺮﺍﻳﺶ ﺑـﻪ ﻣـﺎﺩﻳﮕﺮﻱ ﻭ ﺭﻭﻱ ﮔﺮﺩﺍﻧـﻲ ﺍﺯ     

ﻣﻌﻨﻮﻳﺖ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻏﺮﺏ ﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﺳﻼﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻡ ﺍﺯ ﺣﻴﺎﺕ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﻮﻉ

ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﺮ ﺷﺎﺭ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺎﻳﻲ ﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﺑﺎ ﻛﻠﻤـﻪ  "ﺣـﻲ " ﻧـﺎﻣﺒﺮﺩﻩ 

ﻣﻴﺸﻮﺩ،ﻣﻌﻨﺎﻳﺶ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺧﻮﻥ ﻭ ﺭگ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﻬﺖ "ﺣﻲ" ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ

ﺩﺍﻧـــــﺎﻱ ﻣﻄﻠـــــﻖ ﺍﺳـــــﺖ.ﺑﺮﻧﺎﻣـــــﻪ ﺍﺳـــــﻼﻡ ﺩﺍﻧـــــﺎﻳﻲ ﻭ ﺗﻮﺍﻧـــــﺎﻳﻲ ﻳـــــﺎ ﺁﮔـــــﺎﻫﻲ ﻭ ﺣﺮﻛـــــﺖ ﺍﺳـــــﺖ .

ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﺍﺣﻴﺎﻱ ﺗﻔﻜﺮ ﺩﻳﻨﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: ﺍﻗﺒﺎﻝ، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﺳﻼﻡ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺴـﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻭﺟـﻮﺩ   ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻫـﻢ 

ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﺍﺳﻼﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻴﻢ: ﺷﻌﺎﺋﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻫﺴﺖ، ﺑﺎﻧﮓ ﺍﺫﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ

ﺷﻨﻴﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻣﻮﻗﻊ ﻧﻤﺎﺯ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ،ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﻓـﻦ ﻣـﻲ ﻛﻨﻨـﺪ ﺑـﺮﺍﻱ    

ﻧﻮﺯﺍﺩﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺍﺳﻼﻡ، ﺗﺸﺮﻳﻔﺎﺗﻲ ﻗﺎﺋﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ، ﺍﺳﻢ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺍﺳﺖ،.....ﻭﻟـﻲ ﺁﻥ ﭼـﻪ ﻛـﻪ ﺭﻭﺡ ﺍﺳـﻼﻡ    

ﺍﺳﺖ، ﺩﺭﺍﻳﻦ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ،ﺭﻭﺡ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳـﻦ ﺣﻴـﺎﺕ ﺍﺳـﻼﻣﻲ ﺭﺍ ﺑﺎﻳـﺪ ﺗﺠﺪﻳـﺪ ﻛـﺮﺩ ﻭ ﺍﻣﻜـﺎﻥ       

ﺗﺠﺪﻳﺪﺵ ﻫﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﻤﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ، ﺳﻨﺖ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮﺵ ﻫﺴﺖ ﻭ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻧـﺪﻩ 

ﺍﻱ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﺩ.۲۲

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻳﺎ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﻣﻌﺎﺩﻝ (Socialization)، ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻟﻐﻮﻱ ﺑﻪﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﻧﻄﺒﺎﻕ ﺑﺎ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺁﺷﻨﺎﺳﺎﺯﻱ ﺑﺎ

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.U[1]U ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻱ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺁﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻭﻳﮋﮔﻲﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ

ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻋﻀﻮﻳﺖ ﺁﻥﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﻛﺴﺐ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.U[2]U ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻧﻮﻋﻲ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﻼﻝ ﺁﻥ ﻓﺮﺩ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎ، ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ ﻭ ﺩﻳﮕﺮ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﺎ

ﻣﺤﻴﻂ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ، ﺩﺭﻭﻧﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﻳﮕﺎﻧﻪ ﻣﻲﺳﺎﺯﺩ.U[3]U ﺍﺯ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻣﻬﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻛﻪ

ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺩﻭﻟﺖﻫﺎﺳﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺍﺳﺖ. ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺭﻭﻧﺪﻱ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎ ﻭ

ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻨﻲ ﻧﻈﺎﻡ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺴﺘﻘﺮ، ﺍﺯ ﻧﺴﻠﻲ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﺪﻑ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﻳﺎ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺍﻓﺮﺍﺩ

ﺑﻪﺻﻮﺭﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﻛﺎﺭﺁﻣﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ.U[4]U

ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﻪﻛﺎﺭ ﻣﻲﺭﻭﻧﺪ ﻟﻜﻦ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻫﺮﺑﺮﺕ ﺑﻠﻮﻣﺮ

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﺑﻪﻣﻌﻨﻲ ﺫﻭﺏ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻳﻜﻲ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺪ ﺭﺥ ﺩﻫﺪ.U[5]U

ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ 1828 ﻣﻲﺭﺳﺪ، ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪﻩ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦﺑﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﻭﺍژﻩ ﺩﺭ

ﺣﺪﻭﺩ ﺳﺎﻝ 1895 ﺗﻮﺳﻂ ﺟﻮﺭﺝ ﺯﻳﻤﻞ ( :1918-1858Georg Simmel) ﺑﻪﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.U[6]U ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺁﻧﺘﻮﻧﻲ ﮔﻴﺪﻧﺰ

ﻭ ﺑﺮﺟﻴﺲ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺩﻭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺩﺭ ژﻭﺋﻴﻪ 1938 ﺩﺭ ﻣﺠﻠﻪ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﻳﻦ

ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺭﻭﺍﺝ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮﻱ ﻳﺎﻓﺖ.U[7]U

ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﺩﻭ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻛﻠﻲ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﺩ:

ﺍﻟﻒ) ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ (Primary Socialization)؛ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻭﻱ ﺩﺭ

ﺗﻤﺎﺱ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻭ ﺻﻤﻴﻤﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻏﺎﻟﺒﺎ ﺩﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ، ﺭﺥ ﻣﻲﺩﻫﺪ. ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ

ﻫﻤﺴﺎﻻﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.۲۳

ﺏ) ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺛﺎﻧﻮﻱ ﻳﺎ ﻣﺠﺪﺩ (Secondary Socialization)؛ ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺩﺭ ﻭﺿﻌﻴﺖﻫﺎﻱ ﺭﺳﻤﻲﺗﺮ ﺭﻭﻱ

ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻭﻟﻲ ﻫﻴﭻﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻌﻴﺖﻫﺎ ﺷﺨﺼﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻣﺴﻮﻟﻴﺖﻫﺎﻱ

ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﻪﻋﻬﺪﻩ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ. ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﺻﻠﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻭ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ.U[8]U

ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻭ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ

ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﮔﺮﻭﻩﻫﺎ ﻳﺎ ﺯﻣﻴﻨﻪﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﻲﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪﻫﺎﻱ ﻣﻬﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﺁﻥﻫﺎ ﺑﻪ ﻭﻗﻮﻉ

ﻣﻲﭘﻴﻮﻧﺪﺩ.U[9]U ﻣﻬﻢﺗﺮﻳﻦ ﺍﻳﻦ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻋﺒﺎﺭﺕﺍﻧﺪ ﺍﺯ:

1. ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ؛ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺴﻮﻟﻴﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝﻫﺎﻱ ﺍﻭﻟﻴﻪ ﻭ ﺣﻴﺎﺗﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﻪﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻳﻲ

ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﺩ ﻭ ﻧﻘﺶﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻧﻲ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻲﺭﻭﺩ ﺍﻧﺠﺎﻣﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ، ﻧﺨﺴﺖ ﺩﺭ ﭼﺎﺭﭼﻮﺏ ﻣﺤﻴﻂ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ

U[10]U.ﻣﻲﺷﻮﺩ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ

2. ﮔﺮﻭﻩ ﻫﻤﺴﺎﻻﻥ (Peer Group)؛ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﻤﺴﺎﻻﻥ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻧﻔﻮﺫﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ

ﺩﻭﺭﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺴﻨﺪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ، ﻣﻌﺮﻑ ﺍﺻﻠﻲ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻭ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﻤﺴﺎﻻﻥ ﺩﺭ

ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻓﺮﺩ، ﻧﻘﺸﻲ ﺗﻌﻴﻴﻦﻛﻨﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﺩ. ﻋﻀﻮﻳﺖ ﺩﺭ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﻤﺴﺎﻻﻥ، ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ

ﻧﺨﺴﺘﻴﻦﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪﺍﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ ﻃﺮﺡ ﺳﻨﺠﻴﺪﻩﺍﻱ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ

U[11]U.ﻣﻲﺍﻓﺘﺪ

3. ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﻲ؛ ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺟﻤﻌﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ، ﻓﻴﻠﻢ، ﻛﺘﺎﺏ ﻭ ... ﻧﻘﺶ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻤﻲ ﺩﺭ ﺍﻟﻘﺎﻱ

ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﻧﮕﺮﺵﻫﺎ ﻭ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺷﻴﻮﻩﻫﺎﻱ ﺍﺭﺍﻳﻪ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﺳﻂ ﺍﻳﻦ

ﺭﺳﺎﻧﻪﻫﺎ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻣﻲﭘﺬﻳﺮﺩ.

4. ﻣﺪﺭﺳﻪ؛ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻋﺎﻣﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﻃﻮﺭ ﺭﺳﻤﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ

ﻣﻬﺎﺭﺕﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ.U[12]U

ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱU[13]U

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﺴﺘﻠﺰﻡ ﺳﻪ ﻋﻨﺼﺮ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺍﺳﺖ:

ﺍﻟﻒ) ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ؛ ﻓﺮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻛﻨﺶ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ

ﺩﺭﻭﻧﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ.۲٤

ﺏ) ﺯﺑﺎﻥ؛ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻓﺮﻳﻨﻨﺪ، ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺷﻴﻮﻩﻫﺎﻱ

ﺭﻓﺘﺎﺭﻱﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺴﻠﻲ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﻫﻨﺪ.

ﺝ) ﺗﺠﺮﺑﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻋﺎﻃﻔﻲ؛ ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﻱ ﺷﻴﻮﻩ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻋﻮﺍﻃﻔﻲ ﻋﻨﺼﺮﻱ ﻻﺯﻡ ﺑﺮﺍﻱ ﻳﺎﺩﮔﻴﺮﻱ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ

ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ.

U[14]Uﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ

ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻋﺒﺎﺭﺕﺍﻧﺪ ﺍﺯ:

1. ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺍﺯ ﻳﻚ ﻧﺴﻞ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺑﻌﺪ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺑﻘﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭ ﺁﻥ

ﺗﻀﻤﻴﻦ ﻣﻲﮔﺮﺩﺩ.

2. ﺑﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ (ﺩﺭﻙ ﻛﺮﺩﻥ، ﺑﻪﺧﺎﻃﺮ ﺳﭙﺮﺩﻥ، ﺍﺳﺘﺪﻻﻝ ﻛﺮﺩﻥ، ﻣﺤﺎﺳﺒﻪ ﻛﺮﺩﻥ، ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭ ...)

ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﻫﺎﻱ ﻋﺎﻃﻔﻲ (ﻋﺸﻖ، ﺗﻨﻔﺮ، ﻫﻤﺪﺭﺩﻱ، ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﻭ ﺣﺴﺪ) ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻓﺮﺩ ﺷﻜﻞ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ.

3. ﺭﺳﻮﻡ، ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺷﻜﻞ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ.

4. ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﺷﻴﻮﻩﻫﺎﻱ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﻣﻲﺁﻣﻮﺯﺩ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ

ﺷﻴﻮﻩﻫﺎﻱ ﻗﺎﺑﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ.

5. ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ ﻭ ﺁﻥﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﻣﻲﻛﻨﺪ.

6. ﻣﻬﺎﺭﺕﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﺍﺳﺖ، ﻛﺴﺐ ﻣﻲﻛﻨﺪ.

7. ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪﮔﻮﻧﻪ ﻣﻮﺛﺮﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻭ ﻧﻘﺶﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻧﮕﺮﺵﻫﺎ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺕ ﻭ ﮔﺮﺍﻳﺶﻫﺎﻱ ﻭﺍﺑﺴﺘﻪ

ﺑﻪ ﺁﻥ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎ، ﺍﺭﺯﺵﻫﺎ، ﺯﺑﺎﻥﻫﺎ، ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﻓﻜﺮﻱ ﻭ ﻋﻤﻠﻲ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ.

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻧﺎﺭﺳﺎ

ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻧﺎﺭﺳﺎﻳﻲﻫﺎﻳﻲ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻳﺪ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻧﻜﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﻪﺷﻜﻠﻲ ﺗﺎﻡ ﻭ

ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﻳﻚ ﻓﺮﺩ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﭙﺬﻳﺮﺩ، ﻓﺮﺩ ﻧﺘﻮﺍﻧﺪ ﻫﻤﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻓﺮﺍ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﻳﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﻛﻨﺪ

ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻋﻤﺪ ﺍﺯ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻧﻜﻨﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺗﺼﻮﺭ ﺗﺤﻘﻖ ﻛﺎﻣﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ، ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﻋﻮﺍﻣﻞ

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻛﺎﻣﻞ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻨﺪ ﺁﺷﻜﺎﺭﺍ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻧﺪﻳﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺭﺷﺘﻪﻫﺎﻱ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪﻭﺟﻮﺩ ۲٥

ﻧﺎﺭﺳﺎﻳﻲﻫﺎﻱ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﻋﻤﻴﻖ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮﻫﺎﻱ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺫﻋﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ

ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻧﺎﺭﺳﺎﻳﻲﻫﺎ، ﺯﻣﻴﻨﻪﺳﺎﺯ ﺟﺪﻱ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﻛﺠﺮﻭﻱ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.U[15]U

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻭ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ (Social Control)

ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﻭ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺗﺤﻘﻖ ﻧﻈﻢ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻣﻜﻤﻞ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ

ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺩﺍﻳﻤﻲ ﺑﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ

ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎﻟﻐﻲ ﻛﻪ

ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺭﺍ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﮔﺮﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﻋﺪﻭﻝ ﺍﺯ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﻣﻼﻙﻫﺎﻱ ﻫﻨﺠﺎﺭﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ.U[16]U

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻭ ﺑﻨﻴﺎﺩﻱ، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ

ﺑﻪ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﻭ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ

ﺩﻟﻴﻞ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻭ ﻧﻘﺶ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﻘﺎء ﻭ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﺯﻳﺴﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﺩﺍﺭﺍﻱ

ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺷﺎﻳﺪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺩﻻﻳﻞ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ، ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﻭﻱ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﻤﻴﻦ

ﻧﻜﺎﺕ ﺑﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﺯﺩﻩ ﻣﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺷﻜﻞ ﮔﻴﺮﻱ ﺭﻭﻧﺪ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻫﻮﻳﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ

ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺍﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺁﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭﻱ ﻛﺮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ

ﻣﺴﺎﻳﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﮕﻮﻧﻪ ﺍﻱ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭﺍﻧﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻧﻤﻮﺩ.

ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ:

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺍﻱ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﻴﻬﺎ، ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ،

ﻫﻨﺮﻫﺎ، ﺍﺧﻼﻗﻴﺎﺕ، ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ، ﻋﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻋﻀﻮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﺴﺐ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺷﺪﻥ

ﺩﺭ ﺑﻴﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺷﺪﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﻣﻘﺪﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺷﺪﻥ ﻳﻌﻨﻲ

ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﻧﻄﺒﺎﻕ ﻓﺮﺩ ﺑﺎ ﻛﻠﻴﻪ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺑﻪ ﺩﻭ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﺤﻘﻖ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ: ﺍﻭﻝ

ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻭ ﺗﺪﺭﻳﺠﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﺷﺪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺧﺎﺹ ﺍﺳﺖ .

ﺩﻭﻡ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺗﻼﻗﻲ ﺩﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﻪ ﺑﻄﺮﻕ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﻴﺮﺩ . ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﻣﺎ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻳﮕﺮ ﻣﻲﺁﻣﻮﺯﻳﻢ ﻭ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻭ ﻳﺎ ﻏﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﺎﺷﻲ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﺤﺖ ﻧﻔﻮﺫ ﺁﻥ ۲٦

ﺍﺳﺖ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﺎﺩ ﺁﻭﺭ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩﻱ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺗﻲ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ

ﺑﻬﺮﻩﺍﻱ ﻧﻴﺴﺖ .

ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺟﺰﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺸﻤﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩ؛ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﻳﮕﺮ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﺭﺳﻮﻡ

ﻭ ﻋﺎﺩﺍﺕ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺩﺭ ﺁﻳﺪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺁﻥ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨﺪ. ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺟﻤﻊ

ﺍﺳﺖ, ﺫﺧﻴﺮﻩ ﺩﺍﻧﺶ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻧﺴﻠﻬﺎﻱ ﻣﺘﻤﺎﺩﻱ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻧﺴﻠﻲ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻳﺎﻓﺘﻪ

ﺍﺳﺖ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﺨﺶ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻨﺒﻌﺚ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻱ ﺗﺎﻓﺘﻪ ﻭ

ﺑﺎﻓﺘﻪ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﺑﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺸﻜﻞ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﻻﺯﻡ ﻭ ﻣﻠﺰﻭﻡ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮﻧﺪ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻮﻳﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ

ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺷﻚ ﺣﺎﻣﻞ ﺗﻀﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺁﻥ، ﻫﻮﻳﺖ ﺟﺪﻳﺪ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺨﺶ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﺘﺼﻞ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﻧﮕﺮﺷﻬﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ

ﻫﺎﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﻢ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ، ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ

ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ.

ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1880 ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺟﻲ. ﺩﺑﻠﻴﻮ. ﭘﺎﻭﻝ، ﺍﻧﺴﺎﻥ

ﺷﻨﺎﺱ ﺁﻣﺮﻳﻜﺎﻳﻲ ﺍﺑﺪﺍﻉ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ؛ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺩﺭ ﺍﻳﺎﻻﺕ ﻣﺘﺤﺪﻩ ﺳﺨﺖ ﻣﻘﺒﻮﻝ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1935 ﻳﻚ ﻛﻤﻴﺴﻴﻮﻥ

ﺍﺯ ﺷﻮﺭﺍﻱ ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺁﻥ ﺷﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻮﻱ

ﻧﻴﺰﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭﻳﻚ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺑﺴﻴﻂ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ: ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺍﺳﺎﺳﺎً ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﻘﺮﺍﺭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺟﺮﻳﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﻋﻤﻴﻘﺎً ﻭ ﺍﺯ ﻫﺮ ﻟﺤﺎﻅ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ، ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ

ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﻛﻤﺎ ﺑﻴﺶ ﺑﺎ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺁﺷﻨﺎ ﻭ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ.

ﻫﺮ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺗﻮﻟﺪ، ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﻏﺎﺯﻳﻦ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺣﻴﺎﺕ ﺑﻲ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺩﺭ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ

ﮔﻴﺮﺩ، ﺑﺎ ﺑﺰﺭگ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺭﺷﺪﺷﺨﺼﻴﺖ ﻓﺮﺩ، ﻭﻱ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻂ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻧﻲ ﺧﻮﺩ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ

ﻧﻮﻱ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ. ﺭﻭﻧﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻛﻪ ﺍﺯﻓﺮﺩ ﻧﻮ ﺗﻮﻟﺪ ﺁﻏﺎﺯ

ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﺎ ﺭﺷﺪ ﻓﺮﺩ ﻭ ﭘﻴﺪﺍﻳﺶ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﻫﺎﻱ ﺯﻳﺴﺖ ﺟﻤﻌﻲ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺗﺮ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ، ﺩﺭ ﻳﻚ ﻣﻌﻨﻲ،

ﺧﻮﮔﻴﺮﻱ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻧﻮ ﻭ ﻃﺮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﭼﻮﻥ ﺳﻄﺢ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ، ﺗﻨﻮﻉ ﻭﺗﻌﺪﺩ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﺎ

ﻣﺤﺪﻭﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻱ ﻳﺎﺩ ﺷﺪﻩ، ﻃﺮﺯ ﺗﻠﻘﻲ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﺤﻘﻖ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺑﺮﺧﻲ ﻭﺍژﻩ ﻭ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺱ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺧﺎﺹ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻧﻴﺮﻭﻱ

ﻧﺎﻣﺴﺎﻭﻱ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ۲۷

ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ، ﺩﺭ ﺩﺍﻧﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ، ﺩﺭ ﺩﻭ ﻣﻌﻨﻲ ﻳﺎﺩ ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ: ﻳﻜﻲ

ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ. ﺑﺮﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺭﻭﻱ

ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ: ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﻜﻞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﺎ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺎ

ﺗﻤﺪﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ.

ﺍﻳﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻱ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻣﺘﻀﻤﻦ ﻧﻘﻞ ﻭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﻏﻴﺮﻣﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﻳﮕﺮ ﻭ

ﺣﺎﺻﻞ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻳﺎ ﻃﺮﺩ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﺻﻮﻝ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻳﺎ ﺩﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺍﺯ ﻫﻢ ﭘﺎﺷﻴﺪﮔﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭﻳﺎﻧﻮﻋﻲ ﻭﺣﺪﺕ ﻭ ﻫﻤﺴﺎﻧﻲ ﺑﻴﻦ ﺍﺟﺰﺍء ﺩﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﻳﺎ ﺩﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ.

ﺩﺭ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ، ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﮔﻴﺮﻧﺪﻩ، ﺑﺎﻳﺴﺘﻲ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪ. ﻃﺒﻖ

ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﻭﺭﻣﻌﺘﻘﺪﺑﻮﺩﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻄﻠﻖ " ﺩﻫﻨﺪﻩ " ﺍﺳﺖ ﻭﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﻄﻮﺭ ﻣﻄﻠﻖ "ﮔﻴﺮﻧﺪﻩ " ﻣﻲ

ﺑﺎﺷﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻳﻚ ﺟﺎﻧﺒﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻤﻲ ﮔﻴﺮﺩ. ﻃﺒﻖ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻧﺴﺒﻴﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺭﻭﺡ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﻧﻤﻲ ﺭﻭﺩ. ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺟﺴﻢ ﺁﻥ ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﺩﺳﺘﺎﻭﺭﺩﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺍﺿﻤﺤﻼﻝ ﮔﺮﺩﺩ ﻭﻟﻲ ﺭﻭﺡ

ﻛﻠﻲ ﺁﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺟﺎﻭﻳﺪ ﺍﺳﺖ. ﺭﻭﺡ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺧﺎﺹ ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻏﻴﺮﻩ ﺧﺪﺷﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﻮﺩ ﻭ

ﺭﻭﺡ ﻛﻠﻲ ﺁﻥ ﻣﺴﺘﻮﺭ ﻣﺎﻧﺪ، ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺴﺘﺮ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻇﻬﻮﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ

ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ.

ﺍﺯﻫﻤﻴﻦ ﺟﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯﺗﻨﻮﻉ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺭﺍ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺯﻳﺮﺍ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﻬﻤﻲ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻫﻮﻳﺖ، ﻋﺎﻣﻞ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﻣﺤﻠﻲ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ

ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻫﻮﻳﺘﻲ ﻭ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﺩﺭ ﺣﺪ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ

ﺷﻜﻞ ﺩﻫﻲ ﺑﻪ ﻛﻨﺶ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻲ ﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ. ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮﺑﺮﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﻱ

ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ:

1- ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺗﻤﺎﺱ ﻫﺎﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺩﻳﮕﺮ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﺑﻮﻣﻲ ﻳﻚ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺟﻐﺮﺍﻓﻴﺎﻳﻲ

ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺟﻐﺮﺍﻓﻴﺎﻳﻲ ﺩﻳﮕﺮ.

2- ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﻧﻮ؛ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﻨﻴﺎﺩﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﻗﻠﻢ ﺩﺍﺩﻣﻲ ﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺩﻳﮕﺮﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ

ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﻤﺎﺱ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﺩ،

ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﻳﺎ ﺑﺎﻭﺭﺩﺍﺷﺘﻬﺎﻱ ﺁﻥ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﻳﮕﺮﺭﺍ ﺍﻗﺘﺒﺎﺱ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ، ﺑﺮﻋﻜﺲ ﻧﻔﻮﺫ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﺩﺭﺟﺎﺕ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻲ ﺍﺯ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﻭ

ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺩﻟﻴﻞ، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ ﺗﺤﺖ ﻧﻔﻮﺫ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮ،

ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﺍﺳﺖ.

3- ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻋﺎﻣﻞ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺑﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻱ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﺱ

ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺍﺳﺖ، ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﭘﺬﻳﺮﻱ، ﺑﺎﺯﺑﻮﺩﻥ ﻣﺮﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺩﺍﺧﻠﻲ ﺷﺎﻥ.

4- ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ ﻭﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮﺭﻭﻧﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺍﺛﺮﺟﺪﻱ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ.

ﻳﻌﻨﻲ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻧﻤﺎﺩ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺿﻌﻴﻒ ﺗﺮ ﺗﺤﻤﻴﻞ

ﻛﻨﺪ. ۲۸

ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﻭﺿﻌﻴﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﻌﺮﻳﻔﻲ ﭘﻮﻳﺎ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﻭﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻫﻴﭻ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ «ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺧﺎﻟﺺ» ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺟﺎﻱ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ

ﻫﻴﭻ ﮔﻮﻧﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﺩ.

ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻋﺎﻡ، ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﺟﺎﺗﻲ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻳﻨﺴﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺡ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﭘﻮﻳﺎ ﻭﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭﺑﻪ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻫﻮﻳﺖ ﻭ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ.

                                                             ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﭼﻨﺪ ﻧﻮﻉ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭼﻪ ﺳﻄﻮﺣﻲ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺑﺮﺷﻤﺮﺩ؟

ﭘﺎﺳﺦ:

ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﺌﻮﺍﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮﺍﻥ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ، ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻳﺎ ﺳﻄﻮﺡ ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺒﺎﻧﻲ

ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪﻱ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ. ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪﻱ ﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎﻱ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﺷﻤﻮﻟﻴﺖ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﺤﺖ

ﭘﻮﺷﺶ ﻣﺤﻴﻂ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪﻱ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ:

1-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ 2-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ 3-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺨﺼﺼﻲ 4-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﻧﺴﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻮﺛﺮ ﺩﺭ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻫﻮﻳﺖ ﻣﻠﺖ ﻫﺎ ﻗﻠﻤﺪﺍﺩ

ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻭﺟﻮﻩ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﻲ ﺩﺭ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺕ

ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻭ ﻣﻘﺘﻀﻴﺎﺕ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻪ ﻳﻚ ﻣﻌﻨﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻇﻬﻮﺭ ﻭ ﻧﻤﻮﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ

ﻫﺎﻱ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﺪﺕ ﻭ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﻮﻡ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻧﺪ.

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺨﺼﺼﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺣﺮﻓﻪ ﻭ ﺗﺨﺼﺺ ﻭ ﺣﻮﺯﻩ ﺷﻐﻠﻲ ﺧﻮﻳﺶ ﺩﺭ ﺁﻥ

ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻧﺪ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎﻱ ﺗﺨﺼﺼﻲ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ،

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻧﺪ.

ﺩﺭ ﻳﻚ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﺑﻨﺪﻱ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺳﻄﻮﺡ ﺯﻳﺮ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻳﻚ ﺑﺴﺘﺮﻛﻨﺶ ﻭ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﺍﻳﻦ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

1-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ 2-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺨﺼﺼﻲ 3-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ 4-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ 5-ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ 6-

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧﻲ

ﻣﻘﺎﻡ ﻣﻌﻈﻢ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﺳﻄﻮﺡ ﻭﺍﻧﻮﺍﻉ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﺪﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ.

ﺍﻟﻒ) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ۲۹

«ﻋﺎﻣﻠﻲ ﻛﻪ ﻳﻚ ﻣﻠﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﻛﻮﺩ ﻭ ﺧﻤﻮﺩﻱ ﻳﺎ ﺗﺤﺮﻙ ﻭ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﮔﻲ، ﻳﺎ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺣﻮﺻﻠﻪ، ﻳﺎ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮﻱ ﻭ ﺑﻲ ﺣﻮﺻﻠﮕﻲ، ﻳﺎ

ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺫﻟﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﻳﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻋﺰﺕ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ، ﺑﻪ ﺗﺤﺮﻙ ﻭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺗﻮﻟﻴﺪﻱ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺑﻴﻜﺎﺭﮔﻲ ﻭ

ﺧﻤﻮﺩﻱ ﺗﺤﺮﻳﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻠﻲ ﺍﺳﺖ. ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻭﻳﮋﻩ، ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ

ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻮﺛﺮ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺣﺮﻛﺎﺕ ﻭ ﺗﺤﻮﻻﺕ ﻭ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻫﻮﻳﺖ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ.»1

ﺏ) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ

«ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻛﺸﻮﺭ، ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﺎ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺟﺎﻳﺶ ﻛﻢ ﺍﺳﺖ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻧﻀﺒﺎﻁ ﺍﺳﺖ، ﺩﻳﮕﺮﻱ

ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﻔﺲ ﻣﻠﻲ ﻭ ﺍﻋﺘﺰﺍﺭ ﻣﻠﻲ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻌﺪﻱ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺩﻳﮕﺮ ﻏﻴﺮﺕ ﻣﻠﻲ ﺍﺳﺖ، ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺩﻳﮕﺮ،

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﻲ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻟﺒﺎﺱ ﺍﺳﺖ» ﻧﻘﻞ ﺑﻪ ﻣﻀﻤﻮﻥ2

ﺝ) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﺨﺼﺼﻲ

«ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ، ﺧﺪﻣﺎﺕ، ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﺳﺎﺯﻱ،ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﻱ، ﺻﻨﻌﺖ، ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻭ ﺗﺼﻤﻴﻤﺎﺕ ﺍﻣﻨﻴﺘﻲ ﺭﻋﺎﻳﺖ

ﺷﻮﺩ»3

ﺩ) ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ

«ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺩﺍﺭﻩ- ﺭﺷﻮﻩ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻳﺎ ﻧﮕﻴﺮﻳﻢ- ﺑﺎ ﺭﺷﻮﻩ ﮔﻴﺮ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻴﻢ- ﻛﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﻴﺎﻧﺪﺍﺯﻳﻢ4.

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﻳﻜﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﺺ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻳﻨﺪ ﻣﻬﻨﺪﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻭ ﺳﻄﻮﺡ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ

ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺿﻤﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺎ، ﻧﻮﻉ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻭ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻭ ﺗﺎﺛﺮﻱ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻤﻮﺩ.

ﭘﻲ ﻧﻮﺷﺖ ﻫﺎ:

1-ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﻌﻈﻢ ﺭﻫﺒﺮﻱ ﻣﻮﺭﺥ 1383/10/8

2-ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﻌﻈﻢ ﺭﻫﺒﺮﻱ، ﻣﻮﺭﺥ 1381/9/26

3-ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻨﺒﻊ

4- ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻨﺒﻊ۳۰

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻯ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﺋﻰ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻰﮔﺮﺩﺩ ﻛﻪ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﻭ ﻣﻠﻤﻮﺱ ﻭ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﮔﻴﺮﻯ ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺯﻳﻦ

ﻛﻤﻰ ﻭ ﻋﻠﻤﻰ ﺍﺳﺖ. ﺷﺎﻣﻞ ﺍﺷﻴﺎء ﻗﺎﺑﻞ ﻟﻤﺲ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻭ ﺍﺷﻴﺎﺋﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﺍﻋﻀﺎء ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ

ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺭﺙ ﺑﻪ ﺍﻋﻀﺎء ﺣﺎﺿﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ: ﺍﺑﺰﺍﺭﻫﺎﻯ ﻛﺎﺭ، ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺻﻨﻌﺘﻰ ﻭ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﻱ، ﻟﺒﺎﺱ،

ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﺩﺍﺭﻭﻫﺎﻯ ﺷﻴﻤﻴﺎﺋﻲ، ﻓﻨﻮﻥ ﭘﺰﺷﻜﻲ، ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪﻱ، ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻨﺎ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺳﺎﺧﺘﻪﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻧﺴﺎﻥ،

ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻯ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻛﻠﻴﻪ ﺩﺳﺖﺁﻭﺭﺩﻫﺎﻯ ﻣﺎﺩﻯ ﻳﺎ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ

ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ.

                                            ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻴﺮﻣﺎﺩﻯ ﻳﺎ ﻣﻌﻨﻮﻯ     

ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﻨﺒﻪ◌ٴ ﻛﻴﻔﻰ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﺎ ﻣﻮﺍﺯﻳﻦ ﻛﻤﻰ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩﮔﻴﺮﻯ ﻧﻴﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﻰ

ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﻭ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﻰ ﻧﻤﻮﺩ. ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ، ﻣﻌﺘﻘﺪﺍﺕ، ﺍﺧﻼﻗﻴﺎﺕ، ﺑﺎﻭﺭﻫﺎ، ﺁﺛﺎﺭ ﺍﺩﺑﻰ ﻭ ﻫﻨﺮﻱ، ﻓﻜﺮﻯ ﻭ

ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﻰﻫﺎﻯ ﻋﺎﻣﻪ (ﻓﻮﻟﻜﻠﻮﺭ) ﻭ ﻏﻴﺮﻩ... ﻛﻪ ﻋﻤﺪﺗﺎً ﺑﻪﻭﺳﻴﻠﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺧﻂ ﻓﺮﺍﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﺟﺰﺍء ﻓﺮﻫﻨﮓ

ﻣﻌﻨﻮﻯ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ 'ﻫﻮﻳﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ' ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻰﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﻳﺎ ﻋﺎﺭﻳﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ، ﺿﺎﻳﻌﻪﺍﻯ

ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻗﻮﻣﻴﺖ ﻭ ﻣﻠﻴﺖ ﻳﻚ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺭﺍ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻰﻛﻨﺪ. ﻓﺮﻫﻨﮓﻫﺎﻯ ﻣﺎﺩﻯ ﺭﺍ ﻣﻰﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺭﻳﻪ ﮔﺮﻓﺖ،

ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻏﻨﻰ ﺳﺎﺧﺖ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻰﻛﻪ ﻋﺎﺭﻳﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ 'ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﻨﻮﻱ ' ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﺳﺎﻧﻰ ﺍﻣﻜﺎﻥﭘﺬﻳﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ

ﺿﺮﻭﺭﻱ.

ﺩﺭ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﺑﻴﻦ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎﻯ ﻣﺎﺩﻯ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﻓﺮﻫﻨﮓ، ﻛﻨﺶﻫﺎﻯ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻳﻜﻰ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻐﻴﻴﺮ

ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻳﻌﻨﻰ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﻣﻜﺘﺐ 'ﺗﻜﻨﻮﻛﺮﺍﺳﻲ' ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ 'ﺁگ ﺑﺮﻥ'

ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻰ ﺩﺭ ﺗﻜﻨﻴﻚ ﺍﺷﻴﺎء ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻣﺎﺩﻯ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﻭ ﻃﺮﺯ ﺍﻓﻜﺎﺭ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪ

ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻰﮔﺮﺩﺩ. ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻐﻴﻴﺮﻯ ﺣﺎﺻﻞ ﺷﻮﺩ ﻭ

ﺑﺘﻮﺍﻥ ﻧﻈﺮﺍﺕ ﻭ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺗﻜﻨﻴﻚ ﻭ ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻰ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﻰﮔﺮﺩﺩ.

ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺗﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺗﻜﻨﻴﻚ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻛﺎﺭ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻰﺁﻳﺪ، ﻣﺤﺼﻮﻝ ﺗﻔﻜﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﻳﺸﻪ ﻳﺎ ﺑﻪﻋﺒﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣﻮﺯﺵ

ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺪﻳﺸﻪﻫﺎﻯ ﻣﺘﺮﻗﻰ ﻭ ﺧﻼﻕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺳﺒﺐ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻯ ﻣﻰﮔﺮﺩﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﻳﻦ ﺟﻨﺒﻪﻫﺎﻯ

ﻣﺎﺩﻯ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ 'ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ' ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﺭﻫﻢ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺍﻳﻦ ﻛﻨﺶ

ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻭﻯ ﻣﻰﺩﻫﺪ ﻭ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻥ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺗﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺩﺭ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻯ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻯ

ﺑﻪﻭﺟﻮﺩ ﻣﻰﺁﻳﺪ ﺑﺎ ﻋﺎﻣﻞ ﻭﺍﺣﺪ ﻭ ﻣﺸﺨﺼﻰ ﺗﺒﻴﻴﻦ ﻛﺮﺩ. ﺑﻠﻜﻪ ﭘﺪﻳﺪﻩﻫﺎﻯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ 'ﺗﺎﻡ' ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺨﺘﻠﻔﻰ

ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺆﺛﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﺩﺭ ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﻡﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺩﺭ ﺗﻘﺴﻴﻢﺑﻨﺪﻯ ﺧﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻴﺮﻣﺎﺩﻯ ﻳﺎ

ﻣﻌﻨﻮﻯ ﺭﺍ 'ﻓﺮﻫﻨﮓ' ﻧﺎﻣﻴﺪﻩﺍﻧﺪ ﻭ 'ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻱ' ﺭﺍ 'ﺗﻤﺪﻥ' ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻰ

ﻣﻰﺩﺍﻧﻨﺪ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ، 'ﺁﻟﻔﺮﺩ ﻭﺑﺮ' ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺱ ﺁﻟﻤﺎﻧﻰ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻯ ﻭ ﻏﻴﺮﻣﺎﺩﻯ ﺭﺍ ﻧﻤﻰﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ

ﺁﺳﺎﻧﻰ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺠﺰﺍء ﺳﺎﺧﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻰ ﻭ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻰ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻰ ۳۱

ﺳﻮﺍﻻﺕ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻭﻧﻈﺮﻳﻪ ﻫﺎ ﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ

1- ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﺭﺷﺘﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﻣﺸﺨﺺ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﺠﻮﻱ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ

ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ، ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﻭ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ، ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻴﻬﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ

ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ .

2 - ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﻣﻮ ﻗﻌﻴﺖ ﻫﺎ ، ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﻳﺎ ﻭﺍﻗﻌﻴﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻨﺤﻮﻱ ﻳﻚ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﺟﻨﺒﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﺭﺍ ﻋﺮﺿﻪ ﺑﺪﺍﺭﻧﺪ

3 – ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﭼﻪ ﻭﻳﮋﮔﻴﻬﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ؟

ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺑﻮﺩﻥ – ﺟﺒﺮﻱ ﺑﻮﺩﻥ – ﻋﻤﻮﻣﻴﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ

4 – ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺩﻭﺭﻛﻴﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺩﻭﺭﻛﻴﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﺪ : ﭘﺪﻳﺪﻩ ﺟﻤﻌﻲ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﺤﻤﻴﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﺑﻨﺤﻮ

ﻣﻜﺮﺭ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ . ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﻛﻞ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﺰء ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺍﺟﺰﺍء ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﻛﻞ ﻫﻢ ﻳﺎﻓﺖ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

5 – ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺗﺮﻳﻦ ﺧﺼﻠﺖ ﭘﺪﻳﺪﻩ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﭘﻴﻮﻧﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﭘﻴﭽﻴﺪﮔﻲ ، ﻭﺳﻌﺖ ﺩﺍﻣﻨﻪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﭘﻴﺶ ﺑﻴﻨﻲ ﺑﻮﺩﻥ ﻋﻮﺍﻗﺐ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ

6 – ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﺑﻨﻴﺎﺩﻱ ، ﻭﺳﻴﻊ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﺒﻬﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﺑﺮﺩ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﺷﺘﻪ ﻧﻴﺰ

ﻓﺮﺍﺗﺮﻣﻴﺮﻭﺩ ﺩﺭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻛﻠﻤﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ، ﻧﺒﺎﺗﺎﺕ ﻭ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

7 - ﻧﻈﺮ ﺍﺭﺳﻄﻮ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺍﺭﺳﻄﻮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﺣﻜﻢ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻭﻻﺩﺕ ﻭ ﻣﺮگ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﺩ

8 – ﺍﺑﻦ ﺳﻴﻨﺎ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻪ ﻧﻈﺮﻱ ﺩﺍﺭﺩ ؟

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻯ ﻭ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺑﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﺍﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﺄﺛﻴﺮﺍﺕ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﺑﺎ

ﺍﻧﺪﻙ ﺩﻗﺘﻰ ﻣﻰﺗﻮﺍﻥ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺴﺠﺪ ﻛﻪ ﻧﻤﻮﺩﻯ ﺍﻭ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﻨﻮﻯ ﺩﻳﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﻛﻠﻴﺴﺎ ﻳﺎ ﻣﻌﻤﺎﺭﻯ

ﺑﻪ ﺳﺒﻚ 'ﮔﻮﺗﻴﻚ' . 'ﻛﺎﺭﻝ ﮔﻮﺳﺘﺎ ﻭ ﻳﻮﻧﮓ' ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻰ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ.۳۲

ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ ﺍﺳﺖ ( ﺗﻨﻮﻉ ﺍﺣﺘﻴﺎﺟﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭﺣﺪﺕ

ﺍﺣﺘﻴﺎﺟﺎﺕ ﺣﻴﻮﺍﻥ ) ﻭ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻗﺎﺑﻠﻴﺘﻬﺎﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ( ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺎﺭ ) ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺍﺯ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﻧﻮﻋﻲ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﻣﻴﺎﻥ

ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ

9 – ﻭﺍﻟﺘﺮ ﺑﺎﮔﻬﻮﺕ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻫﻤﻴﺖ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺩﺭ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﭼﻪ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ؟

ﻭﻱ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺁﺩﺍﺏ ﻭ ﺭﺳﻮﻡ ﺑﻪ ﻋﺎﺩﺍﺕ

ﻣﺒﺪﻝ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻋﺎﺩﺍﺕ ﺳﺒﺐ ﻳﻜﺴﺎﻧﻲ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

10 - ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺁﮔﻮﺳﺖ ﻛﻨﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﭼﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻛﻠﻴﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﻜﺮ ﻭ ﺫﻫﻦ ﻧﺴﻠﻬﺎﻱ ﺑﻌﺪﻱ ﻣﻮﺛﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ

11 – ﻧﻈﺮ ﻛﻨﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ ﺗﺮﻗﻲ ﻭ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻋﻘﻴﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻧﻬﺎﺩ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻭﻇﻴﻔﻪ

ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﻧﻈﻢ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ

12 – ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﺳﭙﻨﺴﺮ ﻭ ﻓﺎﺭﺍﺑﻲ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺹ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺍﺳﭙﻨﺴﺮ ﺭﺍ ﻓﺎﺭﺍﺑﻲ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻋﺎﻣﻞ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻫﺮﻳﻚ ﺍﺯ ﺍﻋﻀﺎء ﺑﺪﻥ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺧﺎﺻﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﻋﻀﺎء ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﻢ

ﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺭ ﻧﻘﺶ ﻫﺎﻱ ﻣﺸﺨﺺ ﻫﺴﺘﻨﺪ

13 – ﺍﺩﻭﺍﺭﺩ ﻭﺳﺘﺮ ﻣﺎﺭﻙ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﻭ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ

14 - ﻧﻈﺮ ﮔﻴﺪﻳﻨﮕﺰ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻋﺎﻡ ﺍﻟﻤﻨﻔﻌﻪ ﺍﻱ ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﻭ ﺗﻌﺎﻭﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﻲ

ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ

15 – ﻧﻈﺮ ﺭﺍﺑﺮﺕ ﻣﻚ ﺍﻳﻮﺭ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭ ﺑﻮﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ

16 – ﻧﻈﺮ ﻭﻳﻠﻔﺮﺩ ﺩﻭﭘﺎﺭﺗﻮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ

17 - ﻧﻈﺮ ﻛﻠﺮ ﻭ ﺳﻤﻨﺮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺮﺍﻙ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﺮﺩﻩ ﻭﻛﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ

ﻭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻧﺴﻞ ﺩﻫﻨﺪ ۳۳

18 – ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﭼﻨﺪ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

3 ﺍﻟﮕﻮ ﺍﻟﻒ ) ﺟﺎﻣﻌﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻴﻮﻩ ﺍﻱ ﻛﻢ ﻭ ﺑﻴﺶ ﻣﻨﻈﻢ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺏ ) ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ

ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﺑﻪ ﺁ ﻥ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ ﺝ ) ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﺣﻜﻢ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﺖ

19 – ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮ ﭼﻪ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ؟

ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪﻳﻬﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎﺕ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ

20 – ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﭼﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﻋﺪﻩ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺗﺎﺳﻴﺴﺎﺕ ﺧﺎﺻﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﺍﻣﻮﺭ ﻭ ﻣﺴﺎﻳﻞ

ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺩﺍﺭﻧﺪﻭ ﺍﻧﻮﺍﻋﻲ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ

21 – ﺩﺭ ﭼﻪ ﻣﻮﺍﻗﻌﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴﻢ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟

ﻭﻗﺘﻲ ﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﺑﻨﺎ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻭ ﻗﺼﺪ ﺧﺎﺻﻲ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭﻣﻴﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ

ﺣﺎﻟﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

22 – ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﭼﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻋﻈﻴﻢ ﺣﻴﺎﺕ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ – ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺩﺭﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻄﺮﺡ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﻄﺢ

ﻓﺮﺩﻱ  ﺩﺭ

ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﻳﺎ ﺑﻨﺪ ﺑﺪﻧﻴﺎ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎﻥ

ﺩﺍﺋﻤﻲ ﺍﺳﺖ – ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﺩﺍﺭﺍﻳﺐ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﻋﻤﻠﻲ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎ ﻭ ﺍﻳﻔﺎﻱ ﻧﻘﺶ ﻫﺎﺳﺖ – ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺗﻔﺎﻭﺗﻬﺎﻱ

ﺩﺍﺧﻠﻲ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺭﻭﺍﺑﻂ ، ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻭ ﻧﻘﺶ ﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ – ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﻛﻢ ﻭ ﺑﻴﺶ ﻓﻌﺎﻝ ﻭ ﺍﺭﺍﺩﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺎﺳﺎ ﻫﻮ

ﺷﻴﺎﺭﺍﻧﻪ ﺩﺭﻙ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ

23 – ﻧﻈﺮ ﻣﻮﻟﻒ ﻗﺎﺑﻮﺱ ﻧﺎﻣﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻣﻮﻟﻒ ﻗﺎﺑﻮﺱ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﻏﺬﺍ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﻭ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﺎﻳﺪ

24 – ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺿﺮﻭﺭﻳﺎﺕ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺿﺮﻭﺭﻳﺎﺕ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺎﺳﺖ ﺍﻋﻢ ﺍﺯ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺣﻴﻮﺍﻧﻲ ﻳﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ

25 – ﺿﺮﻭﺭﻳﺎﺕ ﻛﻠﻲ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ – ﻧﻈﺎﻡ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﻈﺎﻡ ﺗﻮﺯﻳﻊ – ﻧﻈﺎﻡ ﺟﺎﻳﮕﺰﻳﻨﻲ – ﻧﻈﺎﻡ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

26 – ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺯﻳﺴﺘﻲ ﻣﻮﺛﺮ ﺩﺭ ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺯﭼﻨﺪ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﺍﺳﺖ ؟

ﺍﺯ 2 ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺑﺪﻧﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻲ – ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺑﺪﻧﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ

27 – ﺳﻪ ﻧﻴﺎﺯ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﻴﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟ ﺧﻮﺭﺍﻙ – ﭘﻮﺷﺎﻙ – ﻣﺴﻜﻦ ۳٤

28 – ﭼﻬﺎﺭ ﻣﻴﻞ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺗﻮﻣﺎﺱ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺮﻳﺪ ؟

ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﻛﺴﺐ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺕ ﺟﺪﻳﺪ – ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﺗﺎﻣﻴﻦ – ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﻭ ﺗﺎﻳﻴﺪ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ – ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻭ ﺟﻠﺐ ﻣﺤﺒﺖ

29 – ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻭﻳﻠﻔﺮﺩ ﺩﻭﭘﺎﺭﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﻫﻤﺰﻳﺴﺘﻲ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ – ﺣﻔﻆ ﻣﻮﺟﻮﺩﻳﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻓﺮﺩﻱ – ﻣﺤﺮﻙ ﺟﻨﺴﻲ

30 – ﻣﺤﻴﻂ ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻡ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺮ ﺯﻳﺴﺖ ﻓﺮﺩ ﻳﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻮﺛﺮ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﻮﺩ

31 – ﻣﺤﻴﻂ ﺩﺭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺧﺎﺹ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺩﺭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺧﺎﺹ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﻣﺎ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻠﻤﻪ ﻣﺤﻴﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺠﺰﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ – ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ

32 – ﻧﻈﺮ ﻣﻨﺘﺴﻜﻴﻮ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻭﻱ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺩﺭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﻭﺍﻧﻲ ، ﺟﺴﻤﻲ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﻮﺛﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﻭﻱ ﺳﺎﻛﻨﺎﻥ

ﻧﻮﺍﺣﻲ ﺳﺮﺩ ﺑﻠﻐﻤﻲ ﻣﺰﺍﺝ ، ﻛﻢ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ، ﻛﻢ ﺷﻬﻮﺕ ﻭ ﺑﻲ ﺑﺎﻙ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﻲ ﻗﻮﻳﺘﺮ ﻭ ﺩﻟﻴﺮﺗﺮﻧﺪ ﺩﺭ

ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﻮﺍﺣﻲ ﮔﺮﻣﺴﻴﺮ ﺷﻬﻮﺕ ﺭﺍﻥ ، ﺣﺴﺎﺱ ، ﺟﺎﻩ ﻃﻠﺐ ﻭ ﺣﺮﻳﺺ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﻻﻏﺮ ﺗﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ

33 – ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻗﻠﻴﻤﺎ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻋﺎﻣﻞ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻗﻠﻴﻤﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺟﻪ ﺣﺮﺍﺭﺍﺕ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﺳﺖ ﻣﺮﻛﺐ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺭﻃﻮﺑﺖ ، ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺑﺎ ﺩﻭ ﻣﺎﻫﻴﺖ

ﺧﺎﻙ

34 – ﻓﻮﺍﻳﺪ ﻭ ﻣﻀﺮﺍﺕ ﺍﺷﻌﻪ ﻣﺎﻭﺭﺍء ﺑﻨﻔﺶ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﺭﺍ ﺑﺸﺮ ﺍﺯ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺍﺷﻌﻪ ﻣﺎﻭﺭﺍء ﺑﻨﻔﺶ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺁﻥ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ

ﻳﺎﺑﺪ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯﻣﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﺳﻮﺧﺘﮕﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻛﻢ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﮔﺎﻧﻴﺴﻢ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﻛﻪ

ﺗﺮﻛﻴﺐ ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ﻭﻳﺘﺎﻣﻴﻦ D ﺭﺍ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ ﺍﻳﻦ ﻋﻤﻞ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺘﺎﺑﻮﻟﻴﺴﻢ ﻭ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻼﺕ ﻛﻠﺴﻴﻢ ﺿﺮﻭﺭﺕ

ﺩﺍﺭﺩ

35 – ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻠﻬﺎﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ ؟

ﺁﺏ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ – ﺁﺏ ﺑﻪ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﻲ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ – ﺁﺏ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﻲ ﻛﺠﺎﺳﺖ – ﺁﺏ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻳﺰﻳﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ

36 – ﺳﻮﺭﺗﻤﻪ ﭼﻴﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺟﻨﺴﻲ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺼﺎﺭﻓﻲ ﺩﺍﺭﺩ ؟

ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺣﻤﻞ ﻭ ﻧﻘﻞ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﺳﻜﻴﻤﻮ ﻫﺎ ﺑﻮﻳﮋﻩ ﺁﻥ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺭ ﺍﻧﻘﻴﺎﺩ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﺎ

ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﺯ ﻳﺦ ﻭ ﺑﺮﻑ ﺳﻮﺭﺗﻤﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﻱ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﮓ ﺗﻨﻮﻣﻨﺪ

ﺑﺎ ﺳﺮﻋﺘﻲ ﺣﺪﻭﺩ 40 ﻛﻴﻠﻮﻣﺘﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ ۳٥

37 – ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻫﺎﻟﺒﻮﺍﻛﺲ ﻣﺮﻓﻮﻟﻮژﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺘﻜﻲ ﺑﻪ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻣﺮﻓﻮﻟﻮژﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳﺎﺳﺎ ﻣﺘﻜﻲ ﺑﻪ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﺣﻴﺎﺕ ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺗﻮﺟﻪ ﺧﺎﺻﻲ ﺑﻪ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﺩﺍﺭﺩ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ

ﺩﺭ ﻭﺭﺍء ﺁﻥ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺟﻤﻌﻲ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ.

38 – ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﻣﺮﻓﻮﻟﻮژﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻣﺬﻫﺒﻲ ، ﺳﻴﺎﺳﻲ ، ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﻭ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ

39 - ﮔﻮﻧﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﭼﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺴﻠﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ؟

ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺿﺎﺑﻄﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻥ ﻳﻚ ﻋﺎﻣﻞ ﻣﺴﻠﻂ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺧﻲ ﺑﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ ، ﺑﺮﺧﻲ ﺑﻪ ﻋﺎﻣﻞ

ﻓﻨﻲ ( ﺳﻨﮓ ، ﮔﻞ ﻓﻠﺰ ، ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻭ ... ) ﺑﺮﺧﻲ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ ، ﺑﺮﺧﻲ ﺑﻪ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻭ ﻳﺎ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ

40 – ﺳﻴﺮ ﺗﺤﻮﻟﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺎﻛﺴﻴﻢ ﻛﻮﺍﻟﻮ ﻓﺴﻜﻲ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺍﻟﻒ – ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻴﻤﻪ ﻣﺘﺸﻜﻞ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﺴﺒﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺏ – ﻗﺒﻴﻠﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻼﻙ ﺷﻨﺎﺳﺎﺋﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲ

ﻛﻨﺪ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻧﺴﺒﻲ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﺍﺭﺩ ﺝ – ﻣﻠﻮﻙ ﺍﻟﻄﻮﺍﻳﻔﻲ ﻛﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺩﺳﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺪﺕ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺩﺭ

ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻭﺍﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺩ – ﺩﻣﻜﺮﺍﺗﻴﻚ ﻛﻪ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻣﺴﺎﻭﺍﺕ ﻭ ﺁﺯﺍﺩﻱ

41 - ﺿﺎﺑﻄﻪ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻧﺼﻴﺮ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﻮﺳﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺸﺮﻱ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺑﺸﺮﻱ ﺿﺎﺑﻄﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﺍﺧﻼﻗﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﺗﻘﻴﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ

ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻏﻴﺮ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﺩﺭ ﺑﺤﺚ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻏﻴﺮ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻧﺼﻴﺮ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﻮﺳﻲ ﺍﺯ ﺳﻪ ﻧﻮﻉ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻧﺎﻡ

ﻣﻲ ﺑﺮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻫﺮ ﺳﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﻧﻮﺍﻋﻲ ﺍﻧﺤﺮﺍﻓﻲ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻲ ﺁﻳﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻬﺎﻱ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺟﺎﻫﻠﻪ ، ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻓﺎﺳﻘﻪ ﻭ

ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺿﺎﻟﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻓﻮﻕ ﺑﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺍﻳﻦ ﻓﻴﻠﺴﻮﻑ ﺣﺎﻟﺘﻲ ﺍﻳﺴﺘﺎ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻋﻞ

ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﻣﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﻓﺎﺿﻠﻪ ﻣﺒﺪﻝ ﺷﻮﺩ

42 – ﻓﺮﻫﻨﮓ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻴﻮﻩ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﺎ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﺋﻲ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺖ

43 – ﻋﻮﺍﻣﻞ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻋﻨﺎﺻﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻞ ﻋﺎﺩﺍﺕ ، ﺳﻨﺖ ﻫﺎ ] ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ، ﺍﺭﺯﺷﻬﺎ ﻭ ﻧﻘﺎﻁ ﻧﻈﺮ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ

ﻭ ﻭﺣﺪﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﻧﺪ

44 - ﻣﺒﺎﻧﻲ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﻋﻨﺎﺻﺮﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﺑﺎﻥ ، ﻣﻨﺎﺳﻚ ﻭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ، ﺳﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﺍﻱ ، ﭘﻮﺷﺎﻙ ، ﻣﺴﻜﻦ ، ﺻﻨﺎﻳﻊ ، ﻫﻨﺮﻫﺎ ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ

ﻣﺒﺎﻧﻲ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻫﺴﺘﻨﺪ

45 – ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﭘﺎﻳﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻼﺻﻪ ﻛﺮﺩ ؟ ۳٦

ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺧﻼﺻﻪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺍﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺴﻞ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ ، ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺁﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﻫﻢ ﺍﻧﺒﺎﺷﺘﻪ ﻣﻲ

ﺷﻮﺩ

ﺍﺯ ﻣﺤﻠﻲ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺩﻳﮕﺮ ﻧﺸﺮ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ ، ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮔﺰﻳﻨﺶ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ، ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﺗﺨﺼﻲ ﭘﻴﺪﺍﻛﻨﺪ ، ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎ

ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﺳﺘﺨﻮﺵ ﺑﺤﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ

46 – ﺣﻴﻄﻪ ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺿﺎﺑﻄﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﺍﺯ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ،

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺷﻲ ﺍﺳﺖ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﺳﺖ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻧﺪ

ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮﺩﻥ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻓﻮﻕ ﻃﺒﻴﻌﻲ .

47 – ﻧﻈﺮﻳﻪ ﺭﺍﻟﻒ ﻟﻴﻨﺘﻮﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺭﺍﻟﻒ ﻟﻴﻨﺘﻮﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺑﻨﺤﻮﻱ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ

ﭘﮋﻭﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﺳﻌﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﭼﺎﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺷﻮﻧﺪ

48 – ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺗﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺟﻮﺍﻥ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ

ﺧﻮﻳﺶ ﻣﻲ ﺁﻣﻮﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺍﺯ ﺩﻳﺪﮔﺎﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ

49 – ﺭﻭﺷﻬﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﺳﺮﻛﻮﺏ ﮔﺮﺍﻧﻪ – ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ

50 – ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺍﺕ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍ ﺯ ﻓﺮﺩ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻓﺮﺁﻳﻨﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺷﺪﻥ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ ؟

ﺍﻟﻒ – ﺍﺻﻮﻝ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻧﻈﻢ ﻭ ﺍﻧﻈﺒﺎﻁ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺣﻜﻢ ﻣﻬﺎﺭﺗﻬﺎﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﺜﻞ : ﺭﻭﺷﻬﺎﻱ

ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻳﺎ ﺧﻮﺭﺩﻥ

ﺏ – ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﻛﻪ ﺍﺭﺯﺷﻬﺎ ﻭ ﻫﺪﻓﻬﺎﻱ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﺎﻛﻴﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ﻣﺜﻞ : ﺍﻧﮕﻴﺰﻩ ﻫﺎ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻥ ﻳﺎ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺷﺪﻥ

ﺝ – ﻣﻬﺎﺭﺗﻬﺎ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺳﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﻴﻬﺎ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻴﻞ ﺑﻪ ﻫﺪﻑ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎ ﺍﻣﻜﺎﻥ ﭘﺬﻳﺮ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ ﻣﺜﻞ

ﻣﻌﺎﻣﻼﺕ ﺑﺰﺭگ

ﺩ – ﻧﻘﺸﻬﺎ ﻛﻪ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﺐ ﻭ ﺣﻔﻆ ﭘﺎﻳﮕﺎﻫﻬﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﻋﺎﻳﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ

51 – ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟۳۷

ﺑﻄﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﻴﺖ ﺧﻮﻳﺶ ﻋﺎﻣﻞ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﺍﻧﺴﺖ – ﻣﻴﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﺩ

ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎﻱ ﻛﻮﭼﻚ ﻧﻘﺶ ﻭﺍﺳﻂ ﺭﺍ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻳﻦ ﮔﺮﻭﻫﻬﺎ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺍﺻﻠﻲ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﺮﺩﻥ

ﻫﺴﺘﻨﺪ

52 – ﺭﺍﻫﻬﺎﻱ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻛﺪﺍﻣﻨﺪ ؟

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻧﻤﺎﺩ ﻫﺎ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻣﻲ ﻳﺎﺑﺪ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺻﺪﺍ ﻧﻮﻋﻲ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﺭﺗﺒﺎﻃﻲ

ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﺻﻮﺍﺕ ﺩﺍﺭﺍﻱ ﻧﻘﺶ ﻣﻮﺛﺮﻱ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺯﺑﺎﻥ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ

ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ

53 – ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﭼﻴﺴﺖ ﻭ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ ﺍﺧﻴﺮ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻗﻴﺎﺱ ﺑﺎ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻣﺎﻟﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﺗﻮﺟﻪ

ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺯ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻭ ﺷﻨﺎﺧﺘﻬﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﺩ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺗﺠﻬﻴﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻓﺎﻉ ﻳﺎ ﻏﻠﺒﻪ ﺑﺮ

ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ

54 – ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﺳﺘﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮﺩ ؟

3 ﺩﺳﺘﻪ 1 - ﺣﺎﻟﺘﻬﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﻭ ﺩﺭﻭﻧﻲ 2– ﻋﻴﻨﻲ ﻭ ﺑﺮﻭﻧﻲ 3 – ﻧﻬﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﺭﺳﻤﻲ ﻳﺎ ﺗﺤﺼﻴﻠﻲ

55 – ﻭﻳﻠﻴﺎﻡ ﮔﺮﺍﻫﺎﻡ ﺳﻤﻨﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ؟

3 ﺩﺳﺘﻪ : ﺷﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﻗﻮﻣﻲ – ﺭﺳﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ – ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻛﻪ ﻫﻨﺠﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕ ﺩﻭﻟﺘﻲ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ

ﺷﻮﻧﺪ

56 – ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺮ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﻃﺒﻘﻪ ﺑﻨﺪﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﻪ ﺩﻭﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﻧﻴﺰ ﺣﺎﻟﺖ ﻛﻼﺳﻴﻚ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺎﺩﻱ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺁﻥ

ﻋﻨﺎﺻﺮﻱ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺷﻴﺌﻲ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﻮﺍﺭﺩﻱ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺣﻤﻞ ﻭ ﻧﻘﻞ ﻣﺴﻜﻦ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ... ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻏﻴﺮ ﻣﺎﺩﻱ ﻳﺎ ﻣﻌﻨﻮﻱ ﻓﺎﻗﺪ ﺗﻈﺎﻫﺮ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻱ ﻣﺬﻫﺐ ﻓﻠﺴﻔﻪ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺍﺭﺯﺷﻬﺎﻱ

ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

57 – ﺭﺍﺙ ﺑﻨﻪ ﺩﻳﻜﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ؟

ﺩﻭﮔﻮﻧﻪ ﻓﻠﺴﻔﻲ ﻭ ﭘﻬﻠﻮﺍﻧﻲ

58 – ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻋﺒﺎﺭﺗﺴﺖ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻛﻮﭼﻜﺘﺮ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻳﻚ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻛﻪ ﻋﻠﻴﺮﻏﻢ ﻭﻳﮋﮔﻴﻬﺎﻱ ﺧﺎﺹ ﺁﻥ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﺟﺰﺋﻲ

ﺍﺯﻳﻚ ﻧﻈﺎﻡ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ

59 – ﺍﻧﻮﺍﻉ ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟۳۸

ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺍﻱ - ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻲ - ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ – ﻋﻀﻮﻳﺖ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﻩ

ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﻧﮋﺍﺩﻱ ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﻣﻠﻲ ﻳﺎ ﻗﻮﻣﻲ - ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﻣﺬﻫﺒﻲ - ﭘﺎﺭﻩ ﻓﺮﻫﻨﮕﻬﺎﻱ ﺷﻐﻠﻲ – ﺿﺪ ﻓﺮﻫﻨﮓ

60 – ﺗﺎﺧﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﻖ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻴﻢ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺍﺳﺖ ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﺟﺎﻧﻌﻪ

ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻘﻴﺴﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ ﺳﺎﻛﻦ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺍﻟﮕﻮﻫﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻣﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﻴﻮﻩ

ﻫﺎﻱ ﻗﻮﻣﻲ ﻭ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﻭ ﻣﻨﺴﺠﻢ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﻲ ﺍﺯ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺒﺐ ﺍﻳﺠﺎﺩ

ﺗﻨﺶ ﻭ ﻓﺸﺎﺭﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭ ﺑﺎﻓﺖ ﻳﺎ ﺳﺎﻳﺮ ﻗﺴﻤﺘﻬﺎﻱ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﺩﻳﺪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﻳﺎ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﺗﻄﺎﺑﻖ ﻭ ﺗﻨﻈﻴﻢ

ﻣﺠﺪﺩ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﺳﺎﺧﺖ ﻛﻠﻲ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﺠﺪﺩﺍ ﺑﻪ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﺑﺮﺳﺪ ﻛﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻴﻬﺎﻱ ﺗﻄﺎﺑﻘﻲ

ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎﺧﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻣﻲ ﻧﺎﻣﻨﺪ

61 – ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺗﺎﺧﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﮔﺒﻮﺭﻥ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻭﻱ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍ ﺳﺖ ﻛﻠﻴﻪ ﺍﺟﺰﺍ ﻳﻚ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﺪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﻋﻨﺎﺻﺮ ﺳﺮﻳﻌﺘﺮ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﻨﺒﻪ ﻫﺎ ﭘﻴﺶ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻭ

ﺑﻘﻴﻪ ﺭﺷﺪ ﻛﻤﺘﺮﻱ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﺗﺎﺧﺮ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺍﺳﺖ

62 – ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻳﻚ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﺳﺖ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﺩﻭ ﻳﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺧﻮﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻳﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ

ﭘﺬﻳﺮﻱ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﻴﻮﻧﺪ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﻧﺪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻣﺤﻮﺭ ﭘﻴﻮﻧﺪﻫﺎﻱ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﻲ

ﻳﺎﺑﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻱ ﻧﻮﻋﻲ ﻧﻈﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻳﻦ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ

63 – ﻧﻈﺮ ﺩﻳﻮﻳﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺷﺮﺡ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺍﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻫﻤﺨﻮﻧﻲ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ

ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ

64 – ﻧﻈﺮ ﻣﺎﻟﻴﻨﻮﻓﺴﻜﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻣﺎﻟﻴﻨﻮﻓﺴﻜﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻨﺎﺱ ﻟﻬﺴﺘﺎﻧﻲ ﺍﻻﺻﻞ ﺍﻧﮕﻠﻴﺴﻲ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺩﻱ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺣﻔﻆ ﻭ

ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺁﻧﺎﻥ

65 – ﻛﺎﺭﻛﺮﺩﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﻨﺪﻱ ﻛﺮﺩ ﻳﻜﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﺼﺎﺭ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﺪ ؟

1 - ﺗﻨﻈﻴﻢ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺟﻨﺴﻲ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺖ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ : ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺟﻨﺴﻲ ﻭ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺖ ﺑﺨﺸﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎﻱ

ﺟﻨﺴﻲ ﺗﻮﺳﻂ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻲ ﺭﻭﺩ ﻛﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺟﻨﺴﻲ ﻋﻤﻮﻣﺎ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﺳﺘﻤﺮﺍﺭ ﻳﺎﺑﺪ ﺷﻜﻲ

ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺎﺯﻫﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻧﻴﺰ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ 2- ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﻣﻴﺮﺍﺙ ژﻧﺘﻴﻜﻲ 3 – ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﺷﺪﻥ ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﻭ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﻣﻴﺮﺍﺙ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ

66 – ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ - ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻱ ۳۹

67 – ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﭘﺪﺭ ﻣﻜﺎﻧﻲ – ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻜﺎﻧﻲ

68 – ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺯﻥ ﺟﺎﻳﻲ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻜﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﭘﺪﺭﻱ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﺪﺭ ﺯﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺟﺪﻳﺪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ

ﻛﻨﺪ

69 - ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﺷﻜﻞ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﻴﺮﻧﺪﻩ ﺩﻭ ﻧﺴﻞ – ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ – ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﻢ

ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺯﻥ ﻭﺷﻮﻫﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻘﺮﻳﺒﺎ

ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺍﺯ ﺳﺎﻳﺮ ﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺟﺪﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻲ ﺭﻭﻧﺪ

70 - ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺧﻮﺍﻩ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﻮﺍﻩ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﻱ

ﺭﺍﻫﻴﺎﺑﻲ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺯﺍﻳﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮﺩ

71 – ﺗﺎﺑﻮ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻗﻮﺍﻧﻴﻦ ﻏﻴﺮ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﺸﺮﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺷﺨﺺ ﻳﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﺱ ﺑﺎ

ﺁﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﻭ ﻻﺯﻡ ﺍﻻﺟﺘﻨﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺷﺎﻣﻞ ﺑﺮﺧﻲ ﻣﺤﺮﻣﺎﺕ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ

72 – ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭼﻴﺴﺖ ؟

ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﭘﻴﻮﻧﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﻦ ﺯﻥ ﻭﻣﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﭘﺎﻳﺎﭘﺎﻱ ﺟﻨﺴﻲ ﺷﻜﻞ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻲ

ﺁﻭﺭﺩ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺸﺮﻭﻉ ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﻮﻧﺪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻭ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺗﺎﺯﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻣﻴﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﻭ

ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺣﻘﻮﻕ ﻭ ﭘﺎﻳﮕﺎﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻮﻟﺪ ﻧﻴﺰ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ

73 – ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻛﺎﺭﻛﺮﺩ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﻭ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﻳﺎ ﺩﻭﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﻱ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻛﻨﺪ

74 – ﻛﻠﻦ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻛﻠﻦ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺗﻮﺗﻢ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺑﺎﺷﻨﺪ

75 – ﺗﻮﺗﻢ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻴﺪ ؟

ﺗﻮﺗﻢ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﻴﺎﻩ ﻳﺎ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻳﻚ ﻛﻠﻦ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﺳﺘﮕﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺗﻮﺗﻢ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﺮ ﻣﺸﺨﺺ ﻛﺮﺩﻥ

ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩﻱ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺍﺯ ﻛﻠﻦ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻠﻦ ﻫﺎ ﻣﺠﺰﺍ ﻣﻲ ﻣﻨﺪ ﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻭﺍﺣﺪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ

ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺑﺘﺪﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ ٤۰

76 – ﺍﻧﻮﺍﻉ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﻳﻚ ﻫﻤﺴﺮﻱ – ﭼﻨﺪ ﻫﻤﺴﺮﻱ – ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮔﺮﻭﻫﻲ

77 – ﺷﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﻫﻤﺴﺮ ﮔﺰﻳﻨﻲ ﺭﺍ ﻧﺎﻡ ﺑﺒﺮﻳﺪ ؟

ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺩﻭ ﺷﻴﻮﻩ ﻫﻤﺴﺮ ﮔﺰﻳﻨﻲ ﺩﺍﺭﻳﻢ : ﺑﺮﻭﻥ ﻫﻤﺴﺮﻱ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﻫﻤﺴﺮﻱ

78 – ﻟﻮﻳﺮﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﺩﺭ ﺩﻳﻦ ﻳﻬﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮگ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ

ﻟﻮﻳﺮﺍﺕ ﮔﻮﻳﻨﺪ

79 – ﺳﺮ ﺭﺍﺕ ﺭﺍ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻛﻨﻴﺪ ؟

ﻳﻌﻨﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﻥ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮگ ﻫﻤﺴﺮ ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺍﻳﻦ ﺭﺳﻢ ﻣﺮﺩ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺮگ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ

ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻛﻨﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﺳﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻭﻟﻲ ﺍﺟﺒﺎﺭﻱ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ

80 – ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﻱ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﺎﻱ ﺳﻨﺘﻲ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﺩﺳﺘﻪ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ؟

ﻳﻜﻲ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺿﻤﻨﻲ ٤۱

ﻣﻨﺎﺑﻊ:

U[1]U. ﺣﻖﺷﻨﺎﺱ، ﻋﻠﻲﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ؛ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻫﺰﺍﺭﻩ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، 1387، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﺎﺻﺮ، ﭼﺎپ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ، ﺹ842.

U[2]U.  Scruton,  Roger;  The Dictionary of political thought,  Palgrave Macmillan,

2007 , Edition3, p: 649.

U[3]U. ﺳﻠﻴﻤﻲ، ﻋﻠﻲ ﻭ ﺩﺍﻭﺭﻱ، ﻣﺤﻤﺪ؛ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻛﺠﺮﻭﻱ، ﻗﻢ، ﭘﮋﻭﻫﺸﮕﺎﻩ ﺣﻮﺯﻩ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، 1385، ﭼﺎپ ﺩﻭﻡ، ﺹ144.

U[4]U. ﻋﺎﻟﻢ، ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺣﻤﻦ؛ ﺑﻨﻴﺎﺩﻫﺎﻱ ﻋﻠﻢ ﺳﻴﺎﺳﺖ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻧﻲ، 1373، ﺹ117.

U[5]U. ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ، ﺣﺴﻴﻦ ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ؛ ﺩﺭﺁﻣﺪﻱ ﺑﺮ ﻣﻜﺎﺗﺐ ﻭ ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻣﺸﻬﺪ، ﻧﻲﻧﮕﺎﺭ، 1379، ﺹ474.

U[6]U. ﭼﻴﻜﻮﻟﺖ، ﺭﻭﻧﺎﻟﺪ؛ ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪﺍﻱ، ﻭﺣﻴﺪ ﺑﺰﺭﮔﻲ ﻭ ﻋﻠﻲﺭﺿﺎ ﻃﻴﺐ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺭﺳﺎ، 1378، ﺹ355.

U[7]U. ﻫﺮﻣﺰ، ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ؛ ﺯﻣﻴﻨﻪﻫﺎﻱ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ: ﺟﺎﻣﻌﻪﭘﺬﻳﺮﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﭘﺎژﻧﮓ، 1376، ﺹ9.

U[8]U. ﺳﺘﻮﺩﻩ، ﻫﺪﺍﻳﺖﺍﷲ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ؛ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ ﻛﻠﻴﺪﻱ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺁﻭﺍﻱ ﻧﻮﺭ، 1376، ﭼﺎپ ﺩﻭﻡ، ﺹ102.

U[9]U. ﮔﻴﺪﻧﺰ، ﺁﻧﺘﻮﻧﻲ؛ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺣﺴﻦ ﭼﺎﻭﻭﺷﻴﺎﻥ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻧﻲ، 1386، ﭼﺎپ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﺹ24.

U[10]U. ﻛﻮﻳﻦ، ﺑﺮﻭﺱ؛ ﺩﺭﺁﻣﺪﻱ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎﺳﻲ، ﻣﺤﺴﻦ ﺛﻼﺛﻲ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻣﻌﺎﺻﺮ، 1373، ﭼﺎپ ﭘﻨﺠﻢ، ﺹ80.

U[11]U. ﻫﻤﺎﻥ، ﺹ80.

U[12]U. ﺭﺍﺑﺮﺗﺴﻮﻥ، ﻳﺎﻥ، ﺩﺭﺁﻣﺪﻱ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻬﺮﻭﺍﻥ، ﺗﻬﺮﺍﻥ، ﺁﺳﺘﺎﻥ ﻗﺪﺱ ﺭﺿﻮﻱ، 1377، ﭼﺎپ ﺳﻮﻡ، ﺹ128.

U[13]U. ﺳﺘﻮﺩﻩ، ﻫﺪﺍﻳﺖﺍﷲ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ؛ ﭘﻴﺸﻴﻦ، ﺹ51.

U[14]U. ﺳﻠﻴﻤﻲ، ﻋﻠﻲ ﻭ ﺩﺍﻭﺭﻱ، ﻣﺤﻤﺪ؛ ﭘﻴﺸﻴﻦ، ﺹ144.

U[15]U. ﺳﺘﻮﺩﻩ، ﻫﺪﺍﻳﺖﺍﷲ ﻭ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ؛ ﭘﻴﺸﻴﻦ، ﺹ94.

U[16]U. ﺳﻠﻴﻤﻲ، ﻋﻠﻲ ﻭ ﺩﺍﻭﺭﻱ، ﻣﺤﻤﺪ؛ ﭘﻴﺸﻴﻦ، ﺹ456.



:: برچسب‌ها: آشنایی با ساختارهای فرهنگی,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:34



سواد هنری

سه شنبه 7 مهر 1394

سواد هنری

هنر تعریف هنر از دیدگاه تسلو : هنر ابزاری برای تسری احساس است هنر بیان زیبایی است

هنر درخدمت اجتماع باشد (عوام )

هنر درخدمت اقشار بالادستی هنر مدرنیته

نظریه ویتکن اشتاین : فیلسوف روابط فامیلی /خانوادگی

وقوف هنرمند به مبانی هنر انتقال حس به دریافت کننده پیام  هنر بیشتر انجام می دهد

عوامل و مبانی هنر تجسمی

 نقطه –کوچکترین عنصر هنر های تجسمی

 خط –از به هم پیوستن نقاط خط  وجو می آید انواع خط نازک - خط پهن – نوک تیز – نوک نرم

___________ نشانه آرامش و سکون در هنر     نشانه ایستایی و محکمی   نشانه عدم تعادل و با حرکت

               نشانه کوه و ایستادگی ومحکمی

 سطح – از به هم پیوستن خطوط سطوح به وجود می آید  که شکل های  هنری و غیر هندسی و شکل های نامشخص و شکلهای آبستره یا مجرد

ویتکن اشتاین چگونه دیدن را مد نظر دارد

دیدن – چگونه دیدن – در هنرهای تجسمی دقیق دیدن

ریتم(تکرار) / یا ضرب آهنگ

در هنر های تجسمی تکرار شکل (فرم) رنگ یا بافت تکرار می تواند یکسان و متناوب و یکنواخت باشد مثل تیکتاک ساعت 

ریتم متناوب تکرار متناوب

ریتم تصاعدی از بزرگ به کوچک یا از کوچک به بزرگ  ریتم پیوسته یا ترکیب ریتم های بالا می باشد یا ریتم ترکیبی یا تلفیقی

کمپوزسیون یا ترکیب بندی :ترکیب کردن چند جزءبرای ایجاد یک کل جدیداست ترکیب بندی یکی از مهمترین فرایندهای شکل گیری یک اثر هنری تصویری یا معماری و ....ترکیب بندی متقارن – ترکیب بندی مثلثی

تضاد- تباین یا کنتراست عامل ایجاد زیبایی است چه عواملی باعث ایجاد آثار هنری تصویری میشود از 15000تا 17000سال قبل آثار نقاشی بر روی دیوار غارها بدست آمده از هنر برای ایجاد حس جادویی یا قدرت 2- هنر برای روایت گری استفاده می شود 3- برای ترسیم چهره افراد /عکس /پرتره ساز/ مجسه سازان 4- ثبت لحظه 5- هنر برای مردگان 6- هنر برای تزئین کاربردی 7- هنر برای توتم مجسمه سازی و معماری

هنر سه بعدی از دو مصالح پایدار واقع گرائی یا رئالیسم

تفاوت مجسمه سازی در هنر مدرن و هنر قبل یونان باستان قراردادهای زیبایی شناسانه قرن 15 احیاء نورائی (رنسانس) که از آنها میکلانژ لئوناردو داوینچی رافائل

مجسمه هایی هستند از سنگ که واقعگرایی در آنها دیده می شود هنر معاصر بیان ندارد یا داستان ندارد و واقع گرایی ندارد و فقط حجم هستند هنر فرا واقعگرایی (سورئالیسم یا بیان گرایی اکسپرسیونیسم )هنر حاضر آماده که در مجسمه سازی معاصر از این حجم ها استفاده می شود سر گاو نر                 کار پیکاسو آوانگار و پیش تازی و پیش قراول ژانر های(گونه –نوع) سینمائی – مثل ژانر                   وحشت – ژانر تاریخی حماسی _  مثل فیلها گلادیاتور – بنهور – باراباس ژانر علمی – تخیلی مثل آواتار یا ماتریکس ژانر جنگی که عموماً ضد جنگ ژانر پلیسی ژانر جنائی ژانرهای کمدی ژانر دراماتیک ژانر ملودی درام ژانر موزیکال که بجای دیالوگ آواز موسیقی است ژانر مستند که شامل مستند درام شبه مستند ژانر (جاده) مثل فیلم جاده – خیلی دور – خیلی نزدیک یا فیلم پاریس تگزاس

تفاوت هنر نقاشی و گرافیک بر سه نوع است الف – گرافیک تجاری ب– گرافیک هنری فرهنگی ج- گرافیک دارای زیبایی و نوشتاری

الف- گرافیک دارای نوشتار است مستقیم صحبت می کندو قابل تکثیر است توسط کامپیوتر یا دستی که از موارد علائم راهنمائی – بیلبرد ها – بنر ها -  طراحی اسکناس و طراحی بسته بندی  رابطه هنر نقاشی و گرافیک مثل رابطه تاتر که مادر هنر سینما است  هنر گرافیک زائیده شده است از هنر نقاشی است و قدیمی تراز سینما است

تولد هنر     325(کنستانتین امپراتور روم مسیحی می شود)        سال 600            هنر بیزانس                                  سال 623 - 622

 

  

در هنر بیزانس مشخصات خود را دارد چون تحت تاثیر مذهب بوده 1- مشخصه اول هنر بیزانس ها تقدس 2- موضوع ها مذهبی 3- رنگ ها تخت و بُعد ندارند 4- هنر موزائیکی یا ویترای مخصوص خود بوده 5- از خطوط دور با رنگ مشکی استفاده شده و بخاطر اینکه از یک رنگ استفاده شده و سایه روشن ندارد تخت است

در زمان گسترش هنر اسلامی تفکر اسلامی + هنر کشورهای فتح شده = هنر اسالمی مثل هنر ایرانی که در زمان ورود اسلام به هنر ایرانی هنر ایرانی اسلامی تشکیل یافت

هنر اسلامی منع صورتگری و ساده سازی – میل به وحدت و دارای مرکزیت

هنر گوتیک : از دوره 1020به بعد هنر گوتیک بوجود آمد که در اروپا عمده ترین کاربرد گوتیک در هنر معماری بوده بخاطر نور گیری بیشتر و استحکام بنا و سبکی بنا و بحث ارتفاع بیشتر ساختمان ها بوده ولی گوتیک در بحث نقاشی و مجسمه سازی نیز وجود داشته و از بناهای معروف گوتیک بناهای جناقی چهار طاقی گوتیک دارای سه مرحله آغازین – میانه و متاخر است بعد از دوره گوتیک در قرن 16 دوره رنسانس یا نوزایی (ایتالیا) که بین سالهای 1400تا 1500 nv در آلمان علیه کلیسا مخالفتی به وجود آمد و جنگی در آلمان توسط مارتین ولتر و در دوره نوزائی آقایان میکلانژ – لئوناردو داوینچی – رافائل

مشخصات هنر رنسانس

1-انسان محور است مثل تابلوهای میکلانژ بنام خداوند روح در انسان می دمد انسان و خداوند در تابلو بشکل انسان می نمایاند

2- آشنایی با علم پرسپکتیو در دوره رنسانس سه بُعد پردازی است 3- و بُعد پردازی و سایه سازی 4- حرکت در هنر رنسانس 5- تاثیر پذیری از هنر روم و یونان قدیم

دوره روکوکو از فرانسه شروع شد ه و از معماری و تزئینات داخلی و بعدها به نقاشی هم وارد شد و سالهای بعد توسط باسمه ها (نقاشی های چاپی) به  سایر کشور های اروپایی رفت (هنر لوئی 14قبل از روکوکو هنری خشک و بی روح بود هنر لوئی 15برخلاف هنر لوئی 14 تزئینی و شاد و با روح است روکوکو در لغت به معنی سنگ ریزه است از آثار هنرمندانی مثل بوشر- فراگونارد-هوگارت

هنر نئو کلاسیک : هنری آرمانی و ایده عالی است مثل اسطوره ها توجه به اندام انسان و تناسبات آن در دوره یونان و روم باستان تناسبات طلائی خیلی اهمیت می دادن و در قرن 18بعلت کاوش های در شهر مدفون شده در زیر مواد مذاب آثاری دیده شده که همان هنر آرمانی یونان باستان احیاء می کند و از هنر مندان نئوکلاسیک داویدروانگر

هنر رومانتیک : این هنر از نئو کلاسیک بوجود آمده بعد از انقلاب صنعتی اروپا بوده برخلاف هنر نئوکلاسیک که دارای منطق و چهار چوب ریاضی بوده دارای احساس و غیر ایستا /متغیر و غیر صریح و از هنرمندان این مکتب دلاکروا – ویلیام بلیک – و ویلیام ترنر می باشد

مکتب هنر رئالیسم –واقع گرا هستند که مردم عادی براحتی وارد این هنر می شوند و اشکال کارگران و قشر پایین تر در نقاشی ها و به صورت واقع گراتر دیده می شود که دو گروه است که رئالیسم اجتماعی در فرانسه بوجود می آید مثال هنرمندان کوربه فرانسوی و دوم رئالیسم سوسیالیستی که در شوروی بوده و از هنرمندان مثل کورکی این مکتب بخاطر نگاه سوسیالیسم بوده تفکر کارگری و کمونیستی است

مکتب هنر رئالیسم به معنی طبیعت گرائی است و سعی دارد مطلق و محض تابع واقعیت باشد ولی در رئالیسم دخل و تصرف ایجاد می کند و در ناتورالیسم دخل و تصرف ایجاد نمی کند در این مکتب دوربین عکاسی اختراع شده بود و به همین خاطر معتقد بودن مثل دوربین عکاسی همه آنچه در طبیعت وجود دارد را بدون دخل وتصرف نقاشی می کردند و از هنر مندان بنام این مکتب آقای ششکین است و این مکتب بیشتر منظره کار می شود

امپرسیونیسم – پست امپر سیونیسم- سمبولیسم – فووسیسم – اکسپرسیونیسم – کوبیسم – آبستره – فوتوریسم – دادائیسم –سورئالیسم – هنر دوران – پست مدرن

***امپرسیونیسم =هنر اصالت لحظه و نور شروع از فرانسه و در سال 1890کل اروپا را گرفت در نمایشگاهی از کار های مردودان و از هنرمندان مانه – مونه – رنوا – دکا – ومشخصه آن رنگهای تیره و چرک از کارهایشان حذف کردن و رنگ سیاه و سفید مطلق وجود نداردو به خاطر وفا داربودن به رنگ (لحظه )مجبور بودن با سرعت (باقلم بزرگ و باضربه های قلم کارکنند)  این مکتب مادر اکثر مکاتب بعد از خود می باشد

پست امپرسیونیست –هنر تابناکی رنگ

فووسیسم تحت تاثیر هنر شرق وهنر بیزانس و هنر امپرسیونیست با رنگهای شاد به قفس حیوانات درنده معروف است

*** اکسپرسیونیسم از هنرمندان این مکتب کوکوشکا- ون گوک در آلمان بوجود آمد تحت تاثیر جنگهای جهانی بوجود آمد در لغت به معنی بیان احساسات درونی غم – و شادی – فقر- و بدبختی – خشم که بااستفاده از کنتراست و تضاد این احساسات نمایش داده می شود

کوبیسم توسط پیکاسو – ژرژپراک در فرانسه بوجود آمد در لغت به معنی مکعب گرایی است مدل در این مکتب ثابت است نقاشی متحرک است

آبستره یا هنر مجرد در لغت به معنی محض و مجرد یا به معنی خلاصه است هنرمندان آبستره کار عصاره و عنصری استفاده می کند که در طبیعت وجود ندارد و در نقاشی خود استفاده می کند از هنرمندان معروف کاندیسکی – موندریان

فوتوریسم به معنی آینده گم است ودر ایتالیا بوجود آمده مدل در این مکتب متحرک و نقاش ثابت است و به دنیای سرعت اهمیت می دهد زنی که از پله پایین می آید آقای دوشان

سورئالیسم به معنی فرا واقعی – خواب و رویا از هنرمندان سالوادور دالی – رنه مارگریت و بعد از نظریه خواب و رویا ی فِرَید بوجود آمده و در اسپانیا بوجود آمده است همه این دورانها راهنر مدرن می شناسند

هنر 1960یا هنر دوران یا پست مدرن از هنر معماری آغاز شده و تلفیق هنر مدرن با هنر سنت است

هنر تأتر یا نمایش (اُپرا – کابوکی هنر ژاپن –خیمه شب بازی – پانتومیم ) هنر تأتر به دوران باستان و دوره شهر نشینی می باشد (یونان باستان )هنر تأتر از آئین ها بوجود آمده است برخی معتقداند اسنان از فرم های و زندگی حیوانات دارد نشأت گرفته و برخی معتقداند که حاصل تفکر و خلاقیت می باشد هنر تأتر از یونان باستان ارسطو کتابی دارد بنام بوطیقا در کتابش درباره تأتر و نمایش نامه گفته که باید دارای سه ویژگی داشته باشد اولاً مکانی – زمانی – موضوعی – زمانی باید به ترتیب ارائه مشد در هنر تأتر و ازنظر مکانی باید در یک مکان یعنی قصه هر جا اتفاق افتاده در همان مکان قصه باید روایت بشود و از نظر موضوع باید بایک موضوع باشد

تازمان میلاد مسیح و حدود 150-120 میلادی هنر هند در تأتر پیشرو بوده در دوره بیزانس هنر تأتر وجود داشته تا جنگ مسلمانان با مسیحیان هنر نمایش سایه  بعد از پیروزی مسلمانان بوجود آمد و بعد نمایش تأتر به دو گروه شد تأتر سایه ای و تأتر و در ایران باستان وجود داشته و در ساسانیان قدرت گفت و در دوران قاجار با سفر هئیت های سیاسی بین ایران و کشورهای دیگر بوجود آمدو یکی از مهمترین آنها سفر ناصرالدین شاه به غرب و تاسیس مدرسه دارالفنون نقش مهمی بر ترجمه کتاب و نمایش نامه ها بوجود آمد انقلاب مشروط و تبعات آن برای گسترش هنر تأتر جهت نمایش نامه های سیاسی تأتر در ایران به دو گروه است تأتر مذهبی و گروه حماسی مثل نقالی و پرده خوانی بعد از هنر تأتر در دوره قاجاریه مکاتبی در تأتر در ایران بوجود آمد 1- مکتب واقع گرا مثل نمایش نامه گورکی یا نمایش نامه های آقای ساعدی 2-مکتب مدرن مثل کارهای بِکت 3-مکتب کلاسیک مثل کارهای شکسپیر 4-مکتب ملی مثل کارهای آقای  نصیریان – آقای سمندریان 5- مکاتب تأتر الیرُم 6-مکتب اکپرسیونیزم 7-مکتب اَمپرسیونیزم مثل چخوف 8- مکتب سمبولیزم 9-تأتر اَبزورد یا تأتر پوچ نما واقعی و در ظاهر پوچ است

3400 سال عمر موسیقی در جهان می باشد . موسیقی 1- صوت 2- زمانی

تعریف موسیقی : هماهنگی اصوات موزیکال (نتهای موسیقی ) در قالب زمانهای تناسب ریتم می باشد .

تناسب و هماهنگی ملودی وریتم ، موسیقی است

اصوات موزیکال (نت های موسیقی ) Do-Re-Mi-Fa-Sal-La-Si

توالی نتها : فرمهای موسیقی : 1-موسیقی محلی 2-کلاسیک 3-اصیل سنتی

دستگاه های موسیقی ایرانی : 1- شور مایه های شور– شور– ابوعطا- دشتی– بیات ترک- افشاری– ترک بیات2-سه گانه 3-ماهور4-چهار گانه 5-همایون خودبه چهار مایه:همایون – شوشتری –بیداد – اصفهانی  6-زار پنج گاه  7-نوا

معماری : فن طراحی و ساختن بناها برای پاسخی هماهنگ به نیاز های کارکردی و زیبا شناسانه است از آنجا که همه هنر ها در قالب یک فضای معماری نمود می یابند برخی معماری را مادر هنرهای زیبا بشمار می آورند موضوع معماری عبارت است از توده موجود در هوا معماری هنری است کاربردی با تلفیق مصالح و فضا های خالی جهت ساختن مکانهای مورد نیاز انسان در این هنر هم کار برد هم زیبایی و هنر

نظریه لوکورپوریه : سوئیسی در اواخر قرن 19 تا اواسط قرن20بوده نظریه مُدولار یا پیمانه سازی تناسبات طلائی با اندام انسان در معماری وارد کرده

تعریف ادبیات : عبارت است از سخنانی که از حد عادی سخنان برترو والاتر باشد و مردم آن را ضبط و نقل کنند و مردم از شنیدن و خواندن آن احساس غم و شادی لذت یا تفکر کنند ادبیات به نظم و نثر تقسیم می شود در ادبیات مکاتب زیر بوجود آمده کلاسیک – رومانتیسم – رئالیسم – ناتورالیسم – هنر برای هنر – سمبولیسم – دادایسم – سورئالیسم –فوتوریسم – کاسمو بلیسم – پوپولیسم

ادبیات کلاسیک :هنری برگرفته از ادبیات یونان و روم باستان است که در صده های 15و18میلادی در اروپا جریان داشت مثل آثار ادبی شکسپیر

ادبیات هنر برای هنر تنها معیار توجه هنرمند خلق زیبایی است مثل اسکار واید این مکتب را نمیتوان مشخصاً زائیده یک دوره خاص دانست اما آنچه مسلم است در اوایل قرن 19بیشتر خود را نشان داده هدف و معیار این هنر بیشتر خلق زیبایی است و در بند جلب اقشار جامعه نمی باشد



:: برچسب‌ها: سواد هنری,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:32



رفتار شناسی فرهنگی

سه شنبه 7 مهر 1394

رفتار شناسی فرهنگی ایرانیان  استاد سرکار خانم کرمی

1-روحیات ملل را تعریف کنید؟

شناخت رفتارهای به نسبت یکسانی است که از بیشتر مردم یک قوم یا ملت سر می زند و به عنوان صفت بارزیک ملت ظاهر می شود بطور مثال دقت ژاپنی ها –هوشمندی فرانسوی ها – سازگاری ایرانیان

2-فایده شناخت رفتار و روحیات ملت ها را توضیح دهید ؟

شناخت روحیات ملل بیش از هر چیز به ارتباطات جهانی و ارتباطات اجتماعی یاری می رساند و تاثیر و سودبخشی آن در صنعت جهانگردی و گردشگری بیش از مواد دیگر ،با شناخت ملت های گوناگون می توان میزبان خوبی برای جهانگردان باشیم و صنعت توریسم را گسترش دهیم.

3-ابزار مطالعه فرهنگ و روحیات ملل کدامند؟

علاوه بر کتابهای متعدد و منابع نوشتاری ،با حضور در میان اجتماع قوم ها و ملت ها و مشاهده رفتار آنها ،از طریق فیلم هاو رسانه های شنیداری و همچنین پژوهش های میدانی می توان به مطالعه پرداخت

4-عناصر مهم زیست بوم را نام ببرید؟

جغرافیای سیاسی – جغرافیای طبیعی – اقتصاد – ابزار و تکنولوژی – روش ،شیوه مدیریت و تعلیم و تربیت

5-ارتباطات انسان به چند دسته تقسیم می شوند ؟

ارتباطات فردی- ارتباطات میان فردی – ارتباطات همگانی ارتباطات میان فردی و همگانی به دودسته ارتباطات کلامی و غیر کلامی تقسیم می شوند ارتباطات کلامی شامل ارتباط حسی و نشانه ای(نمادها) و ارتباط فراحسی (خارج از حواس پنج گانه )

6-نظریه مبارزه طلبی محیط توین بی را توضیح دهید؟

طبق این نظریه ،آنچه که باعث می شود به وجود آید و قومی برتر شود روح مبارزه طلبی با محیط است که باعث ساخت تمدن است و عوامل موثر آن عباتند از : تحقیر یک ملت – مهاجرت – محیط سخت – فشار اجتماعی – شکست

7-برخورد پیوند دو فرهنگ به چه شکلهایی صورت می گیرد؟

جنگ(هجوم – دفاع)-سفر (بازرگانی – جهانگردی )-مهاجرت (کوچ گروهی –کوچ فردی)

8-آثار مستقیم کشاورزی بر ویژگی های رفتاری در ایرانیان کدام است ؟

بردباری نظم و بی نظمی اعتماد به نفس و وارهایی نوسانات زندگی وابستگی به زمین تک زیستی و خود بسندگی

9-آثار غیر مستقیم کشاورزی بر رفتار های ایرانیان را بنویسید؟

سازگاری – تفرقه اجتماعی – پیدایش روحیه عرفان – زورخواستن و زود خواستن

10-دلبستگی به پیشینه و میهن و نیاکان را ازدیدگاه هانری رنه دالمانی بنویسید؟

ایرانیان در ذات خود به سنت ها و آداب دیرینشان دلبستگی تام دارند و در تمامی دگرگونی هایی که بر اثر تهاجم و یورش های بیگانگان در این سرزمین روی داده است همیشه کوشیده که به سنت ها و عادت ها و رسم فاتحان اعتنایی نکند ،بلکه آنهارا با آداب و رسوم خود آشنا و بعد در جامعه خود حل کرده است

11-نظر هرودت درباره تربیت در ایران دوره هخامنشیان را بنویسید؟

او راستگویی را اساس تربیت ایرانیان در تربیت فرزندان خود سه اصل رارعایت می کننداسب سواری تیر اندازی با کمان راستگویی

12-این سخن از کیست ؟"ایرنیان زرنگ می دانند که چه موقع با باد جهت عوض کنند"جواب : ویلیام بیمن

الف-میلسپو     ب- ویلیام بیمن                    ج- فلاندن                 د-ویلیامز جکسن

13-نظر گوته در خصوص طبع شعر و ظرافت و نکته سنجی ایرانیان را بنویسید؟

این خصلت تنها در شعرای این کشور نیست تمام ملت ایران ،آدمهایی باذوق و نکته سنج و نکته دان و هوشمندند .ذوق و شوری که خلاق واقعی شعر و هنر است در روح این ملت به حد اعلا وجود دارد

14-توین بی چه عواملی راباعث سقوط تمدن می داند ؟

جنگ و طبقات

15-نظریه ابن خلدون برپایه ........است ؟

عصبیت و انگیزه قوی و محرک

16-روش مدیریت و تربیت در ایران ،دستکم تا پیش از انقلاب مشروطه .......بوده است؟

متمرکز

17-زبان فارسی در کدام یک از کشورهای جهان زبان رسمی به شمار می آید؟

تاجیکستان –ایران - افغانستان

18-کدام شهر خراسان معروف به 72 ملت و آمیخته با فرهنگ های گوناگون است ؟

مشهد

19-ویژگی های اصلی مردم یزد عباتند از :

آشتی جو  صلح جو و درستکار

20-نواحی کرد نشین دیگر کشورها از چه زمانی از ایران جدا شده اند؟

جنگ چالدران

21-سازمشهور آیینی کردان اهل حق کدام است ؟

تنبور

22-سرزمین لرستان در پیش از اسلام ،چه نامیده می شد ؟

پهله

23-امیر احمدی در سفرنامه خود برکدام یک از جنبه های رفتاری مردم لرستان تکیه می کند؟

شهامت زنان

24-سرزمین بلوچستان در قدیمی ترین سند های تاریخی چه نامیده شده است؟

زرنگ یا زرنج

25-سیستان در دوره اسلامی به چه نامی مشهور بوده است ؟

انبار غله ایران

26-از مشخصه روحی گیلانی ها .......آنهاست ؟

شادبودن

27-جشن مردگان در روستای طبرستان در چه روزی برپا می گردد؟

تیرماه

28-مهمترین ایل های ترک زبان آذربایجان کدامند؟

شاهسون –ارسباران– خلخالی طایفه ترک قزلباش توسط شاه اسماعیل اول بوجود آمد وطایفه شاهسون توسط شاه عباس صفوی

29-بانی تشکیل ایل شاهسون کسیت؟

شاه عباس صفوی

30-خاستگاه آیین سنتی تشت گذاری کجاست؟

اردبیل

31-ویژگی رفتاری بارز تبریزیان از نظر حاجی زینالعابدین مراغه ای چیست؟

غرور آنها

32-نامهای امروزین خوزستان و اهواز از چه واژه هایی گرفته شده است؟

واژه خوز و اوز

33- این جمله که"اگر بتوان شهری را دریایی نامید ،به درستی که آن شهر بندر بوشهر است"از چه کسی است؟

برادلی برت

34-زیارتگاه مشهور زرتشتیان در یزد چه نام دارد؟

پیر سبز

35-ایران پس از فلسطین چندمین جایگاه مقدس یهودیان است؟

دومین

36-صفت های بارز ایرانیان ارمنی کدامند؟

درست کاری ،انصاف،سخت کوشی

37-زرتشتیان در چه ماهی از خوردن گوشت پرهیز می کنند؟

بهمن

38-جبران خسارت مادی و معنوی یا جانی در میان عرب ها ،برای حل اختلاف میان دو طرف از دو عشیره را چه می گویند؟

فصل

39-کدام سیاح ری را بهترین سرزمین آفریده شده می داند؟

ابن خردادبه

40-کدامشهر ،مشهوربه شهر خوشنویسان و آوازخوانان است ؟

خوانسار

41-رفتار شناسی به شکل امروزین آن از چه زمانی مطرح شد و از دل کدام دانش سربرآورد؟

دهه های آغازین سده بیستم و از دل روانشناسی مطرح شده است

42-انسان در نمودار چگونگی پیدایش رفتار و روحیه اجتماعی چگونه موجودی است؟

اجتماعی و ارتباط گر

43- فرهنگ در لغت نامه برهان قاطع به چمعنایی به کار برده شده است ؟

کاریزو قنات

44-میانگین ریزش باران در ایران چقدر است؟

کمتر از نصف میانگین جهانی

45-موقعیت جغرافیای سیاسی ایران ..........

منطقه استراتژیکی پر اهمیت و محل ارتباط تمدن های گوناگون و محل تاثیر و تاثر بسیارو جاده شاهی و جاده ابریشم و شاهراه نفتی و درادبیات به آن دل جهان نامیده می شود

46-یکی از ویژگیهای مردم گلستان گوناگونی .........آن است .

خوراکی هاو شیرینی های آن

47-کدام یک از ادیبان ،گویش دزفولی را از لهجه های اصلی زبان فارسی می داند ؟

دکتر محمد معین

48-کلیسای ارمنی وانک کجا قراردارد؟

اصفهان

49-کرمانی ها را مردمی .........دانسته اند ؟

تجارت پیشه و اهل بزم

 



:: برچسب‌ها: رفتار شناسی فرهنگی,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:31



اقدام پژوهی

سه شنبه 7 مهر 1394

اقدام  پژوهی

کتاب روش تحقیق عملی اقدام پژوهی نویسنده یوسف ایرانی و ابوالفضل بختیاری انتشارات نشر لوح زرین

تعریف علم : آنچه هست را مطالعه می کند یا واقعیات را مطالعه می کند

حقیقت آنچه باید باشد تعریف شده است

در همه رشته های علمی دارای سه بخش موضوع - هدف - روش است

روش مجموعه ای از قواعد و تکنیک هایی است برای رسیدن به هدف کشف چرائی حقیقت ها (بررسی واقعیتها )

روش تحقیق بر دو دسته است :

هدف بنیادی – پایه ای – کاربردی – اقدام پژوهی عملی

شیوه گرد آوری داده ها

تحقیقات بنیادی در سطح کلان می باشد و برای تولید علم می باشد

تحقیقاتی که در جامعه کاربرد دارد و فوری باید نتیجه گیری شود و از نتایج برای حل مسائل استفاده شود

اقدام پژوهی تحقیقاتی در یک زمان مشخص در خصوص موضوع خاص و بطور سریع و عملیاتی می باشد

شیوه های گرد آوری روشهای تاریخی – توصیفی – آزمایشی

روش تاریخی مراجعه به تاریخ و بررسی و مطالعه مسائل در تاریخ مشخص

روش توصیفی پنج روش است

روش آزمایشی : روشی که به صورت آزمایشی و در آزمایشگاه می باشد و به دوگروه گواه و گروه کنترل می باشد

حوزه مطالعه علم  مطالعه جهت رسیدن از واقعیت ها (هرآنچه هست )  به حقایق (هرآنچه باید باشد)

چون علم دائم در حال تغییر و مطالعه در مورد آنها توسعه یافته و گسترده شده و شاخه های آن زیاد گردیده

همیشه حقیقت با واقعیت بر هم منطبق نمی باشد

روش گرد آوری توصیفی بر پنج دسته است پیمایشی – همبستگی – عِلّی یا پس رویدادی - موردی اقدام پژوهی

هر علمی استوار است بر پژوهش های خودش می باشد

نظریه : معمولاً در علوم انسانی به خاطر اینکه با انسان و پیچیدهگی های خاص خود در ارتباط است تمامی متکی بر نظریه می باشد و با روشهای علمی قابل تبدیل به قانون و اصل نیست

قانون :معمولاً علوم طبیعی بیشتریا روش تحقیق علمی به قانون تبدیل می گیرد .

در کل کلیه مطالعات بر اساس پژوهش است

تفاوت مساله با مشکل هر گاه موردی بر خورد کنیم که علت را نمی دانیم و مشکل علت را می دانیم و برای رفع آن اقدام  می کنیم و در علم دنبال مائل هستیم و علم مساله محور است برای شروع تحقیق با یک مساله است و بعد از شناسایی علت به مشکل تبدیل می شود

 

 

گرد آوری اطلاعات و داده ها بر سه نوع است تاریخی – آزمایشی – توصیفی

تاریخی آندسته از اطلاعات است که داده ها موجود است در اسناد و مدارک و منابع و پژوهشگر به جستجوی آن داده ها از منابع می پردازد و تحقیقات خود درا بر روی آنها انجام  می دهد

تحقیقات آزمایشی محقق از طریق پژوهش تولید داده برای تحقیق می کند

تحقیقات توصیفی نیز مانند آزمایشی است

مثل اثر اسباب بازی در ارتباط در روابط کودکان بررسی کنیم

اثر چایزه در فراگیری و تلاش دانش آموزان

اسباب بازی در ارتباط در روابط کودکان

متغیر مستقل علت(x)     متغیر وابسته – معلول (y)

جایزه                       در فراگیری و تلاش دانش آموزان

روش پیمایشی از طریق پرسش نامه و در میدان تحقیق انجام می شود در این نوع تحقیق بر اساس هدف تحقیق پرسشنانه تهیه می گردد.

معمولاً بخاطر استاندارد بودن و پردازش از اعداد و رقم در روش  پرسشنامه ای بیشتر استفاده می شود و این روش کمی است و جهت  جمع آوری داده ها دقیق تر است

تحقیقات پس رویدادی (عِلّی) با مقایسه ای تحقیقات هستند که پس از وقوع حادثه محقق دنبال علت حادثه تحقیق می کنند مثل تحقیقات درباره علت آتش سوزی پس از وقوع حادثه باشد

تحقیقات همبستگی تحقیقاتی است که محقق به رابطه بین علت ومعلول میزان تعغییرات آنها را نشان بدهیم مثل رابطه فیلم های کارتونی خشن بر پرخاشگری کودکان

تحقیقات موردی (کیفی) : محقق به ذهنیات و روحیات آدمی سر وکار دارد و کیفی می باشد در تحقیقات موردی یک مورد یا یک کیس را از جهات مختلف مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم  از محققان مورد پژوهی می توان آقای جلال آل احمد را نام برد

اقدام پژوهی : تحقیقاتی است که محقق خود از داده ها و اطلاعات بدست آمده برای کاربرد و استفاده می کند و عملیاتی می کند نتایج دارای سه ویژگی است مشارکتی - دموکراتیک (انعطاف پذیر )- عملیاتی

تحقیقاتی که توسط محقق برای بهبود انجام شده در موقعیتهای معینی و تاثیر آن در همان زمان بررسی و ارزیابی نماید

اقدام پژوهی یا تحقیق در عمل شیوه ای از پژوهش است که محقق بصورت علمی مسائل مورد بررسی خود را تحقیق کرده و از نتایج آن برای بهبود فرایند مسائل و موضوع استفاده می کنند

ارکان با اصولی که در هر تحقیق علمی باید رعایت کرد

 1- کسب روح علمی (روحیه علمی ) فارغ از هر گونه تعصب و خرافه و تصورات قالبی و دارابودن روحیه کاملاً بیطرفانه

2- کاربرد شیوه های قابل اطمینان در تحقیق و مطالعه برای هر موضوع تحقیق باید روش صحیح انتخاب شود که بتوان بر اساس آن روش بتوانیم نتیجه گیری کرد و بطور مثال برای بحث اعتیاد در جامعه نمی توان از اسناد تاریخی و یا مصاحبه استفاده کرد

3- حرکت تدریجی و منظم،(Step by step) در راه مطالعه و کسب نتیجه است یعنی در مراحل تحقیق باید زمانبندی وجود داشته باشد و هر مرحله در زمان خود و منظم انجام شود مثل تحقیقف در علت افت تحصیل دانش آموزان منطقه 7 در سال تحصیلی 93-92انجام می شود ( نباید وقفه بین مراحل تحقیق وجود داشته باشد

4- سعی در دستیابی روابط بین پدیده ها( بررسی علل پیشرفت تحصیلی  دانش آموزان متوسطه سال 91منطقه 7آموزش و پرورش) ویژگی های موضوع تحقیق

الف – باید از لحاظ زمان و مکان محدود باشد ب- موضوع تحقیق باید قابل تحقیق یا قابل اجرا باشد 3-موضوع تحقیق باید جامع باشد 4- موضوع تحقیق نباید کلی باشد و شفاف نیز باشد 5-موضوع تحقیق از لحاظ نگارش مختصر و در یک سطر باشد 6- موضوع دارای اهمیت و ضرورت باشد

بعد از دستیابی روابط باید فرضیه را مطرح کرد که از طریق سوالاتی که درخود ایجاد می کند فرضیه کند مثلاً فرض اینکه بین امکانات تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطع وجود دارد یا تحصیلات والدین تاثیر بر پیشرفت دانش آموزان دارد.

بعد از طرح فرضیه باید متغیر ها را که دو گونه است تعریف کرد که اول متغیر مستقل یا علت یا χ و متغیر ابسته یا معلومل یا y و در فرضیه ها چندین χ وجود دارد ولی یک متغیر yمشترک دارد

فرایند تحقیق علمی 1- انتخاب تحلیل و تبیین مساله 2- انتخاب طراحی و تشریح روشهای کار 3- گرد آوری اطلاعات و داده ها 4- تجزیه و تحلیل و طیقه بندی داده ها و اطلاعات 5- نتیجه گیری و تدوین گزارش تحقیق

 

مساله از نیازها و مشکلات بدست می آید هر چیزی که فکر انسان را به خود مشغول می دارد مساله گویند .

بعد از بیان مساله اهداف تحقیق را مشخص می کنیم که معمولاً در بخش اصلی و اهداف فرعی تقسیم بندی دارد مثل بررسی علل پیشرفت تحصیلی دانش آموزانپسر مقطع راهنمایی منطقه 10تهران در سال 1391 که هدف آن بشرح زیر است

1-شناسایی دلیل پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر مقطع راهنمایی منطقه 10تهران درسال 1391

بعد از سئوال تحقیق فرضیه های تحقیق می آید که همان حدس های علمی محقق که بر حسب مطالعات اولیه (اکتشافی ) بدست می آید برای بیان فرضیه همیشه رابطه ای اعلام می شود (مثل بین امکانات تحصیلی و پیشرفت تحصیلیس رابطه وجود دارد که دارای دو متغیر علت و معلول است (XوY)امکانات تحصیلی علت یا مشکل یا xو پیشرفت تحصیلی معلول یا وابسته یا yاست

برای تعریف علت یا مشکل تعریف نظری و تعریف علمی (عملیاتی)که بر اساس منطقه تحقیق و محیط توضیح داده می شود فصل اول تحقیق دارای شش مرحله است 1-موضوع2-بیان مسئله 3-اهداف 4- سئوال اصلی تحقیق 5- بیان فرضیه های تحقیق 6-متغیر های تحقیق

انتخاب و تشریح روشهای کار

روش پیمایشی (زمینه ای )

تکنیک پرسشنامه که به دو دسته باز و بسته تقسیم می شود در سوالات بسته چند گزینه داده می شود که یکی را مصاحبه شونده انتخاب می کند و در سوالات باز توضیح های مفصل از مصاحبه شونده درخواست می شود

جامعه آماری یا جامعه هدف در انتخاب موضوع نوع جامعه آماری را انتخاب می کنیم و به خاطر محدودیت های موجود از جمله وقت و تعداد جامعه آماری نمونه تحقیق که به روشهای زیر انتخاب می شوند:نمونه گیری ساده و نمونه گیری تصادفی

در فصل دوم موارد زیر را مطرح می کنیم الف - یافته های پیشین :در واقع در تحقیق از نتایج  محققان قبل از ما  نیز استفاده می کنیم  ب- مبانی نظری تحقیق : از نظریه نظریه پردازان معروف در آن ضمینه کار کردن را در تحقیق ذکر کرده و توضیح می دهیم و این نظریه ها را به عنوان منابع در ذیل می نویسیم

فصل سوم : انتخاب و تشریح روشهای کار تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری در فصل سوم است گرد آوری داده ها و جمع آوری اطلاعات و در نهایت داده ها و اطلاعات را تجزیه تحلیل و نتیجه گیری انجام می دهیم در این مرحله با کار آماری جداول ما در جداول یک بعدی و براساس جداول یک  بعدی جداول دوبعدی تهیه می گردد .

ویژگی های اقدام پژوهی – مراحل اقدام پژوهی – مزایای اقدام پژوهی – محدودیت های اقدام پژوهی

اقدام پژوهی : شیوه ای از تحقیق عِلمی است که محقق به منظور اقدام پژوهی  بهبود عمل آن را انجام داده و در جریان تحقیق و یا در پایان آن بر روی جامعه مورد تحقیق پیاده می کند

 

 

 

 

انواع روش تحقیق بر اساس گرد آوری اطلاعات – آزمایشی – توصیفی – تاریخی

توصیفی انواع را نام ببرید شیمایشی – همبستگی – عِلی – موردی

تعریف اقدام پژوهی : شیوه ای از پژوهش که در آن محقق در حوزه عمل نیز وارد می شود و از نتایج برای بهبود عمل استفاده می کند

ویژگی های اقدام پژوهی 1- مشارکتی 2-عمل گرا است 3- انعطاف پذیر است 4- دمکراتیک است 5- تحول گرا است یعنی دنبال ایجاد تغییر و بهبودی در روش است

تحقیقات همه دارای فرایند می باشد 1- انتخاب و تحلیل و تبعین و تشریح مسأله (فرموله کردن مسئله )

اهمیت و ضرورت مسأله را توضیح دهید 2-انتخاب و تشریح روشهای کار

متغیر های مستقل بیان کننده علت و میزان تاثیر متغیر وابسته را نشان می دهد و متغیر وابسته متغیری است که میزان تاثیر پذیری را نشان می دهد مثل بین میزان در آمد در افزایش آمار طلاق رابطه وجود دارد

میزان در آمد =متغیر مستقل یاx

میزان طلاق متغیر وابسته یا y

از تشریح مسأله یک یا چند سوال اصلی بوجود می آید فرضیه تعریف می گردد (حدس های علمی )

3- گرد آوری اطلاعات و داده ها استفاده از تکنیک های مختلف جهت گرد آوری اطلاعات استفاده می شود که از جمله این تکنیک ها مشاهده – مصاحبه – پرسشنامه – اسنادی و مدارک

4- تجزیه و تحلیل داده ها و نتیجه گیری 5- تدوین گزارش تحقیق

ویژگی های موضوع را بنویسید لحاظ1- زمانی و مکانی محدود باشد 2- موضوع باید قابل اجراء باشد 3- موضوع باید جامع باشد      4- موضوع باید عِلی نباشد و شفاف باشد 5- دارای اهمیت و ضرورت باشد 6- از لحاظ نگارش مختصر و در یک سطر باشد

انواع اطلاعات در تحقیق اقدامی: شواهد یا اطلاعات نوع اول :آن دسته از اطلاعاتی هستند که در مرحله اول تحقیق اقدامی برای 1- شناسایی وضع موجود و2- تبعیین مسئله و 3- ارائه یک راه حل موقتی برای مسئله به کار می آید پس به طور خلاصه اطلاعاتی که در مرحله اول تحقیق برای سه مورد ذکر شده استفاده می شود

شواهد نوع دوم : اطلاعاتی است که پس از اجرای راه حل موقتی گرد آوری می شود برای اینکه در مورد اقدام انجام شده داروی کنیم

مزایای اقدام پژوهی : 1- تحقیق اقدامی رویکرد مثبت به مسئله داشته و سعی دارد نتیجه تحقیق مستقیماً به عمل برگردد

2- در تحقیق اقدامی منافع فردی برای مشارکت کننده گان دارد مثل توسعه حرفه ای فردی

3- تحقیق اقدامی با عث ارتقاء آگاهی و دانش مشارکت کننده گان می شود

4- تحقیق اقدامی با خصوصیت سیکلی تحقیق عملی وپیگری تغییر در محل کار به ارتقاء فعالیت ها و بهبود رفتار های سازمانی و کمک به حل مسائل سازمانی می کنند

محدودیت های تحقیق اقدامی:1- بخاطر محدودیت دامنه مطالعات قابل تعمیم نیست (عمومیت ندارد )

2- برای مشارکت کننده گان مسئولیت زیادی ایجاد می کند

3- بی طرفی در حقیق اقدامی بسیار سخت یا غیر ممکن است

 



:: برچسب‌ها: اقدام پژوهی,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:29



جامعه شناسی هنر

سه شنبه 7 مهر 1394

جامعه شناسی هنر (سرکار خانم شادآلویی)    

1- جامعه شناسی هنر را تعریف کنید ؟

علم شناخت پدیده های اجتماعی و رابطه بین آنها را بیان کند

هنر بیان روح و احساسات درونی با شیوه ها و ابزار های مختلف که منجر به یک زیبایی شناختی شود مثل نقاشی

جامعه شناسی هنر یعنی علم مطالعه عوامل و پدیده های اجتماعی جامعه از مجرای ناحیه هنر های همان جامعه و تاثیرات این دو بر هم دیگر

جامعه شناسی هنر یعنی هنر را انتها یک کشف و شهود بلکه اثری برای تفسیر جامعه می داند یعنی در هنر رد پای جامعه دیده می شود

دوران شکوفائی هنر به چند عامل بستگی دارد 1- نقش رسانه در هنر 2-جامعه شناسی هنر هفتگانه گزارش تهیه گردد 3-تاثیر هنر بر جامعه

2-رویکرد های سه گانه به جامعه شناسی هنر را نام ببرید؟

1-رویکرد فلسفی2-رویکرد جامعه شناختی 3- رویکرد فلسفی- رویکرد جامعه شناختی

3-در رویکردهای اول و دوم و سوم جامعه شناسان قید کنید ؟

 رویکرد اول کندرسه-هگل – آگوست کنت و در رویکرد دوم فوئر باخ – سن سیمون – مارکس آرنولد هاوزردر رویکرد سوم شلر جبریت از میان سه رویکرد  رویکرد اول که مسئله هنر برای هنر تشکیل می دهد به دلیل عدم قبول هر گونه رابطه بین آثار هنری و شرایط اجتماعی همزمان آنها فاقد بعد جامعه شناختی است کارهای جامعه شناسی بر اساس رویکرد دوم که با این توضیح کمادی و عمدتاًمارکسیستی است انجام گرفته و جامعه شناسی هنر و ادبیات بیشتر در این رویکردبسط و گسترش یافته است

4-هنر را تعریف کنید ؟

هنر مجموعه ای از آثار یا فرایندهای ساخت انسان است که در جهت اثر گذاری بر عواطف ،احساسات و هوش انسانی و یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق می شوند .در تاریخ فرهنگ و هنر انسانی هنر با نوعی الهام و اشراق همراه است که گاهی عقل و درک انسانی از درک سر آن عاجز است یعنی هنر بیشتر با جان پاک هنرمند و یا سبک بیان او پیوند داردگروهی هنر را منوط به تعریف زیبایی و ملازم آن دانسته اند و گروه دیگر با پیرامون زیبایی بحث کرده واز آن تعریف می کنند

5- نظریه های زیبایی شناسی بر چند نوع است نام ببرید ؟

نظریه های تعریف زیبایی :1- عینی یا بیرونی :اینان معتقدند که زیبایی از صفات عینی موجود است و ذهن انسان به کمک قواعد و اصول معینی آن را درک می کند همانطور که معلومات دیگر را هم برحسب قوانین مربوط آنها درک می کند 2- دیگر ذهنی یا درونی : از طرف دیگر صاحبان نظریه های ذهنی می گویند زیبایی چیزی نیست که در عالم خارج وجود داشته باشد و بتوان آن را با شرایط و موازین معینی تعریف کرد بلکه کیفیتی است که ذهن انسان در برابر بعضی محسوسات از خود ایجاد می کند به عبارت دیگر زیبایی یک فعالیت روحی صاحب حس است و نه صفت شیئ محسوس

6-انواع هنر کاربردی را بنویسید ؟

1- هنر های کاربردی (مفید) هنر هایی هستند که نخست کار کرد و سودمندی آنها اهمیت دارد و هدف از خلقشان کاربردشان بوده است مانند ماشین لباسشویی – معماری –صنعت خودروسازی 2- هنر های زیبا هنرهایی است که تنها به دلیل زیبا بودنشان خلق شده اند یعنی بخاطر خودشان نه چیز دیگری که خود اینها به هفت دسته تقسیم می شوند .1-موسیقی 2-هنرهای دستی مجسمه سازی 3- هنر ترسیم نقاشی –خطاطی – عکاسی 4-ادبیات :شعر - داستان – نمایشنامه –حکایت 5-معماری 6- رقس و حرکات نمایشی 7-هنر های نمایشی : تئاتر - سینما – انیمیشن

هنر در فرهنگ ایران : هنر در فرهنگ به خاطر انس با فرهنگ الهی و سنتی جلوه و نمود معنوی و انسانی یافته است این دریافت از هنر در ادبیات فارسی و عرفانی ،به ویژه در زبان حافظ و مولانا ،تجلی بارزتری از خود به نمایش گذارده است از دیدگاه حافظ و مولانا ،عرفان نوعی ذوقی وهنری است و هنر نیز نوعی الهام و اشراق است و هنر مند هم ذوق اشراقی بی بهره نیست اکثر اندیشمندان چون از حل رموز آن فرومانده اند در واقع ،غالب سخنان زیبا و دلنشین درباره هنر که گوش آدمی را نوازش می دهد به غیراز ابهام و ادراک ناپذیری آن ،از حیث اندیشه در فضای محدود سیر می کنند زیرا این تعاریف هر کدام از زاویه خاصی ، هنر را توصیف می کنند و نوع بینش خواص دارند

تعاریف هنر از زبان اندیشمندان

7- چهار تعریف از زبان اندیشمندان را ذکر کنید ؟

- هنر، انعکاس تخیل و تصور هنر مند است – هنر،آفرینش زیبایی است – هنر،گزارش و ترجمه ای است از روح هنرمند-هنر،دعوتی است به سوی سعادت

8- سه نکته اساسی در تعریف تولستوی از هنر را ذکر کنید؟

 

1-عامل خود آگاهی2- عامل انسانیت3-عامل هدفمندی

9-تعریف تولستوی از هنر بیان کنید ؟

از نظر تولستوی تعریف های هنر از ظرافت و عمق و دقت خاصی برخوردار است و طرز بیان در هنر نیز توجه نموده است همچنین وی از تجربه در وجدان هنرمند یاد می کند و شرقی ها سلوک باطنی و غربی ها تجربه درونی یاد می کند و محی الدین عربی در عرفان معتقد است عرفان نمی توانند احساسات و تجارب خویش را مستقیماً به دیگران انتقال دهند و تنها زبان راز و رمز ،تجربه ها و احساسات خویش را منتقل می نمایند .از تلفیق نظر تولستوی و محی الدین عربی چنین بر می آید که هنر و عرفان یک هم زبانی در میان آن دو مشاهده می شود و این بصورت رمز می باشد

10-تعریف بندیتو کروچه از هنر را بنویسید؟

وی معتقد است ماهیت هنر نوعی شهود است که در واقع ،تجربه دروی جهت کشف جمال الهی است .در این تعاریف رشته های هنری مانند آبی زلال و شفاف هستند که از شهود سرچشمه می گیرندعشق به حسن جمال از فطرت الهی انسان سرچشمه می گیرد که روانشناسن ،امروز از آن به نام حس زیبایی و جمال دوستی در روح انسان یاد می کنند این حس ،زیبایی ذاتی است و این نمود زیبایی که برای انسان زیبا جلوه می کند بازتاب حس درونی است

11- تعریف اقبال لاهور از هنر چیست ؟

از مهمترین تعاریف اینگونه بوده که مقصود از هنر ،اکتساب حرارت و نشاط ابدی است ملتها نمی توانند بدون معجزه قیام کنند تا انجا که مقصود از علم و فلسفه ،کشف حقیقت است و هدف از هنر ، تمثل حقیقت است در هر حال توصیف اقبال از هنر هنر دینی و سنتی است و با پژوهش های جیدی در مورد هنر دینی سازگاری داردهمچنین می گوید مقصود از فلسفه ،کشف حقیقت است و هدف از هنر تمثیل حقیقت است

12- تعریف جامعه شناسان از هنر را بنویسید ؟

شاخه ای از علم جامعه شناسی است که ساخت و کار کرد اجتماعی هنر و ادبیات و رابطه میان جامعه و هنر و قوانین حاکم بر آن ها را بررسی می کند

13-رسالت جامعه شناسی هنر را بنویسید؟

اهمیت هنر ها و رابطه آنها با زندگی ما آشکار سازد در دوره حاضر هر روز سهم وجوه نمادین و ارزش های زیباشناختی در زندگی روزمره بیشتر می شود و هر روز هنر ها بیش از هر زمانی به زندگی روز مره می پردازد و بین این دو پیوند وسیعی شکل گرفته است

14- پنج مورد از ویژگی های مشترک هنر را بنویسید ؟

 1-هنر یک فرآورده است ملموس ،شنیدنی و یا دیدنی است که میتواند شیئی ماده مانند باشد مثل کتاب مجسمه ،دیسک فشرده 2-هنر دارای هستی ارتباطی است یعنی هنر را مخاطبانی آنرا دیده و شنیده و یا تجربه کرده باشند 3- برای تجربه لذت است از جنبه زیبا شناختی و سرگرمی معاشرتی و انگیزش ذهنی یا حتی فرار میتوان از هنر بهره گرفت 4-هنر هنگامی که با زندگی واقعی مرتبط می شود قصه یا تفسیری عرضه می دارد5-هنر براساس زمینه و موقعیت یا مادی یا اجتماعی تعریف می شود .

15- سه رهیافت کلی جامعه شناسی هنر را نام ببرید؟

1-هنر و جامعه ،که درصدد ارتباط برقرار کردن میان جامعه و هنر هستند 2-هنر در جامعه جهت بررسی جایگاه هنر درجامعه است 3-هنر به مثابه جامعه یعنی مجموع کنش های متقابل کنشگران ،نهادها،اشیاءبه گونه ای با هم تحول می یابند تا آنچه را که عموماًهنر می نامند تحقق یابد .

16- ارتباط دو رویکرد دورونی و بیرونی به هنر از دیدگاه ورازولبرگ کدام است ؟

رابطه هنر با سایر علوم از دیدگاه مطالعاتی "ورارولبرگ"از دیدگاه ایشان دو رویکرد وجود دارد الو رویکرد اُدبا ،فضلا،هنرمندان ،زیباشناسان و گروهی از مورخان تشکیل می دهند که به هنر ازجنبه درونی نگاه می کنند وگروهی دیگر از دانشوران از جمله مردم شناسان ،مورخان اجتماعی هنر ،علمای اقتصاد،سیاست ،حقوق ،روانشناسی و در سرلوحه آنها جامعه شناسان به هنر نگاه از بیرون دارند

17-از دیدگاه بوردیو برای ورود به جامعه شناسی هنر به چه مسائلی باید توجه کرد؟

- هنر – وضعیت هنرمند – تحلیل جامعه شناسی اثر هنری – جامعه شناسی واسطه های هنری ،مخاطبین و غیره بوردیو همواره در پی بر قرار کردن نسبت میان هنر و جامعه شناسی و مسئله مهم دیگر بحث مخاطبین هنر می باشد در باره مسئله اول بوردیو معتقد است جامعه شناسی و هنر زوج موفقی نبوده است و تجربه زیست آنها کنار هم شکست خورده چون هنر خاص و متفاوت بوده و این تمایز در زیباشناسی او است و زیبا باقی میماند و هنر مدعی است جهانی می باشد و چون جامعه شناسی تحت تاثیر سنت است باعث مقاومت این دو دربرابر هم می باشد

18- توهم سوژه خلاق از کیست توضیح دهید ؟

از آقای بوردیو است او دیدگاه کانت را نقد کرده است و معتقد است خودِ هنرمند محصول و مخلوق یک فرآیندِ اجتماعی است .پیش از بوردیو مارسل مورس این مسئله را مورد اعتقاد به جادوگر در قبایل قدیمی مطرح می کند که قدرت جادویی را جامعه ،به جادوگر داده بوده یا خدا دادی بوده است بوردیو به تبع مورس می گوید ،هنرمندِ خالق را چه کسی خلق می کند ؟ او این توهم را توهم سوژه خلاق می نامد. توهم اینکه استعداد ،ذاتی و هوش ،خدادادی است

19- مفهوم عادت واره از دیدگاه بوردیو را شرح دهید ؟

بوردیو معتقد است که فرد سرمایه اقتصادی را یا از طریق ارث بدست می آورد یا از طریق کسب درآمد اما سرمایه فرهنگی را اینطور نیست و نمیتوان یکباره بدست آورد در اینجا مفهوم عادت واره یا خصلت را بیان می کند یعنی هر فرد محصول خصلت ها یا شیوه های اجتماعی بودن و فردی بودن است که تعینات اجتماعی بیش از همه رفتار عملی افراد نمایان است نه دراعتقاداتشان پس اگر شخصی عادت واره نداشته باشد شیوه بودن هنری و فرهنگی را چگونه باید کسب کند پاسخ همان نتیجه فرآیند اجتماعی شدن است .سرمایه فرهنگی به ارث برده می شود و اشخاصی که بطور طبیعی در نهاد خانواده شان این فرآینداجتماعی و شیوه هنری و فرهنگی بودن را به ارث نبرده اند در آینده از این حوزه محروم خواهند شد و به همین خاطر حوزه یا میدان هنر به دست وارثین و کسانی که بطور طبیعی صاحبان این سرایه اند ،می افتد.

20-واژه ذوق پرورده از کیست شرح دهید ؟

به نظر وی ذوق باید اولین نهاد اجتماعی یعنی خانواده ، سپس در مدرسه ،بعد در محیط کار و بالاخره توسط رسانه ها پرورده شود وقتی فرد این ذوق را به ارث نبرده باشد و جزء وارثین نباشد این مسئولیت به عهده دیگر نهاد اجتماعی است و اگر آنها این مسئولیت را بر عهده نگیرند ،همه حوزه ها خصوصاً حوزه هنر به دست وارثین خواهد افتاد بنابراین دموکراتیزه کردن نهادهای هنری حاصلی ندارد

21- مفهوم کنش گر اجتماعی از دیدگاه لاریه توضیح دهید ؟

لاریر در کتاب انسان متکثر در نقد بوردیو در بحث کنشگر اجتماعی متکثر را بیان میکند منظور او متعدد بودن منابع اجتماعی شدن است که گاه با هم تضاد دارند . از دیدگاه ِاو در دنیایی که زندگی می کنیم منابع اجتماعی ،متکثر شده در نتیجه ما الگورا بازتولید نمی کنیم امکان دارد خانواده ای دختر را به عنوان زن خانه دار و مادرِ خوب تربیت کرده باشد اما وقتی وارد دانشگاه می شود می آموزد که می توان هم فعال اجتماعی بود و هم مادر خوب ، می توان نقش خو را در چندین میدان ایفا کرد در نتیجه کنشگر اجتماعی متکثر می شود

 



:: برچسب‌ها: جامعه شناسی هنر,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:29



نظریه های فرهنگی

سه شنبه 7 مهر 1394

نظریه های فرهنگی

کتاب نظریه های فرهنگی در قرن بیستم حسین بشیری

فرهنگ شناخت آقای داریوش آشوری

1-تعریف فرهنگ کنید ؟

فَر به معنی ولاو شکوه  جلال و هنگ به معنی کشیدن وکلمه فرهنگ هم به معنی شکوه و والا کشیدن

فرهنگ ارزشها اعتقادات اخلاقی و رفتار های مبتنی برا اینها و آداب و رسوم یک جامعه و عرف جامعه را فرهنگ گویند فرهنگ به زندگی جامعه بشری معنی می بخشد

فرهنگ یک پدیده اکتسابی می باشد

تعریف فرهنگ از نظریه های غربی

ادوارد تیلور مجموعه ای از دانشها باورها و هنرها قوانین اخلاقیات عادات و هر آنچه که فرد به عنوان عضوی از جامعه خویش فرا میگیرد

یا نظریه کلاکر : فرهنگ به عنوان گنجینه ای انباشته از آفرینندگی های بشر تعریف می کند

مثل صنایع دستی – موسیقی – ادبیات – نمایش نامه – معماری

2- از نظر ساپیر و مایرز فرهنگ چیست ؟

یا نظریه مایرز : فرهنگ آنچیزی که ازگذشته به جا مانده وبراکنون وآینده شما تاثیر می گذارد

نظریه ساپیر فرهنگ مجموعه ای هم بسته از کردار ها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی را تشکیل می دهد.

3-اجزاء فرهنگ را بنویسید ؟

اجزای فرهنگ عبارتند از 1- دانش 2- باورها 3-اخلاق4- هنر 5-سنتها و مراسم

دانش با پدیده های جهان هستی که با اصالت عقل قابل اثبات باشد

2- باورها مجموعه ای از افکار که به زندگی معنا می بخشند باورها ادراک ما از جهان هستی هستند ولو اینکه قابل اثبات نباشند

3- اخلاق شناخت مصادیق و ارزشهای اخلاقی

4-هنر بیان روح و احساسات آدمی در قالبهای بیانی مختلف مثل نقاشی – موسیقی –

5- سنتها و مراسم تفکر و باوری که بر خوردار از آدابی تکرار شونده باشد

مشخصه های فرهنگ

1-فرهنگ اکتسابی است یادگرفتنی است فرهنگ پدیده ای ذاتی نیست بلکه اکتسابی و از طریق یادگیری قابل انتقال است

2-فرهنگ پویا و متحول است فرهنگ پدیده ای ساکن نیست و همواره در حال تحول و پویایی و حرکت به سمت جلو است

3- فرهنگ تغییر پذیر است 4- فرهنگ ساختاری است 5-فرهنگ ناشی از عوامل زیست شناختی می باشد

4- اهمیت فرهنگ و هویت فرهنگی را بنویسید ؟

اهمیت فرهنگ 1- جایگاهی که فرهنگ در هویت بخشی و موجودیت فردی افراد جامعه و خود جامعه ایفاء می کند

2-نقشی که فرهنگ در بیشرفت و توسعه دارد نقش فرهنگ در رفع بسیاری از مشکلات اقتصادی – سیاسی و اجتماعی فرهنگ است فرهنگ به عنوان یکشاخص توسعه پایدار در جهان امروز شناخته می شود و در توسعه فرهنگی کی از ملاکهای پیشرفت جوامع  می باشد

هویت فرهنگی چیست ؟هر فرهنگی الگوهای رفتاری منحصر به فرد خود را دارد که برای مردمی که از زمینه های فرهنگی دیگر هستند بیگانه است تفاوت های فرهنگی که جوامع را از یک دیگر متمایز می کند و برای جوامع دیگر ناشناخته و غریب است به عنوان هویت فرهنگی یک جامعه معرفی  می شود بطور کلی مفاهیم و ارزشهای هر جامعه که خارج از ضمینه شناخت جوامع دیگر باشد و مختص همان جامعه و مردم باشد هویت فرهنگی نامیده می شود

اشاعه فرهنگی :دوفرهنگ در تماس بایکدیگر فرهنگ غالب نمادها و ارزشهای خود را به درون ظرف فرهنگی فرهنگ مغلوب میریزد مجموعه های سیاسی اقتصادی برای اجرای مقاصد خود گاهی به بنیادهای فرهنگی ملت های دیگر هجوم می برند که در این صورت پدیده تهاجم فرهنگی رخ می دهد منظور از اشاعه فرهنگی مغلوب کردن فرهنگ ضعیف و جایگزین کردن فرهنگ بیگانه و قوی به جای فرهنگ بومی است تمدن : در لغت به معنای شهر نشینی و از ریشه مدنیت گرفته شده است و معنای خوی و خصلت شهر نشینی به خود گرفتن را می دهد تمدن پدیده ای است که بشر در سایه آن به تشکیل جوامع پرداخته مورخین و باستان شناسان تمدن را میراث گذشته یک جامعه که به نسل آینده منتقل می شود می دانند

5- تفاوت فرهنگ و تمدن را بنویسید ؟

تفاوت فرهنگ و تمدن: فرهنگ به معنی تمام خلاقیت های ذهنی و گفتارو کردار و رفتار مردم یک جامعه است  فرهنگ زائیده آن بخش از تراوشهای ذهنی و فرآورده های فکری بشر است که در بر گیرنده هنر و ادبیات و آئین های قدیمی دورن جامعه می باشد ولی تمدن به تمام کوششهای جسمی و روحی که بر آورنده نیاز شهر نشینی انسانها است می باشد فرهنگ محصول تفکر انسان ها است ولی تمدن به معنای نو و جدید بودن و مدنیت است تمدن کوششی است برای پیاده کردن عملی فرهنگ تمدن اکتسابی و تقلیدی است در حلی که فرهنگ تقلیدی نیست فرهنگ سازنده و کمال دهنده است اما تمدن سازمان اجتماعی را تشکیل می دهد و آن را پیش می برد تمدن نیازمند فرهنگ است و بدون فرهنگ معنی ندارد ورود فرهنگ و تمدن اسلامی به فرهنگ و تمدن ایرانی در ضمینه های معماری – رسم الخط – روابط خانوادگی – علم – نقش زن – در ادبیات و زبان تاثیر گذار بوده و این تاثیر متقابل بر یگدیگر بوده است

6-خرده فرهنگ را توضیح دهید؟

خرده فرهنگ : در اصطلاح مردم شناسی به ارزشها و هنجارهای متفاوت با ارزشها و هنجارهای گروه اکثریت که درون جامعه بزرگ تر است خرده فرهنگ گویند علاوه بر فهنگ کل جامعه طبقات ،قشذرها و گروه های مختلف جامعه دارای فرهنگ ویژه خود هستند که به آن خرده فرهنگ یا ریز فرهنگ گویند در جامعه شناسی بیشترین کاربرد خرده فرهنگ مربوط به مطالعاتی است که در مورد گروه های نژادی و انحرافات اجتماعی انجام می شود اصولاًاعضاء خرده فرهنگها تمایل دارند گروه یا قوم خود را بالاتر و برتر بدانند

ضد فرهنگ : خرده فرهنگی است که ارزشها و هنجارهای شیوه زندگی آن اساساً با فرهنگ حاکم در تضاد است چنین گروه هایی آگاهانه برخی از مهمترین هنجارهای جامعه بزرگتر را  رد  می کنند میلتون جینجر (Milton ginjer ) خرده فرهنگ را اینگونه تعریف می کند هنجاری که یک گروه را از کل جامعه جدا می کند و با آن یگانه و هماهنگ نیست 

مثل اقلیت های مذهبی – طایفه – تیره – عشیره – قبیله ایل گروه های مکانی و محلی مثل مردم یک ده گروه های شغلی گویشهای محلی شیوه های همسر گزینی ،غذا های مخصوص مخصوص هر منطقه

7- سرمایه فرهنگی را توضیح دهید و نظریه پیر بوردیو را بنویسید ؟

سرمایه فرهنگی مجموعه ای از روابط و معلومات و امتیازات است که فرد برای حفظ یا بدست آوردن موقعیتهای اجتماعی از آن استفاده می کند انواع سرمایه فرهنگی

پیر بوردیو (Pierar bordieu ) جامعه شناس فرانسوی سرمایه فرهنگی را به سه دسته تقسیم می کند 1- سرمایه بدنی ،فردی ،حافظه 2- سرمایه عینی فرهنگی 3- سرمایه نهادی و زابطه ای

1-سرمایه بدنی فردی و حافظه ای مهارت های تجربی و رفتاری و معلومات کسب شده از سرمایه های بدنی فردی محسوب می شوند سرمایه بدنی دارایی است که به کاراکتر و خلق و خوی شخص بدل شده است یعنی تنها صاحب این خصایص دارنده این سرمایه است این سرمایه از طریق بخش وراثت و خرید و فروش قابل انتقال نیست این سرمایه فانی است چون بایگانگی بیولوژیک فرد گره خورده است

2-سرمایه عینی فرهنگی :مجموعه های میراث فرهنگی آثارادبی شاهکارهای هنری این سرمایه به لحاظ مادی قابل انتقال است

3- سرمایه نهادی و زابطه ای : مدارک تحصیلی اسناد  مربوط به مالکیت و هرنوع سند تخصصی که به دارنده آن قرار دادی تضمین شده ای ارائه می دهد بوردیو بر این اعتقاد است که سرمایه اقتصادی می تواند برای صاحبش سرمایه فرهنگی و اجتماعی بوجود بیاورد و بلعکس

8- نظریه نظریه پردازانی چون دورکیم - مارک زیمل را توضیح دهید؟

نظریه های کلاسیک غرب 1- امیل دورکیم یهودی اهل فرانسه متولد 1853تا 1917 : دورکیم از نظریه پردازان اجتماعی فرانسه بود که معتقد است که فرهنگ عامل وحدن اجتماعی یا همبستگی اجتماعی است و بر مبنای نظریه او اختلاف و کشمکش را نمی توان به حساب نقش فرهنگ گذاشت او بر این عقیده بود که همبستگی اجتماعی موجب قوام جامعه می شود و از بی نظمی جلوگیری می کند و او عامل این همبستگی را فرهنگ یک پارچه مردم یک جامعه می دانست دورکیم دونوع جامعه را در نظر می گیرد یک جامعه ساده که در آن مردم به هم شبیه ترند و وظایف یکسانی را انجام می دهند و حداقل تفاوت های فردی و جود دارد بنابراین انعطاف کمتری دارند و گرایش به سختی و خشونت در آنها بیشتر است در این جامعه گذشت وجود ندارد اما در جوامع صنعتی و پیچیده  همبستگی نه از همانندی افراد بلکه از تفاوت هایشان به وجود می آید در این جامعه تنظیم کار وجود دارد و در کیفرها گرایش به خشونت و سختی کمتری دیده می شود و انعطاف بیشتری وجود دارد

11- از نظر دورکیم دین چه نقشی در فرهنگ دارد؟

2- دورکیم فرهنگ را برخاسته از نیاز ها و شیوه های سازمان یافتگی ساختار اجتماعی و نه یک تفسیر فردی از جهان می بیند

3- دین در نظریه دورکیم : در نظریه ایشان دین به عنوان جزئی از فرهنگ به حساب می آورد (برخلاف دیدگاه اسلامی )او معتقد است که دلیل واقعی وجود دین و آداب دینی نه پرستش خدایان بلکه بازسازی پیوند های اجتماعی بوده است

انتقادد ها به جامعه شناسی دورکیم : 1- او اختلاف و کشمکش به حساب فرهنگ نمی گذارد 2-نظریات دورکیم بیشتر ایده آلیستی است او به نقش قدرت ها روز منافعه اجتماعی و نیاز ها را نادیده می گیرد او نقش فرهنگ را بسیار ساده و یک خطی می بیند و این با توجه به نظریه او نسبت به جوامعه پیچیده در تناقض است

9- از نظر زمیل مَد را تعریف کنید ؟

گئورگ زیمل 1858تا 1918متولد برلین او برخلاف دور کیم جامعه محصول کنش و واکنش های افراد با یکدیگر می دانست مشاهده تجربی فرد در نظر او مقدم بر الگوهای پیش ساخته اجتماعی است او فرهنگ را از دو بعد عینی و ذهنی بررسی می کند فرهنگ ذهنی یا روح مربوط به پرورش روح انسان ها و فرهنگ عینی نشان دهنده فراتر از روح انسان و در برگیرنده اشیائی است که توسط فرهنگ ذهنی تهیه شده است زیمل در نظریه خود راجب مُد می نویسد قوائد مَد قراردادی هستند این قوائد به نیازهای فرهنگی و اجتماعی شخص پاسخ می دهند کسانی که در گروه های اجتماعی بالاتر قرار دارند از مَد تبعیت می کنند تا شأن اجتماعی خود را نشان دهند و گروه هایی که از طبقات پایین هستند با مَد خود مدعی به ورود بهطبقات بالائی هستند و این رقابت پایانی ندارد که نشانگر ذات ناپایدار مَد است

10- از نظر مارکس زیربنای فرهنگ چیست ؟

نظریه کارل مارکس : فیلسوف و نظریه پرداز آلمانی متولد 1818تا1883: تحصیلات او در مقطع دکتری فلسفه از دانشگاه برلین بود او یک یهودی آلمانی تبار که به نشر 1-مانیفیست کمونیست 2- ارائه الگوی زیربنایی روبنایی جامعه 3- تاسیس انجمن بین المللی کارگری – از نظر مارکس مسائلی چون زیربناو روبنای جامعه شیوه تولید مالکیت خصوصی و سایل تولید و نظام روابط تولید ی و تقسیم جامعه به مالکان و کارگران مطرح هستند به نظر او اقتصاد در جامعه صنعتی و سرمایه داری زیر بنای جامعه محسوب می شود و حکم اولیه را دارد اما مارکس فرهنگ را چیزی جزء روبنا و عامل ثانویه اجتماعی نمیداند مارکس معتقد است فرهنگ محصول ایدئولوژی است طبق دیدگاه مارکسیسم روشن فکران طبقه حاکم در هر عصری اندیشه های مسلط را تولید و عرضه می کنند و همین اندیشه ابزارهای عمده طبقه حاکم بر طبقه زیر دست است از نظر مارکس انسان در جامعه سرمایه داری چیزی جزء ابزار تولید پول نیست و پول معیارو ارزش گذاری کالا ها است و ارزش انسان با پول سنجیده می شود البته مارکس بعدها دیگاه انسان گرایانه تری بدست می آورد ودر انتقاد به تئوری خود می پذیرد استفاده ابزاری از فرهنگ در جهت تامین منافع طبقه حاکم چیزی جزء کالازدگی و از خود بیگانگی هویتی خود در بر ندا

مارکس وبر (1960-1864)متولد یک خانوده مرفح آلمانی و یک پروتستان متعصب تحصیلات در رشته تاریخ – حقوق و فلسفه بود تا پایان عمر ازدواج نکرد از برجسته ترین رهبران فکری دوران خود بود مهمترین کانون نظریه فرهنگی او درک او از کنش انسانی است او دو الگو را برای کنش انسانی مورد توجه قرار می دهد 1- کنش مبتنی بر ارزش که محرک آن باورها و اعتقادات و اهداف فرهنگی مانند دستیابی به رستگاری است دوم کنش مبتنی بر هدف که همان کنش سوداگری است که فاعل آن درصدد کسب منفعت بوده و هر وسیله ای را جهت رسیدن به هدف خود موجه می داند

نقش دین در فرهنگ مارکس وبر به نقش دین درفرهنگ جوامع معتقد بود مانند دورکیم با این تفاوت که دورکیم معتقد بود که دین دست آویزی برای تحکیم پیوند های اجتماعی است ولی وِبر دین به عنوان نجات بخش انسان بخصوص در جهان  مدرن که کنش مبتنی بر هدف قالب است نگاه می کند وِبر معتقد است که با آغاز مدرنیته جهان به سمت توهی شدن پیش می رود و تنها نجات دهنده دین خواهد بود وِبر طبقه بندی دیگری دارد که به اقتدار اجتماعی معروف است از نظر او جامعه دارای سه طبقه اقتداری است 1-اقتدار سنتی این نوع اقتدار زنجیره ای از رسوم و سنت های رایج است که از رسوم و اعمال خاص یک گروه اجتماعی برگرفته شده و اتباع جامعه از این سنت ها پیروی می کنند مثل سنت اسلامی در ایران 2- اقتدار کاریزماتیک یا فرهمندانه این نوع اقتدار ناشی است از باور به برخورداری حاکم از اقتداری استثنایی و یا نوعی عطیه الهی است مثلاً گاندی – ماندلا

3-اقتدار قانونی و اخلاقی یا بورکراتیک این نوع اقتدار به اعتقاد وِبر در جوامع معاصر و صنعتی بوجود می آید و مبتنی بر هنجارهای قانونی و تکنیک وظایف است تفاوت نگاه مارکس وِبر ویژگی بارز وِبر چند بُعدی بودن او است مارکس تاکید بر انحصاری برعامل اقتصاد به عنوان تعین کننده طبقه اجتماعی دارد اما وِبر معتقد است که انسان مجموعه بزرگی از ارزشها هستند که در سه طبقه جای می گیرد 1- اقتصادی طبقه از نظراقتصادی فرد طبقه بندی می شود 2– اجتماعی از منظر اجتماعی شأن یا پرستیژ 3– سیاسی از نظر حزب سیاسی طبقه بندی می شود وِبر بر این اساس نظریات خود را ارائه می دهد

 

 



:: برچسب‌ها: نظریه های فرهنگی,

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:27



اخلاق (کاردانی)

سه شنبه 7 مهر 1394

تربیت اسلامی : نقش انسان به عنوان فرد و جمع در تربیت اسلامی

1-چگونگی تحول اخلاقی در تربیت اسلامی را نام ببرید؟

چگونگی تحول اخلاقی : 1- تقویت باورهای دینی 2- اصلاح اندیشه و روان و جان

2- عوامل اصلاح رفتار در تربیت اسلامی را نام ببرید ؟

 3- اصلاح رفتار الف) در خیر خواهی مردم دارای آثار خیرخواهی است a)جلوگیری از گسستهای اجتماعی b) تقویت روح و خدمت رسانی به جامعه c)اصلاح و ترمیم غفلت ها و کاستی ها d)جلب رضایت حق تعالی

ب)رعایت گفتار محکم و با پشتوانه سوره احزاب آیه 70 یا ایها الذین آمنو اِتقو الله قولواقولاً سدیدا

بو علی سینا می گویند اگر چیز عجیبی شنیدید تا زمانی که دلیل بربر امکان قبولیا عدم قبولش ندارید رد نکنید قبول هم نکنید بگو ئید ممکن است باشد

ج) اصلاح رفتار یا پرهیز از پیروی جاهلانه د)اصلاح رفتار با دفع بدی به نیکی آثار خوبی در مقابل بدی دیگران الف)سهولت در حساب قیامت سوره شوراآیه40فمن عفی و اصلح فاجره علی الله  ب)از بین رفتن کینه ها پیغمبر فرموده همدیگررا عف کنید چون کینه ها را از بین می بردج)نزدیک شدن دلها به یکدیگر د)بدست آوردن عزت و شخصیت خ)دستیابی به پیروزی چ)قول عمر

استفاده از عمر به اشکل زیر است 1- فرصت سوزی – فرصت طلبی – فرصت یابی

3-لوازم بزرگ منشی را نام ببرید؟

تقافل (چشم پوشی )در تقابل بدی دیگران و  عفو گذشت

4- آثار خوبی و نیکی درمقابل بدی دیگران را بگوئید ؟

1-سهولت در حساب قیامت 2-از بین رفتن کینه ها 3-نزدیکی دلها 4-بدست آوردن عزت و شخصیت 5-دستیابی به پیروزی

آثار تقافل رابنویسید ؟

1-اعتلای کرامت و بزرگواری 2-رشد شخصیت 3-فرصت بخشی و اصلاح خود 4-تقویت آرامش خصوصاًدر خانواده 5-پرهیز از اشاعه بدیها و زشتیها

5-عوامل تربیت را نام ببرید؟

1- تقویت اراده اراده وابسته به عقل است و یک نیروی درونی و تسلط بر نقش و تفاوت وتمایز با میل وابسته به طبیعت است .

 2- عامل عبادت است 3- محبت است 4- تقویت حس حقیقت جوئی جزء احساس غریصی است 5- مراقبه و محاسبه نفس 6- تفکر از عامل تربیت تفکر سالم است7- معاشرت با صالحان یعنی با انسان های خوب نشست و برخواست کند 8- محبت اولیاء است 9- ازدواج است 10- جهاد چون یکی از عوامل تربیت شجاعت است

6-عبادت چه نقشی در تربیت دارد؟

دوم عامل عبادت است و اطاعتی که منشاء آن معرفت باشد از پیغمبر اکرم (ص)روایت است خوشا به حال انسانی که به عبادت عشق بورزد و آن را با قلب دوست داشته باشد و در جایی دیگر علی ابن ابوطالب (ع) نقل میکند "خدای امن تورا به خاطر ترس از آتش عبادت نمی کنم و به خاطر بهشت عبادت نمی کنم بلکه تورا اهل عبادت یافتم پس تو را عبادت می کنم "نکته چرا عبادت عامل تربیت است بخاطر اینکه از آن جهت که باعث پرورش و ایجاد حس در انسان می شود (حس انسان بودن ) سوم محبت است نقطه مقابل خشونت اثر محبت احساس احسان ونیکی و نرم خوئی است گاهی محبت مطابق با مصلحت می باشد نه مطابق میل و رفتار چون گاهی لازمه محبت خشونت می باشد .چهارم :تقویت حس حقیقت جوئی جزء احساس غریصی است که باید تقویت شود در این صورت ضمینه تربیت می شود

 7-مراقبه و محاسبه نفس به چه معناست؟

پنجم: مراقبه ومحاسبه نفس:انسان بایداول مراقب عمل خودباشدوسپس محاسبه کنداعمال نیک وبدخودرامحاسبه کند

8-مشارطه و معاطبه به چه معناست؟

قبل از مراقبه مشارطه است یعنی با نفس خود قراردادی و شرط و شروطی برای خود قرار می دهد انجام اعمال خوب و دوری از از رزایل و بعد خود را معاقبه یعنی خود را مورد عقوبت و اعتاب قرار دهد و اگر باز نفس خود را نتوانست رام کند خود را معاقبه یعنی برای انجام گناه هان خود برای خود جزای بد قرار دهد و مورد عقاب قرار دهد.

9-تفکر چه نقشی درمسائل تربیتی دارد؟

ششم:تفکرازعامل تربیت تفکر سالم است قرآن کریم مکرراً تاکید به تفکروتعقل نموده است اگر عبادت را به عبادت بدنی مثل نماز و عبادت مالی مثل انفاق وعبادت فکری تقسیم کنیم پیغمبر اکرمص)فرمودبیشترعبادت ابوذر تفکرش است تفکر دروجودخود و تفکردرتاریخ تفکردرعالم خلقت

هفتم: معاشرت با صالحان یعنی با انسان های خوب نشست وبرخواست کندروایت از حضرت عیسی(ع)سئوال شدبا کی مجالست کنیم جواب دادن1- با کسی که شمارابه یادخدا بی اندازد2-حرفهایش عمل شما رازیاد کند3-و عمل شما رابکارخیرترقیب نماید.هشتم : محبت اولیاء است دوست داشتن انسان های خوب و اولیاء و ائمه نهم ازدواج است روایت است درقرآن کریم که ازدواج باعث آرامش طرفین می شود دهم:جهادچون یکی ازعوامل تربیت شجاعت است و شجاعت مقدمه جهاداست اساس اخلاق اسلامی:یادخدا :در واقع یکی ازپایه های اساسی ومهم اخلاق اسلامی یادخداست.یادخدا سرچشمه قدرت روحی و معنوی است در مقابل آن ،غفلت ،سرچمه گرفتاری ها و رذایل  اخلاقی است .در سوره احزاب آیه 41 ،یا ایها الذین آمنوا اذکراله ذکراً کثیرا(ای کسانی که ایمان آورده اید ،خدا را یاد کنید ذکری که زیاد باشد).وصیت حضرت علی (ع) به امام مجتبی (ع): کن لله ذکرا  علی کل حال (درهمه حال یاد خدا باشید ).یکی ازنام های قیامت یوم الحسرت است (روز حسرت )یکی از موارد حسرت زمانی است که یاد خدا نبوده

10-مفهوم ذکر را بنویسید؟

مفهوم ذکر چیست؟ذکر دربرابر غفلت و گاهی دربرابر نسیان (فراموشی)است.معنی ذکرحضورمعنا درنفس است یادهمان ذکراست .توجه قلبی انسان به ساحت مقدس پروردگار می باشد.فرق بین غفلت و نسیان چیست ؟غفلت توجه نداشتن به علم است ولی نسیان عبارت است از زایل شدن معنا از ذهن است یاد که همان ذکر است

11-مراتب ذکر را نام ببرید؟

مراتب ذکر:1)ذکر لسانی و لفظی 2)ذکر معنوی :یعنی در حالی که لفظ مشغول است به معنا توجه دارد 3)ذکر و یاد خدادر هر حال(این مخصوص بندگان خاص خداست )

12-یادخدا چگونه مایه آرامش انسان است ؟

یادخداچگونه مایه آرامش انسان است؟با توجه به سه اصل،یادخدا موجب آرامش انسان وخانواده ها میشودالف)انتظارات ما باید مطابق واقعیات باشد ب)

13-سختی و مشکلات مساوی با نارضایتی نیست را توضیح دهید ؟

سختی و مشکلات مساوی با نارضایتی نیست (امام حسین (ع) در گودال قتلگاه فرمودند : خدایا را ضیم به رضایت ج)در مقابل حوادث چاره ناپذیر ،جزصبرکردن و عنان از کف ندادن

14-ذکر از منظر قرآن را بیان کنید؟

ذکر از منظر قرآن کریم در سوره اعراف آیه 205و 206 آمده (ذکر وسیله قرب خداست) 1-ذکر و یاد خداست 2-ذکر لسانی و قلبی 3-ذکر همراه تضرع و خفیه 4-استمرار ذکر

15-موانع ذکر را بیان کنید ؟

موانع ذکر:آنچه که مانع یادخدابرای انسان ها می شودعبارتند از1-توجه به خود بینی ایجاد حایل میان انسان وخداست2- توجه به اموال فرزندان و غیره3-انس به دیگری

16-آثار غفلت و فراموشی را بیان کنید ؟

آثارغفلت وفراموشی:غفلت یعنی عدم توجه درمقابل یادخداست که ازآثارشومی برخوردار است عباتنداز1- بحران هویت(خود فراموشی)2- زندگی سخت هرکسی ازیاد من روی برگرداندزندگی سختی خواهدداشت(قرآن کریم)3-همراهی شیطان با انسان خدادرسوره زخوف آیه36 می فرمایداگرانسان دست ازیاد خدابرداردشیطان همراه اوخواهدشد4-قساوت قلب5-سلب توفیق وبرکت 6-کوری درقیامت

 

17-ثمرات ذکر را بنویسید؟

ثمرات ذکر یاد خدا و آثار و ثمرات در زندگی و در فرد و اجتماع دارد که اهم آنها عبارتند از 1- آرامش قلبی و قدرت روحی2- نورانیت دل3-وارستگی از لذت مادی 4-جلب نظر الهی 5-ایجاد بصیرت در سوره اعراف آیه200 می فرمایدکسی که خدارا یاد کندخدا به اوبصیرت می دهد6-دوری از گناه7-ودیابی

18-از رذایل و فضائل چند نمونه نام ببرید ؟

فضائل اخلاقی1-خوف ازخدا 2-شرم وحیاء3-خوف رجاء4-صبر وشکیبائی5-توکل6-رضاوخشنودی7-فروتنی و تواضع 8-شجاعت 9-خیرخواهی 10-وقار 11-وفق ومدارا 12-حسن اخلاق13-حسن ذن رذایل اخلاقی 1-خود خواهی یکی از رذایل اخلاقی است دونوع خود می باشد الف – خود حقیقی و ملکوتی خود پنداری و خیالی یا ناخود آنجاکه امر به مخالفت با نفس و مجاهده با آن شده مرادغوطه ور شدن در خود خیال است و آنجا که از کرامت نفس سخن به میان آمده مقصود همان خود ملکوتی است .2-ریاء3-شهرت طلبی و نامجویی4-خشم و خشونت 5-کینه و حسد 6-دروغ7-ترسویی8-ستمکاری 9-غیبت و بدگویی10-حرص و طمع

19-اصول مبارزه با خودخواهی را نام ببرید؟

توجه به خدا 2-تعیین حریم با ایجاد تعادل در امیال (یکی دیگر از اصول مبارزه با خودخواهی تعیین حریم با ارائه احکام و دستورهای بی شمار در قالب شریعت از سوی اسلام است و اندازه لازم برای هر میل و گرائیشی تعیین شده است .اگر این اندازه رعایت شود از افراط و تفریط جلوگیری می گردد) 3-اخلاص 4- مبارزه همه جانبه 5-بصیرت و آگاهی (یکی دیگر از اصول مبارزه با خود خواهی بصیرت و آگاهی است .اسلام تاکید فراوان بر تحصیل علم و معرفت دارد اگر از محور جهل وبی خبری فاصله بگیرید به محور علم و معرفت نزدیک می شوید.آگاه بودن به قبح بدی کاملتر باشد با نقش بازدارنده آن معرفت بیشتر حاصل می شود 6-مبارزه با رزایل و پرورش فضایل



:: برچسب‌ها: اخلاق (کاردانی),

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:24



اطلاع رسانی (کاردانی)

سه شنبه 7 مهر 1394

اطلاع رسانی و تبلیغات فرهنگی                                                                                                                                                                                                                                                                                                              خانم کیاسی

 

      نظام سیستماتیک

                                                                                                محتوای چیزی را می رساند

                                      اثر چیزی  بر چیز دیگر را می رساند – مثل قرص باعث جلوگیری از پیشرفت مرض می شود

اطلاع                                                                       کیفیت یا کمیت       

                                                                                                مکان یابی  چیزی کتاب روی میز است

                                                                                                حالت یا چگونگی چیزی را می رساند هوا گرم است

                                                                                                ارزیابی را می رساند مثل این رفتار مطلوب است

 

محتوای خبر          همان اطلاع است یا بر عکس محتوای هر چیزی همان خبر است پدیده های اجتماعی تا زمانی که تغییر نداشته باشد ملموس نمی شوند

                ویژگی های                                        برای بررسی نحوه کیفیت اطلاع است ابزار ها – تجهیزات تلفن – فکس – اینتر نت تلفن همراه

                اطلاع رسانی                                           برای بررسی تاکتیکهای اطلاع رسانی از چه نرم افزاری استفاده می شود

                                                                                                                برای بررسی ارزیابی اطلاعاتی که ارسال می شود

 

پدیده ها به دو حوزه مادی و غیر مادی تقسیم می شوند مثل  اطلاعات دقیقاً

                                                                                                                                اطلاعات اولیه یا ابتدایی (جهان مادی )

طبقه بندی اطلاعات                                             اطلاعات زیست محیطی  مثل پیدایش انسان و جانوران – طبیعت

اطلاعات معنایی و مفهومی به دودسته انفرادی تجربه شخص است اطلاع درونی دسته دوم اجتماعی – نهادی و غیر نهادی

اطلاع می تواند اثر بر افکار نداشته باشد   

 

اطلاع می تواند اثر بر رفتار نداشته باشد اطلاع می تواند با بی تفاوتی همراه باشد و یا دانائی متفاوت است و دانائی اثر گذاری دارد

1-      اطلاع و دانائی تجربه و کیفیت اطلاعات

2-     نظام اطلاع رسانی به صورت سیستم نگاری

تعریف اطلاع رسانی فرایند پخش علمی  مبتنی بر دانش که به تولید اطلاع دست می زند گاهی این تولید در حد شایعه در تولید اطلاع اختیار پخش را در دست دارد و اطلاع رسان

تنظیم رفتار جامعه در پدیده های اجتماعی شایعه کمک می کند به تولید اطلاعات و انتخاب اطلاعات بعد از تولید اطلاع جمع آوری اطلاع یکی دیگر از فرایند های نیز کمک می کند بعد از انتخاب به انتقال هم کمک می کند به اطلاعات در نهایت این اطلاعات باید ذخیره سازی شود که مهمترین بخش فرایند اطلاع رسانی است یکی از نمونه های ثبت اطلاع – کتاب است معلم انتقال اطلاعات کتابخانه نیز ذخیره سازی اطلاعات

شیوه های اطلاع رسانی 1- مستقیم 2- غیر مستقیم 3- ابزار های اطلاع رسانی

دانش اطلاع رسانی بصورت نظری و کاربردی معین می شود

ضرورت اطلاع رسانی وقتی هدف جمع آوری اطلاع باشسد

موانع مسیر اطلاع رسانی  -1- سرعت بیش از حد تکنو لوژی 2- اطلاع رسانی نیاز به نوبودن – جریان سریع اطلاعات قبلی حذف می شود 3- افزایش تخصص ها 4- زمان استفاده و زمان یادگیری

جهانی شدن اطلاع رسانی : همگون سازی اطلاعات یعنی یکسان سازی اطلاع در کل جهان و یا همگرائی اطلاعات

چهار ویژگی تکنولوژی 1- پیشرفت دائمی در افزایش توانمندی ها 2- در حوزه ذخیره سازی اطلاعات برای ذخیره سازی از کد گذاری استفاده می شود 3- پیشرفت سریع ماهواره ها 4-فیبرهای نوری

زمانی زمانی جریان اطلاعات بصورت عمودی دو سطوح بالا به پائیین می بود و الان جریان اطلاعات به طور همه گیر و به صورت افقی می باشد

تبلیغ : رسانیدن فعالیت آموزشی برای ارتقاء سطح آگاهی و دانش افراد جامعه (تاثیر خبر یا فعالیت بروری روح و روان انسان

ابلاغ : رساندن

مبلغ : رساننده

تبلیغ  عامل رسانیدن یک معنا به مخاطب است

ریشه لغت تبلیغ کنگره تبلیغ ایمان بود

تبلیغ در واژه نامه دهخدا : تعمیق بخشیدن به باورهای دین از طریق ابزار را تبلیغ گویند

 اعلام معنی عربی تبلیغ : تبشیر – هدایت – امر به معروف معنی اسلامی است

تبلیغ به زبان فرانسوی پروپاگاندا (تحریک قوی ذهن )مطلوب اعلام واقعیتها می گویند نامطلوب تذویر و دورغ گفتن

روشهای تبلیغ 1- نفی و اثبات 2- مکتب فرانکفورد : تبلیغ در خدمت نظام سرمایه گذاری است و این نوع تبلیغات از نوع تبلیغات بد است

تبلیغات کاربردی 1- تبلیغات بازرگانی : مثل ایرانسل – همراه اول اجناس منزل 2- تبلیغات سیاسی دست کاری می کند ادراک و ذهن مخاطب خود را 3- تبلیغات  بشر دوستانه مثل تبلیغات محک 4-تبلیغات آموزشی مثل گاج – قلم چی

روشهای تبلیغ 1- آگاهی اولیه مثل تبلیغ چند روز دیگر میگم جهت ایجاد نیاز اولیه 2- آگاهی ثانویه 3- تبلیغ زیر آستانه حسی (طرح ناگهانی )مثل تبلیغ بین فیلم های سینمائی 4- تبلیغ مستقیم مثل اینکه ویژگی های کالا مستقیم مطرح می شود 5-تبلیغ غیر مستقیم مثل تبلیغ غیر مستقیم تبلیغ محصولات کارخانه حمید که اسم حمید را می برند در تبلیغ 5- تبلیغات نامرعی است

زبان تبلیغ 1- ارتباط کلامی ارتباط غیر کلامی 2- زبان (گویش ها ) نهادها (جنبه قراردادی دارند )3- نقش فرهنگ در جامعه (آداب ،اعتقادات ،رسوم ،دین )

ابزارهای تبلیغ 1- ابزار انسانی عوامل اصلی تبلیغ را تشکیل می دهند 2- ابزار های غیر انسانی عوامل اصلی بدون حضور انسان ها است

ابزار های تبلیغاتی الکترونیکی :  1- ابزار چاپی 2- ابزارهای تبلیغات الکترونیکی 3- ابزارهای ثابت تبلیغاتی

استفاده از ابزار های تبلیغ : 1- تعداد مخاطبین تحت پوشش  نحوه پیام نتایج تبلیغ 2-وسایل ارتباط جمعی چیست 3- مجرای پیام چه چیز است 4-زمان بندی در حوزه تبلیغات

 



:: برچسب‌ها: اطلاع رسانی (کاردانی),

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:22



حقوق ادبی (کاردانی)

سه شنبه 7 مهر 1394

حقوق ادبی استاد هنرمند

 

1-اولین معاهده اصلی بین المللی در کپی رایت کدام معاده است و منظور از آثار ادبی هنری در این کنوانسیون چه آثاری است؟

معاهده نهم سپتامبر 1886 در برن سوئیس منعقد شده که به تصویب 83 کشور رسیده که در پی تاسیس انجمن ادبی هنری بین المللی بالاترین سقف حمایتی و موثرترین تضمین را برای مؤلفان داردقونین این معاهده الزام آور است و در سطح کشورهای عضو معاهده نقض آن غیر ممکن است مگر در موارد معدودی که درج شرط مجاز شده است بطور استثناء برخی مقررات جنبه تکمیلی دارند به طوری که در موارد کاملاً مشخص امکان نقض حداقل حمایت مقرر در معاهده وجود داردو آثار مورد حمایت این کنوانسیون عبارتند از کلیه آثار ادبی هنری علمی مثل که ممکن است تحت عنوان کتاب یا جزوه انتشار یابد نوشته های مربوط به کنفرانس ها،خطابه ها،سخنرانی ها ،نمایشنامه ها موزیکال ،طراحی رقص نمایشنامه های کمدی و تفریحی ،پانتومیم ،طراحی ،معماری،مجسمه سازی ،گراور ،لیتوگرافی (چاپ سنگی)،آثار عکاسی ، عکس آثار هنرهای کاربردی ،کارهای مصور ،نقشه کشی، طراحی، کارهای سه بعدی مرتبط با جغرافی ،نقشه برداری آثار معماری و یا علمی را شامل می شود

2- مزیت عمده عملی و برای کشور هایی که به کنوانسیون برن می پیوندندچیست ؟

مزیت عمده هم پیمانان برن این است که تمامی آثار ادبی کشورهای عضو در این کشور ها مورد حمایت قرار می گیرد و این حمایت باعث می شود که مؤلفان از مزایای مالی برای یافتن ناشر برای ارائه آثار خوبه بازار بهرمند شوند همچنین برای باعث انگیزه برای نویسندگان ملی برای یافتن ناشر و توزیع کننده آثار خود در کشورهایی که قبلاً به عضویت میثاق در آمده اند کاهش دهد زیرا نویسندگان مایلند که آثارشان در تمامی کشورهای عضو میثاق مشمول حمایت شود و باعث رشد رقابت آثار ملی در بازار داخلی شود زیرا آثار مؤلفان خارجی فقط در صورت اجازه آن کشور می تواند در قلمرو آن توزیع شود و نه به قیمت پایین تر از آثار داخلی که برای توزیع آنها باید مجوز لازم صادر شود

3-علت نپیوستن ایران به کنوانسیون برن چیست؟

با اینکه کنواسیون برن از معاهدات اصلی و مادر قانون کپی رایت است ولی بدلیل زیان وضرر اقتصادی که ناشی از الحاق به این معاده و پذیرش مفا آن است زیرا برای هر گونه استفاده از آثار ادبی هنر و علمی برای کشور های عضو تحت حمایت مبلغی به عنوان اجازه چاپ و تکثیر (کپی رایت ) باید پرداخت شود که موجب افزایش قیمت فرآورده های فرهنگی علمی هنری در داخل کشور می شود

4- از مهم ترین علل ضرورت شکل گیری معاهده ژنو به چه نکاتی می توان اشاره کرد؟

اول که معاهده برن دارای مفاهیم کشورهای اروپای غرب یاست و حد اقل حمایت را مقرر می دارد که بنظر برخی کشورها زیاده روی است و از طرف دیگر همانطور که هنری دوبوآ آن را خیلی خوب دانسته اتحادیه برن به تدریج برای آثار فکری حمایت در حد بالائی را قائل شده است که بنظر کشورهایی که با کمبود آثار ملی ماجه هستند این معاده خیلی قوی است 

مهمترین نکات برجسته معاهده ژنو کدامند؟

1- برخلاف معهده برن آثار مرود حمایت در قرارداد ژنو فراینه های فکری بصورت کلی با ذکر نوشته ، موسیقی، نمایشی ، سینمایی ، نقاشی ، گراور ، و پیکرتراشی یاد شده است 2-مدت عادی حمایت در معاهده ژنو زمان حیات خالق اثر و 25 سال پس از مرگ اوست که در مقایسه با میثاق برن کمتر است 3-برخلاف قرارداد برن حمایت بدون تشریفات پای بند است در یک مورد ، تشریفات را پذیرفته و شرط برخورداری اثر از حمایت را درج علامت( C ) ( کوتاه شده Copyright)، نام صاحب اثر و نخستین سال انتشار بر روی اثر قرارداده است

 

 

5-مهمترین معاهده بین المللی مرتبط با حق مؤلف کدامند؟

الف-کنوانسیون بین المللی حمایت از اجراکنندگان ،تولیدکنندگان آثار صوتی و سازمان های پخش برنامه معروف به کنوانسیون روم 1961

ب-کنوانسیون حمایت از تولید کنندگان آثار صوتی در برابر تکثیر غیر مجاز آثار صوتی شان مصوب سال 1971بنام کنوانسیون فونوگراتم ها معروف است

ج-کنوانسیون مربوط به توزیع سیگنالهای ماهواره ای مصوب 1974 معروف به کنوانسیون ماهواره ها

چ- معاهده سازمان جهانی مالکیت معنوی در مورد اجراها و آثار صوتی مصوب 1996

6-مهمترین اصاف مالکیت را نام برده و یک مورد را به اختصار بنویسید؟

اوصاف: الف - مطلق بودن ب – انحصاری بودن ج – دائمی بودن طبیعت مالکیت با موقتی بودن منافات دارد و با مرگ مالک از بین نمی رود و فقط ممکن است با یکی از اسباب انتقال به دیگر واگذار شود

7-منظور از مالکیت فکری چیست انواع آن را نامبرده و به اختصار توضیح دهید؟

مالکیت فکری بطور کلی یعنی مالکیت تراوشات فکری در زمینه های صنعتی و تجاری ،علمی و ادبی و هنری مالکیت فکری به دو شاخه تقسیم می شود اول مالکیت صنعتی که اختراعات ، طرح های صنعتی ، علائم و نامهای تجاری ، مدارهای یکپارچه و نشانه های مبدأ جغرافیایی را در بر می گیرد دوم مالکیت ادبی هنری (حق مؤلف که آثار ادبی همچون رمان، شعر، فیلم ،نمایش، آثار موسیقی، آثار هنری ،همچون طراحی ، نقاشی ، عکاسی و مجسمه سازی طرح ها و نقشه های معماری را شامل می شود و حقوق مرتبط با این نوع مالکیت شامل اجراهایی است که توسط هنرمندان صورت می گیرد

8-در کنوانسیون سازمان جهانی مالکیت معنوی حقوق مالکیت معنوی شامل چه موضوعاتی در حقوق مرتبط می شود؟

-آثار ادبی ، هنری و علمی

-نمایش های هنرمندان بازیگر،صدای ضبط شده، برنامه های رادیویی

-اختراعات در کلیه زمینه های فعالیت انسان

-کشفیات علمی

- طراحی های صنعتی

- علائم تجاری ، علائم خدماتی ، نام های تجارتی و عناوین

- حمایت در برابر رقابت نامطلوب

و سایر حقوقی که ناشی از فعالیت فکری در قلمرو صنعتی ،علمی ،ادبی و هنری می باشد .

9-نام دیگر اصطلاح مالکیت ادبی هنری چیست توضیح دهید؟

کپی رایت ،حق مالکیتی است که تحت آثار معینی به وجود آمده است طبق قانون موضوعه مالک حق کپی رایت بطور خاص می تواند حقوق خود را در ارتباط با اثرش اجرا کند چنین حقی حق تکثیر از اثر را برای فروش و در معرض عموم قرار دادن به مصلحت اجتماع مجاز می کند

10-مطابق قانون کپی رایت انگلستان منظور از اثر هنری چیست و آن را در چند گروه می توان قرار داد؟

مطابق قانون انگلستان آثار دو گروه هستندالف - آثاری که گذشته از ارزش هنری شان حمایت گردیده اند مثل آثار گرافیکی –عکاسی –مجسمه سازی – اختلاط رنگ ها ب – آثاری که به وجود کیفیت خاص نیاز دارند نظیر آثار هنری که تئسط استاد متبحر و هنر مند انجام می گردد.

 

11-از جهت طتبیق کدام آثار در قانون ایران برخلاف کنوانسیون بِرن مورد حمایت قرار نگرفته است؟

همچنین در قانون ایران برخلاف کنوانسیون بِرن ،از آثار زیر به طور روشن و شفاف حمایت به عمل نیامده است سخنرانی ها، خطابه ها ،کنفرانس ها و سایر آثار مشابه –آثار نمایشی و موزیکال – طراحی رقص و نمایش بدون کلام- آثار سینمایی آثار هنری کاربردی

12-منظور از پدیدآورنده و پدیدآورنده بودن چیست؟

پدید آورنده عبارت است از شخص حقیقی که اثررا پدید آورده است.در قوانین ملیبرخی کشورها، پدید آورنده بودن شخصیت حقوقی نیز به رسمیت شناخته شده است.مانند کارفمایان،تولید کنندگان و غیر که برای پدیدآمدن اثر پیش قدم می شوندو مسئولیت این کار را به عهده می گیرند

پدید آورنده بودن یعنی داشتن شرایط لازم برای پدیدآورنده بودن یک اثر است.

13-منظور متنفعین از حمایت چیست؟

در رابطه حمایت از صاحبان آثار و اینکه شخاص مورد حمایت قرارگرفته چه کسانی هستند در موافقت نامه راجع به جنبه های تجاری معنوی و کنواسیون برن تعریفی دیده نمی شود اما در مواد مختلف کنواسیون برن به نحوی به حمایت از این دسته اشخاص اشاره گردیده است .طبق ماده 2 بند 6 کنوانسیون مذکور ،این حمایت باید به نفع مؤلف و جانشینان قانونی او اعمال شود.براساس این ماده ،منتفعین از حمایت مقرر در کنواسیون برن،علاوه برخودمؤلف،جانشینان قانونی وی نیز می باشند که عبارت اند از :وارثان مؤلف به عنوان جانشیان قهری اوو نمایندگان مؤلف در مواردی که قانونملی امکان این انتقال را پیش بینی کرده است

14-ذکر معانی محدودتر و مُوَسع حقوق مرتبط را بنویسید؟

در مفهوم محدود تر و موسوم ،واژه ((حقوق مرتبط ))( با مترادف آن حقوق مجاور یعنی حقوق اجرا کنندگان در خصوص اجراهای آنها،حقوق تولید گنندگان صفحه های صوتی آنها و حقوق سازمان های پخش رادیویی یا تلوزیونی در خصوص برنامه های رادیویی یا تلوزیونی آنها .در معنای گسترده این اصطلاح همچنین شامل حق ناشرین در ترتیبات چاپ نسخه های منتشر شده آنها و حقوق نظام خاص سازندگان پایگاه ها  داده می شود.

15-هدف از تدوین قوانین حق مؤلف چیست؟

هدف اصلی از قوانین حقوق مادی یا اقتصادی و معنوی یا اخلاق پدیدآورنده اثر است تا جامعه استفاده کننده با اطمینان به اطلاعات مورد نیاز خود دست یابد، نه اینکه با اجرای چنین قوانینی دست یابی به اطلاعات محدود شود.

16-مهمترین عناصر در بردارنده حق تألیف کدامند نامبرده یک مورد به اختصار توضیح دهید  ؟

الف- حق معنوی مؤلف و هنرمنددارای برخی حقوق و امتیازات غیر مادی است که مربوط به شخصیت او و برای حمایت از آن است.قانون گذار این حقوق را تحت عنوان حقوق معنوی (اخلاقی)برای صاحب اثر شناسایی کرده است ب- حق مالی

17-مهمترین ویژگهای حق مصنف را نام برده یک مورد توضیح دهید؟

الف- غیرقابل انتقال بودن ب- عدم محدودیت در مکان حقوق مادی پدیدآورنده،منحصراً آثاری را که برای نخستین بار در ایران چاپ یا پخش یا نشر یا اجرا شده باشد، در بر می گیرد.ج-عدم محدودیت در زمان

18-چدلیل باید مؤلف را مستحق حمایت از حقوق معنوی اش بعد از فوت می دانست ؟

اول – حمایت از شخصیت پدید آورنده منحصر به زمان حیات وی نیست دوم- اگر بعد از فوت مؤلف،به حیثیت و شخصیت معنوی که اثر او بیانگر آن است خدشه ای وارد شود به مثابه لطمه به شخصیت وارثان او می باشد ،لذا بهتر این است که اشخاصی که حافظ این حق ز طرف خود صاحب اثر تعیین شده اند،بعد از مرگ وی متولی این کار خواهند بود.سوم ماده 4 قید محدودیت زمانی برای حمایت از حقوق معنوی صاحب اثر قرارنداده است پس اگر حقوق مورد نظر پس از مرگ صاحب اثر از بین رفتنی نیست چه کسی باید به نیابت از صاحب اثر احقاق حق کند؟!

19-انواع حق معنوی کدامند نامبرده یک مورد توضیح دهید؟

الف حق تصمیم گیری در مورد انتشار اثر:به این  معنا که صاحب اثر می تواند در مورد پدیده خود و انتشار یا عدم انتشار آن تصمصم گیری کند و نمی توان او را مجبور به انتشار اثر کرد.ب-حق حرمت نام و عنوان مؤلف ج-حق حرمت اثر چ-حق پاداش و جایزه د-حق عدول یا استرداد اثر

20-مهمترین ویژگهیای حق مالی از عناصر حق تالیف کدام است نام برده و به اختصار یک مورد را توضیح دهید؟

الف- قابل نقل وانتقال بودن :حقوق وامتیازات مالی پدید آورنده دارای این مزیت است که برای پدید آورنده حق انحصاری ایجاد می کند که می تواند آن را در کلیه موارد به غیر انتقال دهد1-انتقال حق به شخص حقیقی 2- انتقال حق به استخدام کننده 3- انتقال به سفارش دهنده 4- انتقال حق به شخص حقوقی 5- انتقال حق به موصی له ب-موقتی بودن

21-مهمترین ویژگیهای حق مالی را نام برده و یک مورد را توضیح دهید؟

الف – حق نشر و تکثیر ب- حق عرضه و اجرا -ج- حق ترجمه چ-حق اقتباس،تلخیص و تبدیل د-حق تعقیب

22-برای حمایت از آثار ادبی و هنری چه شرایطی لازم است نامبرده؟

الف -انتشار اثر برای اولین بار در ایران ب-محسوس بودن اثر ج-مالیت داشتن اثر چ-ابتکار و اصیل بودن اثر

23-منظور از ابتکار و اصیل بودن اثر چیست؟

به معنا است که اثری مورد حمایت قانون است که اصل باشد و صاحب آن بتواند در ایجاد یک پدیده جدید از مفاهیم و سلایق  شخصی خود کمک بگیرد و در هر صورت با دیدن آثار مورد حمایت قانون مطمئناًما شاهد خلاقیت فکری صاحب آن باشیم در قوانین در موارد 1-2 قانون حمایت حقوق مؤلفان و ...با بکار بردن کلمه ابتکار و ابداع در جمله های مختلف به این شرط اشاره کرده است اصالت اثر به طوری که حقوق دانان فرانسه می گویند،دارای مفهوم شخصی است نه نوعی: بدین معنی که آنچه شرط حمایت محسوب می شود این است که اثر مظهر شخصیت پدید آورنده باشد ولی نو بودن از لحاظ نوعی لازم نیست

 



:: برچسب‌ها: حقوق ادبی (کاردانی),

نوشته شده توسط محمود سهرابی در ساعت 16:18



درباره



به وبلاگ من خوش آمدید
MASF1350@gmail.com


مطالب پیشین

قمه زنی سنت یا بدعت
جامعه پذیری
آشنایی با ساختارهای فرهنکی
سواد هنری
رفتار شناسی فرهنگی
اقدام پژوهی
جامعه شناسی هنر
نظریه های فرهنگی
اخلاق (کاردانی)
اطلاع رسانی (کاردانی)
حقوق ادبی (کاردانی)
enghlab
جزوه انقلاب اسلامی
بیست سوال درس تاریخ تحلیل صدر اسلام
سوالات تستی درس انقلاب اسلامی
اخلاق (کاردانی)
اطلاع رسانی (کاردانی)
حقوق ادبی (کاردانی)
کارآفرینی (کاردانی)
مدیریت مراسم و تشریفات(کاردانی)




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by hamkelasi8992